hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > بحران بي اعتمادي‌ ملي زنگ خطر

بحران بي اعتمادي‌ ملي زنگ خطر

شاید بدبین‌ترین حامیان و هواداران حسن روحانی نیز فکر نمی‌کردند که تنها با گذشت یک سال از دولت دوازدهم کشور با چنین شرایطی رو‌به‌رو گردد.مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، بحران ارز، سکه، بازار خودرو، بحران آب و شرایط بین‌المللی موجب شده تا این بار نه تنها دولت و جامعه بلکه کشور در شرایط سخت قرار گیرد.
البته بدین مسائل باید برخی ناکارآمدی‌ها در عرصه مدیریتی را نیز اضافه کرد که موجب شده تا مشکلات بیشتر به چشم بیایند. حلقه بسته مدیران روحانی و عدم تغییرات با وجود تاکید همگان بر تغییرات در حوزه اقتصادی موجب شده تا دولت نه تنها حامیان خود را از دست دهد بلکه اکنون حامیان دولت به منتقدان جدی تبدیل شده‌اند. شرایط اجتماعی جامعه نیز چندان بهتر از شرایط اقتصادی نیست و به قولی شرایط به نحوی است که هر آن باید منتظر اتفاق تازه‌ای بود. این نوع عملکرد دولت موجب شده تا جریان حامی دولت هم با مشکل مواجه شود. گرچه مسائل و مشکلات جامعه صرفا تقصیر دولت نیست و متغیرهای دیگری بر آن تاثیر می‌گذارند. هرچه باشد باید اقدامات عاجلی از سوی مسئولان برای رفع مشکلات جامعه صورت گیرد که اعتراضات حداقلی به بحران تبدیل نشود. برای بررسی شرایط سیاسی، اجتماعی کشور، مشکلات پیش‌روی جامعه و راه حل برون رفت از مشکلات «آرمان» با فیاض زاهد مشاور وزیر صنعت، مشاور شهردار و فعال سیاسی اصلاح‌طلب به گفت‌وگو پرداخته است که می‌خوانید.                                                      

ارزیابی شما از مشکلات و مسائل داخلی جامعه در حوزه‌های اقتصادی و اجتماعی چیست و راه‌حل برون رفت از این وضعیت را چه می‌دانید؟

