غزاله علیزاده (Ghazale Alizade)؛ نویسنده اثر مشهور «خانه ادریسی ها» اگرچه در عمر کوتاه خود نتوانست بیشتر آثارش را منتشر کند اما بزرگانی از ادبیات و هنر را در وصیت نامه خود مأمور جمع آوری و نشر آنان کرد. بسیاری او را از چهره های تأثیرگذار ادبیات داستانی فارسی در دوره معاصر می دانند. به مناسبت زادروز غزاله علیزاده در 27 اسفندماه مروری بر زندگینامه «غلام خانه های روشن» و آثارش خواهیم داشت:
فهرست مطالب
- غزاله (فاطمه) علیزاده
- غزاله علیزاده کیست؟
- خانواده غزاله
- تحصیلات علیزاده
- شروع نویسندگی غلام خانه های روشن
- ازدواج غزاله علیزاده
- مصاحبه عزاله
- استقبال غزاله از مرگ یا...
- وصیت نامه غزاله علیزاده
- آثار غزاله علیزاده
- جوایز غزاله علیزاده
- بهترین کتابهای غزاله علیزاده
- سبک نگارش علیزاده:
- شعرخوانی غزاله علیزاده
- ویدیویی از غزاله علیزاده
- مستند محاکات پگاه آهنگرانی درباره غزاله علیزاده
غزاله علیزاده کیست؟
غزاله علیزاده؛ نویسنده و ادبیب ایرانی است که در سال های 1327 تا 1357 می زیسته است. بسیاری علیزاده را یکی از چهره های موثر ادبیات داستانی معاصر ایران می دانند. او در 27 ام بهمن ماه در مشهد به دنیا آمد و از 13 سالگی فعالیت ادبی را آغاز کرد. آثار به جا مانده از او که شامل سفر ناگذشتنی (۱۳۵۶)، دو منظره (۱۳۶۳)، خانه ادریسیها (۱۳۷۰)، چهارراه (انتشار ۱۳۷۳)، شب های تهران (1378)، غزاله تا ناکجا (۱۳۷۸) و تالارها (۱۳۸۲) است؛ در فرم رمان و مجموعه داستان نوشته شده اند و برخی از آنها پس از فوت خودخواسته اش به دست نشر سپرده شدند.
انتشار رمان «خانه ادریسیها» او را به عنوان نویسنده ای بزرگ به جامعه ادبی شناساند. این رمان که برنده «لوح زرین و دیپلم افتخار» از «جایزه بیست سال ادبیات داستاننویسی» شد در پوشش قصه ای به روایت خانهای اشرافی با ساکنانی در حسرت عشق واقعی می پردازد و علیزاده در جای تا جای آن انتقاد تندش به جامعه مردسالار، خشونت و فقر را بیان می کند.
خانواده غزاله
مادر غزاله «منیرالسادات سیدی»؛ شاعر بود و در شروع فعالیت ادبی او در نوجوانی تأثیری شگرف داشت. پدرخوانده اش حاج مطهر علی شاه؛ سرسلسله دراویش خاکساریه بود.
تحصیلات علیزاده
علیزاده دبیرستان را در مشهد و با تحصیل در رشته علوم انسانی به پایان رساند. پس از قبولی در رشته ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد و حقوق و فلسفه از دانشگاه تهران ادامه تحصیل را در رشته حقوق انتخاب کرد. به تهران رفت و تحصیلات دانشگاهی خود را در حقوق تا لیسانس در آنجا به پایان رساند. در دوره دانشجویی اش با کامران آوینی که در دانشکده هنر و معماری در رشته معماری دانشجو بود و البته بعدها با نام سید مرتضی آوینی مشهور گشت، آشنا شد. این ارتباط سرشار از رمز و رازها و تضادهایی بود که پچ پچه ها درباره آن، حتی تا امروز به گوش می رسد. غزاله به هر حال پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه تهران ایران برای ادامه تحصیل به مقصد فرانسه ترک کرد. او که برای تحصیل در رشته حقوق بین الملل به سوربن رفته بود با سختی توانست رشته خود را به «فلسفه شرق» تغییر دهد و در نظر داشت تا رساله پایانی اش را با محوریت «مولانا جلال الدین بلخی» ارائه کند. اما با فوت پدرخوانده اش عزاله تحصیل را ناتمام گذاشت و برای همیشه به ایران بازگشت.