نیمی از درمان به شناخت و درک روشنی از این موضوع باز می‌گردد که ما با چه بحرانی رو‌به‌رو هستیم. معمولا زمانی که بیماری نیز به پزشک مراجعه می‌کند اگر پزشک 50 درصد تشخیص دهد که بیمار چه مشکلی دارد نیمی از راه را رفته است. مثلا گفته می‌شود که در مورد هنرمندی چون عباس کیارستمی تشخیص غیر دقیق موجب سخت شدن بیماری وی شد. پس اینکه ما در چه در شرایطی بسر می‌بریم و چه وضعیتی داریم نیمی از کار است. به‌نظر می‌رسد بزرگترین بحرانی که اکنون با آن مواجه هستیم عدم شناخت از خود بحران است. یعنی تیم‌هایی که متولی این امر هستند یا دانش لازم را ندارند یا اینکه دانش لازم را دارند و منشأ اثر نیستند. ترکیبی از عافیت طلبی سیاسی،کاهلی،سستی و پیری مدیریتی در کنار فقدان ادعا و فرهنگ آچمیزاسیون یا چیزی که دیدم از آن به‌عنوان مدیریت سفید یاد شده یعنی بی‌خاصیت بودن که آن هم به عومامل مختلفی باز می‌گردد.یکی از این عوامل مختلف وجود نهادهای نظارتی فراوانی است که به‌جای اینکه به حوزه مدیریت و اجرا کمک کنند گاهی اوقات در شکل ترمز دستی عمل می‌کنند. در واقع مدیران اهل عمل و تصمیم در کشور به حاشیه رفته‌اند و کسانی منشأ امور هستند که مدیر بی‌عملی هستند و این خود بحرانی بزرگ است. من فکر می‌کنم بخشی از مشکلات ما ناشی از فشارهای بین‌المللی است، بخش بزرگی از آن ناشی از بی‌خاصیت شدن حوزه مدیریت و اجرا در کشور است. احمدی‌نژاد با تمام ایراداتش حسن بزرگی داشت. من در همان سال‌ها که سردبیر روزنامه اعتماد ملی بودم در یکی از نوشته‌هایم به‌رغم آن‌همه انتقاد از احمدی‌نژاد نوشتم که احمدی‌نژاد به قوه مجریه و دولت خدمت و اقتدار دولت را زنده کرده است. واقعا مدیران احمدی‌نژاد جرات نمی‌کردند نسبت به دستورات فرادستی از خود بی‌عملی نشان دهند. انتخاب مدیران، استانداران و مسئولان مختلف در استان‌ها نیازی به هماهنگی با نمایندگان مجلس و ائمه‌جمعه نداشت. اگر می‌خواستید فرماندار یا معاون استاندار انتخاب کنید باید با برخی نهادها در میان گذاشته می‌شد. اما احمدی‌نژاد تابع این مساله نبود و تصمیم می‌گرفت. این مساله در دولت آقای روحانی به روال سابق بازگشت. شاید دولت او هم وارث این شرایط است. دولت مدیر اهل عمل و شجاع ندارد بدین علت که هزینه‌های مدیریت را بالا بردیم و مدیر بی‌عمل ساختیم. اکنون نیز که اوضاع بحرانی است هیچکس جرأت تصمیم‌گیری ندارد و نمی‌خواهد بار مسئولیت را به‌دوش بکشد. همه می‌خواهند از مزایای بروکراسی و ماشین دولت استفاده کنند،اما هزینه‌ای برای آن ندهند.از این‌رو از دولت که خارج می‌شویم جامعه نیز همین حس را دارد.بازار به مثابه تئوری آدام اسمیت مثل گنجشک حساس است و احساس می‌کند عمل در هر حوزه‌ای ریسک بالایی دارد. در 2 سال گذشته شاید به اندازه تاریخ نظام، سرمایه از کشور خارج شده است. خانه‌هایی که در گرجستان و ارمنستان خریداری می‌شود و پول‌هایی که به اروپای شرقی می‌رود همه هر چیزی را که قابل تبدیل کردن به دلار و یورو است،انجام می‌دهند.این حجم مطالبه و درخواست کمر هر دولتی را می‌شکند.اینکه روحانی با این‌همه مخالفت و سنگ‌انداری همچنان امورات جاری را پشت‌سر می‌گذارد به نظرم کار بزرگی انجام می‌دهد.در کنار این بحران،بحران اعتماد را داریم. ما با بحران بی‌اعتمادی در سطوح مختلف رو‌به‌رو هستیم.حتی در مواردی این شائبه به‌وجود می‌آید که بخش‌های مهم سیاسی هم به یکدیگر اعتماد ندارند و این بی‌سابقه است. ارکان سیاسی با هم هماهنگ نیستند.دولت با نهادهای مختلفی درگیر است و همه به‌هم پشت پا می‌زنند انگار نه انگار که همه در یک کشتی نشسته‌اند.نگرش ملی و وطن‌پرستانه وجود ندارد،به میزانی که رسانه‌های دلواپسان به دولت حمله می‌کنند شاید رسانه‌های رژیم صهیونیستی به دولت حمله نکنند.این مساله باید جایی تدبیر شود.از سویی دیگر اعتماد مردم نیز آسیب‌دیده است.اگر به میزان مشکلات اجتماعی ناشی از این بی‌اعتمادی توجه شود،آماری از سازمان بهزیستی درباره جرم‌ها، طلاق، خودکشی، خیانت و... گرفته شود مشخص خواهد شد که این مسائل نشان از بی‌سازمانی اجتماعی دارد. اعتماد افراد نسبت به یکدیگر در سطوح مختلف بهم ریخته است. هر کس دنبال استفاده از شرایط برای منافع شخصی خود است.متاسفم بگویم که بسیاری از مدیران کشور مثل دوره قاجار از مدیریت برای حل کردن دوره بازنشستگی خود استفاده می‌کنند.

به‌نظر شما این نوع رفتار بیشتر ناشی از فرهنگ عمومی جامعه بوده یا بعضا عملکرد مسئولان در مقاطع مختلف موجب چنین رویکردهایی شده است؟

قطعا مردم بازتابی از عمل مدیران و مدیران بازتابی از فرهنگ مردم هستند.این مساله کاملا دوگانه است. اگر از من بپرسید تاثیر کدام بیشتر است می‌گویم تاثیر حاکمیت بر تغییر فرهنگ جامعه بیشتر است. چون امیرالمومنین فرمود: «دین مردم بر طبق دین حاکمان است. من در بازی‌های جام‌جهانی در روسیه بودم و همانطور که می‌دانید در این بازی‌ها ایرانی‌های زیادی از کشور و سراسر جهان آمده بودند. بساری از این مردم در ایام جام‌جهانی با مدنیت و فرهنگ رفتار کردند. بسیار به یکدیگر احترام می‌گذاشتند و مراقب هم بودند. من چند بار از ایرانی‌ها پرسیدم که ما چرا در اینجا اینگونه و در داخل کشور پرخاشگر و عصبانی هستیم که پاسخ‌های عجیبی می‌شنیدم. قطعا شما نمی‌توانید در حوزه‌های اجتماعی به تک عامل بپردازید. وقتی در سال 57 به مردم اعلام شد که هر کسی نفت ندارد برای دریافت آن اقدام کند، اما بسیاری ازمردم از خانه‌های خود نفت می‌آورند و به کمیته‌ها می‌دادند تا به افراد مستحق داده شود و 40 سال بعد در یک نظرسنجی برای گرفتن یارانه‌ها بیش 85 درصد جامعه درصدد دریافت یارانه است، یعنی جامعه با مشکل مواجه شده که برخی عملکردهای سوء این مشکلات را پدید می‌آورد.به نحوی که این مشکل در همه حوزه‌ها تاثیر می‌گذارد. منِ روشنفکر مقاله دانشجو را به نام خودم چاپ می‌کنم، مترجم کتاب یک شخص فرهنگی را به‌عنوان تالیف به‌نام خود چاپ می‌کند. مهندس تیرآهن و میلگرد می‌دزدد، پزشک تا پول نگیرد بیمار را به اتاق عمل نمی‌برد و این چرخه نابودگر ارزش‌هاست. در حال حاضر روحیه وطن‌پرستی وجود ندارد، اما این روحیه در گذشته و اوایل انقلاب وجود داشت. من صحنه ایثار و گذشت رفقایم در جنگ را دیدم. وقتی شما بازی تیم‌ملی را با کشور خارجی را می‌بینید شروع به گریه کردن می‌کنید و سرود ملی را زمزمه می‌کنید. باید این روح وطن‌پرستی را زنده کنیم. شاید ایدئولوژی گرایی صرف و تکیه بر شعار‌های فراملیتی در این مساله بی‌تاثیر نبوده است. کشور با بحران آب و بحران‌های اقلیمی رو‌به‌رو است. زمانی که بحران‌های اقتصادی و نداری می‌آید ناخود آگاه سخن شاعری ارجمند تداعی می‌شود که گفت: «دریغا که فقر احتضار فضیلت است». جامعه‌ای که زیر فشار است و ندارد فداکاری و انسان دوستی خود را از دست می‌دهد. اینها واقعیتی است که باید برای آن فکری کنیم که فقط هم مختص دولت نیست. ما اکنون در شرایط جنگی بسر می‌بریم. در این شرایط سخت واقعا همه ارکان نظام آماده برخورد با شرایط جنگی هستند و تحت فرماندهی واحد کمر بند‌های خود را بستند که مثلا در داستان برجام چکار کنیم؛ یا اینکه برخی رسانه‌های دلواپس جشن گرفته‌اند که برجام در حال نابود شدن است و چیزی از دولت روحانی نمانده است. برخی در شرایط جنگی پشت دولت را خالی می‌کنند و از موضوع برکناری و عدم کفایت رئیس‌جمهور صحبت می‌کنند.

چندی است بحث استعفا و عدم کفایت رئیس‌جمهور در برخی رسانه‌های مخالف دولت دیده می‌شود،این مساله چه تبعاتی برای کشور خواهد داشت؟

من به‌عنوان متخصص بحران به شما می‌گویم بحث عدم‌کفایت یا استعفای رئیس‌جمهور موجب برداشت‌های دیگری در جامعه خواهد شد.اینگونه نیست که اگر آقای روحانی کنار برود الان نوبت سردار قالیباف یا سعید جلیلی خواهد شد. باید شعار عبور از اصلاح‌طلبان واصولگرایان را خارج از مباحث فانتزی هم مورد اشاره قرار داد.ما اصلاح‌طلب‌ها در دی ماه 96 بسیاری از سرمایه‌های خود را از دست دادیم.اصلاح‌طلبان همیشه قربانی اصلاحات خود هستند و فدا می‌شوند چون نه با وضعیت موجود سازگارند نه می‌توانند توقعات نسل جدید را برآورده کنند.