شروع نویسندگی غلام خانه های روشن
غزاله نویسندگی را از ابتدای دهه 40 با انتشار داستان هایش در مجلات ادبی آغاز کرد اما نخستین اثر او که در قالب کتاب انتشار یافت را می توان «سفر ناگذشتنی» دانست که در سال 1356 به بنگاه نشر سپرد. او درباره نگارش «سفر ناگذشتنی» در مصاحله ای می گوید:
«دشواریهای کار فراوان بود. نخست اینکه کارآگاهی حرفهی من نبود و جزو آنچه در انبوه جزوهها خوانده بودم چیزی از فنون کار نمیدانستم. دوم ناسازی بدنم بود و بیماری. از آغاز دخترکی ضعیف و زودشکن بودم و مادرم میگفت تنها به نیروی دعا زنده مانده بودم و چه بیماری ها، به سال هایی مدید، که به افراط بالین پرستم نکرده بود. بیماری آخر که دلیل آن هرگز کشف نشد یک سال بستری ام کرد، داستان های حماقتبار نیز حاصل بیماری بود و از فشار تنگ خلقی و تب به گونه ای نیم خواب به ذهنم آمده بود و سومین مشکل مادرم بود. فرزند تنهای او بودم و از سال های پیش، پس از مرگ پدر، بیوقفه باهم بودیم، با تعلقی ژرف که بیماری من و نگرانی او، دمادم آن را استوار کرده بود.»
ازدواج غزاله علیزاده
ارتباط غزاله با مرتضی آوینی(کامران) از نقاط پرابهام زندگی هر دو آنها به شمار می رود. علیزاده پس از بازگشت به ایران دو دختر بازمانده از زلزله «بوئین زهرا» را سرپرستی می کرد. اوایل دهه پنجاه با بیژن الهی که شاعر، مترجم و نویسنده بود ازدواج کرد، خوانش تحشیه عقد آنان به قلم الهی خالی از لطف نیست. دو سال بعد آنها صاحب دختری به نام سلمی شدند که تا پایان عمر غزاله یار و دوست او بود. تأهل آنها اما دوام نیاورد و در سال 1354 از یکدیگر جدا شدند. او سال 1362 با محمدرضا نظام شهیدی ازدواج کرد و آن پیوند هم دوام نیافت.
مصاحبه عزاله
چند خطی از مصاحبه های غزاله علیزاده با مجله ها را می خوانید:
مصاحبه غزاله علیزاده با مجله گردون / مهر۱۳۷۴
- «احساس غربت، در هر شرایطی تسکینناپذیر بود. چه در سرزمین خودم و چه در آن سوی مرزها.»
- «خستهام برای همین میروم، دیگر حوصله ندارم، چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه تاریک، من غلام خانههای روشنم.»
- «روی دوچرخه میپریدیم، کوچهها را دور میزدیم، فکر میکردیم به معضلات انسانی و هستی. «چنین گفت زرتشتِ» نیچه را بهتازگی خوانده بودم. تنها جملهای که از این کتاب در آن مقطع زندگی به یادم مانده، این است: «من زمینی را که در آن، کره و عسل فراوان باشد، دوست ندارم».
- «روی دوچرخه میپریدیم، کوچهها را دور میزدیم، فکر میکردیم به معضلات انسانی و هستی. «چنین گفت زرتشتِ» نیچه را بهتازگی خوانده بودم. تنها جملهای که از این کتاب در آن مقطع زندگی به یادم مانده، این است: «من زمینی را که در آن، کره و عسل فراوان باشد، دوست ندارم...».
مصاحبه غزاله علیزاده با مجله آدینه/ نوروز ۱۳۷۵
غزاله در پاسخ به سؤال «سالی که گذشت چگونه ارزیابی میکنید؟» جواب داد:
- «سالبهسال، دریغ از پارسال. تنها حکم تکرارشونده در صفهای خواروبار و اتوبوسهای دودزاست که قرار است پس از ابتلای مردم به بیماریهای ناشناخته طاق و جفت، فکری به حال سموم فراوانشان بکنند: نوشداروی بعد از مرگ سهراب!»