تمام بخش‌ها از شرایط کشور مطلع هستند،اما بعضا آن‌طور که باید عملکردی در راستای حل این مشکلات صورت نمی‌گیرد به نظر شما این مساله ناشی از چیست؟

من معتقدم ترکیبی از جهالت، فقدان کارآمدی، شیطنت و نابلدی منشأ این مساله است. جهالت بدین معنا که عامه حوزه مدیریت در کشور افراد متخصص و توانایی نیستند و به هزارو یک دلیل در این مناصب قرار گرفته‌اند. وقتی سیستم عمل نمی‌کند، فرد عمل می‌کند و زمانی که فرد عمل کرد اشتباه کرده و فساد ایجاد می‌کند؛ به همین جهت برای اینکه این مشکلات سیستماتیک حل شود سیستم‌های نظارتی مختلف گذاشته می‌شود. در نتیجه عرصه بر مدیران ریسک‌پذیر تنگ می‌شود و مدیرانی می‌آیند که هیچ خطایی نمی‌کنند، اما یک اتفاق مهم می‌افتد و اینکه هیچ قدمی به جلو برداشته نمی‌شود. نکته سوم بدین موضوع باز می‌گردد که ما به‌صورت سیستماتیک دچار ضعف مدیریتی هستیم. در جامعه‌شناسی هیچ پدیده‌ای مانند فوتبال به جامعه شباهت ندارد. این تیم‌ملی که در این بازی‌ها بدین حد درخشان بود اگر به سرمربی دیگری غیر از کی‌روش سپرده می‌شد اینگونه بازی می‌کرد؟ مسلما خیر، این خاص روح مدیریت اوست که کارش را بلد است و دانش لازم را و قدرت ریسک بالا دارد.کدام مربی ایرانی حاضر بود وریا غفوری و سیدجلال حسینی را با خود به جام‌جهانی نبرد یا مجید حسینی جوان 21 ساله را در مقابل اسپانیا در ترکیب اصلی قرار دهد؟ آدم با دانشی این کار را می‌کند که به حدی برای خود کاریزما، قدرت و دانش قائل است که می‌تواند چنین فضایی را شکل دهد و دشمنانش را وادار به تمجید کند. در حوزه آب، برق، اقتصاد نشان دادیم که به صورت سیستمی نمی‌توانیم کشور را اداره کنیم. از طرف دیگر برخی محدودیت‌ها در حوزه انتخابات موجب عدم کارآمدی در کشور شده است. همین محدودیت‌ها موجب شده تا با احترام به نمایندگان مجلس هرچه افراد بی‌اثر و با قدرت ریسک پایین‌تر می‌توانند به مجلس راه یابند، اما افراد صاحب نظر و ادعا نمی‌توانند وارد شوند چون دارای حرفند. شاید در احزاب ما نیز همین طور است. چندی پیش شخصی نزد من آمد و گفت من را نه به‌خاطر ضعف بلکه به‌دلیل تواناییم از لیست بیرون گذاشتند. گفتند این اگر به مجلس یا شورا برود با ذهن خود عمل می‌کند و از تشکیلات تبعیت نمی‌کند. البته این خود یک اصل است که فرد باید تابع تشکیلات باشد، اما اگر افراد مستقلی داریم که می‌توانند تاثیرگذار باشند احزاب باید برای آنها نیز فکری کنند. نماینده‌ها زمانی مجلس را در راس امور قرار می‌دهند که دانش، شهامت و صلابت داشته باشند.

پس با این اوصاف از دیدگاه شما مجلس در راس امور نیست؟

نه قطعا نیست، این گزاره بیشتر به شوخی می‌ماند.در سال‌های اخیر هیچ وقت مجلس در راس امور نبوده است. اگر مجلس در راس امور بود که در فرایند مذاکرات هسته‌ای بیرون نمی‌ماند. در حوزه‌های دیگر نیز همینطور است و نهادهای بیرون از مجلس تصمیم می‌گیرند. این بروکراسی به حدی بزرگ است که به وقت بحرانی مثل امروز مجلس نمی‌تواند کمک کند و بی‌اثر می‌شود.

به‌نظر شما با اینکه همواره از مردم به عنوان پشتیبان کشور و نظام یاد می‌شود؛ چرا در فرآیندهای اجتماعی مثل فوتبال و حضور زنان در ورزشگاه یا مسائلی چون کنسرت و... جامعه با مقابله‌هایی مواجه می‌شود؟

این مساله بدین علت است که بخش‌هایی فکر می‌کنند اگر در این حوزه‌ها عقب‌نشینی کنند این مساله را باید به حوزه‌های دیگر نیز تسری دهند و این خطاست. وقتی مساله تصلب در تصمیم پیش می‌آید شاید در کوتاه مدت به حکومت‌ها کمک کند، اما در کوتاه مدت آنها را آسیب‌پذیر می‌کند چون زمانی که آنها تصمیم به عقب‌نشینی می‌گیرند پیام بدتری به مردم می‌دهند. اگر به موقع تن به تحول ندهید فشار زیاد شده و زمانی تن به تحول خواهید داد که دیگر فایده ندارد چون انتظار جامعه این بوده که باید پیشتر این تحولات صورت می‌گرفت. شاید این برداشت را دارند که اگر در حوزه زنان عقب بروند باید در جایی دیگر امتیاز دیگری بدهند، اگر در موسیقی عقب‌نشینی شود باید در حوزه دیگری نیز عقب رفت یا در انتخابات نیز به همین صورت، در صورتی که این فکری اشتباه است. فشار مطالبات اگر مجبور به نرمش ‌شود این عمل در جامعه از منظر اصلاح‌طلبی و بهبود امور تلقی نخواهد شد. جوامعی که در زمان مناسب دست به تحول نزدند بعضا تصمیمات اشتباه می‌گیرند. مهم‌ترین راه حل این است که هر بخشی از مدیریت مسئولان اگر اشتباهی داشته به آن معترف باشند و از مردم برای جبران فرصت بخواهند. باید تغییراتی در انتخابات، شیوه انتخاب مدیران، تعامل با جهان، مساله زنان، اقلیت‌ها، روابط منطقه‌ای، نهادهای ناظر و رسانه‌ها صورت گیرد. اگر این اصلاحات صورت پذیرد حکومتی که از دل انقلاب مردمی برآمده،جنگی 8 ساله را پشت‌سرگذاشته و توده‌های متدین به او علاقه‌مندند، همچنان قدرت بازسازی خود را دارد. تازمانی که حکومت از چنین ظرفیتی برخوردار است باید آغوش خود را برای اصلاحات باز کند.

به‌نظر شما تغییرات سیاسی و اقتصادی در دولت تا چه حد می‌تواند به حل مشکلات کمک کند؟

من متخصص اقتصادی نیستم اما وقتی می‌بینیم فضای ارز و دلار بدین‌گونه است فکر می‌کنم تغییر در حوزه بانک مرکزی و وزارت اقتصاد ضرورت دارد. درباره استانداران نیز به‌نظرم کار از همان‌جا خراب شد که برخی همراهان رئیس‌جمهور که بعد از انتخابات تاثیرگذار بودند فکر کردند که موفقیت آقای روحانی هیچ دینی نسبت به اصلاح‌طلبی ایجاد نمی‌کند. از این جهت باید ابتدا تغییراتی در اطرافیان رئیس‌جمهور و سپس در حوزه مدیران استانی ایجاد شود.

با توجه به تحولات جامعه انتخابات مجلس آینده و کنش اصلاح‌طلبان را چگونه تحلیل می‌کنید؟

من فکر می‌کنم جریان اصلاح‌طلبی نیازمند بازبینی جدی در ساختار خود است. به نظرم جریان اصلاح‌طلبی روز‌به‌روز کارآمدی خود را در عمل و تئوری از دست می‌دهد. ما اگر نتوانیم با توجه به مطالبات جامعه خود را بروزرسانی کنیم حتما کنار گذاشته خواهیم شد. اگر بپرسید در انتخابات آینده شانسی داریم می‌گویم نه، اما امکان بازسازی وجود دارد. ما به همان دلیلی که می‌گوییم در برخی از حوزه‌ها باید تغییر رویه دهد، اصلاح‌طلبان نیز باید بگویند که از چه سیستمی حمایت می‌کنند. مهم‌ترین مساله انتخابات است. اگر سازوکار انتخابات در آینده اصلاح نشود جریان اصلاح‌طلبی هیچ شانسی ندارد چون مردم از آن عبور خواهند کرد.

اخیرا آقای کرباسچی آقای عبد‌ا... نوری را جایگزین مناسبی برای آقای عارف در مجموعه اصلاح‌طلبان دانستند ارزیابی شما از این اظهار نظر در مورد جایگزین برای آقای عارف چیست؟

من انتقادات جدی به آقای عارف داشته و دارم، اما فکر نمی‌کنم از لحاظ سیاسی و نگرش حزبی جایی برای پیشبرد نظر آقای کرباسچی وجود داشته باشد.

                   
امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد
آخرین اخبار مربوط به بیمه دات کام