- «جدایی بسیار پیش از آن که مسجل شود روی میدهد»
- «ما نسلی بودیم آرمانخواه که به رستگاری اعتقاد داشتیم. هیچ تأسفی ندارم. از نگاه خالی نوجوانان فارغ از کابوس و رؤیا، حیرت میکنم. تا این درجه وابستگی به مادیت، اگر هم نشانه عقل معیشت باشد، باز حاکی از زوال است. ما واژههای مقدس داشتیم: آزادی، وطن، عدالت، فرهنگ، زیبایی و تجلی»
- «بازمیگردیم با کاغذهای شکلات و تهبلیطهای نمایش در جیب و تکههایی از اعلانهای پارهدردست، تا تار و پود آنچه از دست رفته، در رؤیا ببافیم. رؤیاهای بیخریدار.»
استقبال غزاله از مرگ یا...
غزاله در چند سال پایانی زندگی از بیماری سرطان رنج میبرد. او سرانجام در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۵ در روستای جواهرده رامسر، زندگی خود را به طور خود خواسته پایان داد. پیکر او را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند.
وصیت نامه غزاله علیزاده
غزاله در یادداشت که به وصیت نامه اش معروف شد پیش از خودکشی خود نوشته است:
«...ما طوری رفتار میکنیم که انگار هیچ گذشتهای نداریم. هر روز متولد میشویم، هر شب میمیریم. تغییر طبیعی است؛ اما تا این حد سر به بیماری میزند. ما همیشه دیر میرسیم. رسم داریم که دیر برسیم. ملتی دیریایم. به ضیافت فرشتگان نیز اگر دعوت شویم، زمانی میرسیم که بقایای سرور را، بادهای مسموم شیاطین به اینسو و آنسو میبرند. با سپاس از داوران جایزه و بانیان آن، از گرداب گذر، انتظار برنامهریزی برپایه جایزه نداشته باشید. دستاویز من برای ادامه زندگی، ساختن جهانی است منظم، دنیای رمان یا داستان، به امید گرفتن ضرب هرجومرج جهان بیرون. تعداد اتاقهای بیقاعدهای که بسازوبفروش ها در ساختمانهای بدقوارهشان علم می کنند چندین برابر خانه های بی حافظه مغز آنهاست. شور دلال ها، معنای زندگی را با حیوانیت سرشت انسان برابر میکند...».
«آقای دکتر براهنی و آقای گلشیری و کوشان عزیز! رسیدگی به نوشتههای ناتمام خودم را به شما عزیزان واگذار میکنم. ساعت یک و نیم است. خستهام. باید بروم. لطف کنید و نگذارید گم و گور شوند و در صورت امکان چاپشان کنید. نمیگویم بسوزانید. از هیچکس متنفر نیستم. برای دوستداشتن نوشتهام، نمیخواهم، تنها و خستهام برای همین میروم. دیگر حوصله ندارم. چقدر کلید در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانهای تاریک. من غلام خانههای روشنم. از خانم دانشور عزیز خداحافظی میکنم. چقدر به همه و به من محبت کردهاست. چقدر به او احترام میگذارم. بانوی رمان، بانوی عطوفت و یک هنرمند راست و درست. با شفقت بسیار. خداحافظ دوستان عزیزم».
منظور از دکتر براهنی؛ رضا براهنی، گلشیری؛ هوشنگ گلشیری، کوشان؛ منصور کوشان و دانشور؛ سیمین دانشور است.
محمد مختاری، شاعر، نویسنده و مترجم، بعد از مرگ غزاله نوشت: «همیشه میگفتند تاوان عمر دراز این است که آدم به سوگ عزیزانش مینشیند. اما اکنون انگار این قرار هم برهم خوردهاست. پس بی آنکه عمر به درازا کشد باید شاهد ضایعات شتابناک این پیکرِ فرهنگی بود که میخواهد با اندامهایی بیقرار و پراکنده برقرار بماند…»
آثار غزاله علیزاده
نام | قالب | سال انتشار |
بعد از تابستان |
مجموعه داستان | 1355 |
سفر ناگذشتنی | مجموعه داستان | 1356 |
دو منظره | رمان | 1363 |
خانه ادریسی ها | رمان | 1370 |
چهارراه | مجموعه داستان | 1373 |
شبهای تهران |
رمان | 1378 |
تالارها | مجموعه داستان | 1382 |
ملک آسیاب | مجموعه داستان | 1382 |
کشتی عروس | - | 1382 |
رویای خانه و کابوس زوال | - | 1382 |
جوایز غزاله علیزاده
- جایزه قلم طلایی مجله ادبی گردون برای داستان کوتاه «جزیره»، در 1377 و 3 سال پس از فوت غزاله.
- جایزه بیست سال داستاننویسی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای رمان خانه ادریسیها، در 1377 و 3 سال پس از فوت غزاله.
بهترین کتابهای غزاله علیزاده
غزاله علیزاده در عمر نهچندان بلند خود، رمان و داستانهای کوتاهی از خود به جا گذاشته است که بیشتر آنها روایت هایی از جامعه ایرانی تجربههای شخصی اش از زندگی داشت.
خانه ادریسیها:
نام غزاله با «خانه ادریسیها» گره خورده است. داستان رمان در شهری به نام عشق آباد اتفاق می افتد و در خانواده اشرافی ادریسی در جریان یک انقلاب بلشویکی، با ورود ناگهانی مهمان هایی ناخوانده، غافلگیر میشوند. انقلابیونی که آمدهاند تا حق و حقوق ستمدیدگان را احیا کنند.
شبهای تهران:
رمان شبهای تهران از طبقه اشرافی جامعه ایرانی در دههی 40 و 50 شمسی میگوید. داستانی عاشقانه با سه قهرمان که در فضای روشنفکری میگذرد. روایتی از افکار درونی یک مرد و دو زن که ارتباطشان با یکدیگر گره داستان را شکل میدهد.
دو منظره و داستانهای دیگر:
این مجموعه داستان شامل 13 داستان کوتاه است که در آن «سفر ناگذشتنی»، «چهارراه» و «تالارها» نیز گردآوری شده.
سبک نگارش علیزاده:
آمیختگی غزاله علیزاده با ادبیات کلاسیک فارسی و همینطور همنشینیاش با ادبیات فرانسه تأثیر زیادی بر رشد فکری او داشت. گوستاو فلوبر از نویسندگان موردعلاقهی علیزاده بود و او اعتقاد داشت که این نویسندهی فرانسوی از عرفان شرقی تأثیر گرفته است. غزاله این موضوع را پنهان نمیکرد که دقت بیان و توانمندی فلوبر را الگوی نویسندگیاش قرار داده است.
شعرخوانی غزاله علیزاده
ویدیویی از غزاله علیزاده
مستند محاکات پگاه آهنگرانی درباره غزاله علیزاده
مستندی درباره غزاله علیزاده بهکارگردانی «پگاه آهنگرانی» ساخته شد که متأسفانه از حضور در جشنواره «سینما حقیقت» محروم ماند. جذابیتهای شخصیتی غزاله علیزاده و تناقضات رفتاری او در زندگی خصوصی، گفتوگو با خانواده و دوستانش، چون بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی، محمدعلی سپانلو، جواد مجابی و سلمی الهی (تنها فرزندش)، همچنین تصاویری که از او بهجای مانده، همگی در کنار هم، مضمونی دیدنی از این مستند فراهم ساخته است. این فیلم در فهرست ۴۰ اثر برگزیده مستند خانه سینما قرار داشت و در برنامه اکران جشنواره «سینما حقیقت» نیز گنجانده شده بود؛ اما اکرانش آن در جشنواده ممنوع شد. پس از ابلاغ این محرومیت، پگاه آهنگرانی با انتشار نامهای اعتراضآمیز نوشت:
«... این فیلم در بخش مسابقه فیلمهای مستند کوتاه شرکت کرد. چند نسخه از فیلم را خواستند که برایشان بردم. با من مصاحبه کردند تا در بولتن جشنواره چاپ کنند. نام فیلم در برنامه آمد و زمان نمایش آن مشخص شد. نمیگویم چرا فیلم در جشنواره نیست. میگویم چرا اگر قرار بود نباشد زودتر اعلام نشد؟ اشکالش چه بود؟ چرا برای نمایش در جشن خانه سینما بیمسئله است؛ ولی در «سینما حقیقت» مسئله دارد؟ این کپیها و این وقتی که از من برای مصاحبه تلف کردید کجا رفت؟...»