hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > فضای مجازی، دروازه آگاهی و شناخت

گفتگو با فرانک انصاری، نویسنده و خاطره نگار

فضای مجازی، دروازه آگاهی و شناخت

فرانک انصاری متولد 1363 اردبیل و دانش آموخته شیمی کاربردی است. وی تا کنون 9 جایزه را به خاطر  داستان ها و نوشته هایش از آن خود کرده است

فرانک انصاری متولد 1363 اردبیل و دانش آموخته شیمی کاربردی است. وی تا کنون 9 جایزه را به خاطر  داستان ها و نوشته هایش در سالهای 1389 تا 1401 از آن خود کرده است در کنار چاپ داستان های وی در مجموعه های مشترک، کتاب هایی را به صورت مستقل کار کرده است که از جمله می توان به رمان «ب مثل باران، ع مثل عشق»، مجموعه داستان «فانوسها راه را گم نمیکنند»، مجموعه خاطرات با عنوان های «همه راههای رفته» و «ما شنیدهها را دیدهایم» اشاره کرد. همچنین مجموعه داستان کوتاه دو زبانه ترکی_ فارسی  از وی با عنوان « ایلان ایلی» منتشر شده است.  «مهمان بهمنشیر»، «لیلای مجنون» ،  ۴۰ تایی «سروقامتان»  و «به من بگو قارتال» نام دیگر آثار وی هستند. پاسخ های انصاری را با هم می خوانیم:

 

 

 

فرانک انصاری، نویسنده
فرانک انصاری، نویسنده


*فرانک انصاری را چقدرمی شناسید؟اگر بخواهید او را در یک جمله تعریف کنید، آن جمله  کدام است؟ شخصیت او شبیه قهرمان کدام یک از داستان های معروف است؟یا هنوز شبیه او قهرمانی خلق نشده است؟ 

 

من فرانک انصاری نویسنده و  خاطره‌نگاردفاع مقدس  هستم. اعتراف می‌کنم هنوز هم خودم را آن طور که باید نشناخته‌ام. من هر روز در مسیر زندگی، خودم را کشف می‌کنم. اما گاهی اتفاقاتی در مسیرم پیش می‌آید که نمی دانم با خودم چند چندم. اما سعی می‌کنم با خودم رفیق باشم. شخصیت من شاید شبیه  قهرمانان داستان­هایم باشد و شاید هم نباشد. اما بیشتر شخصیت‌های داستان­هایم، کارهایی را می‌کنند که من دوست دارم در زندگی  انجام بدهم و امکانش را ندارم. اما به جرات می­توانم بگویم هنوز شخصیتی با ویژگی‌های شخصیتی خودم در داستان خلق نکرده‌ام. شاید این کار به نوعی نقد کردن خودم باشد و این خیلی سخت است.‌

 

 

 

*دوران کودکی و نوجوانی شما چطور بود؟چه کتابهایی در دسترس شما بود؟چه بازی هایی میکردید؟ازبین کتاب و بازی کدام در ساخت شخصیت شما تاثیر بیشتری داشت؟

 

من در یک خانواده کاملا فرهنگی بزرگ شده‌ام. پدرم و عمویم معلم بودند و برای من که تنها فرزند خانواده بودم همیشه کتاب می‌خریدند. می­توانم بگویم کتاب بهترین دوست من بود. البته کتابخانه بزرگ عمویم مثل جادویی من را سمت خودش جذب کرد. دیدن کتاب­های کتابخانه باعث شد تا از پنج شش سالگی سواد خواندن و نوشتن را  یاد بگیرم و به کتاب خواندن روی بیاورم. آن زمان اکثر کتابهای کلاسیک مثل کتاب­های آوای وحش جک لندن، سپید دندان، شاهنامه فردوسی و الیور توییست و...را با کمک پدر و مادرم می­خواندم و در دنیای کتاب­ها غرق می­شدم. خواندن کتاب باعث شد که شخصیت من با آنها شکل بگیرد. یادم هست آرزویم این بود که روزی من هم مانند نویسندگانی که آثارشان را می­خوانم داستان بنویسم.‌ توی ذهنم بارها و بارها خودم را در حال امضای کتابم می­دیدم و از تخیل این موقعیت لذت می­بردم.

 

 

 

طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده
طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده


*شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟شده است کتابهایی که دوست ندارید را هم تا انتها بخوانید؟چه الگویی برای مطالعه را پیشنهاد می کنید؟

 

من الگوی خاصی برای مطالعه ندارم. اما هر کتابی را که حس می‌کنم برای رشد و آگاهی ام لازم است حتی غیر داستانی و روانشناسی  تاریخی و... می‌خوانم. علاوه بر کتاب­های کلاسیک دوست دارم کتاب­های بروز و پرفروش ایران و جهان را هم مطالعه کنم.­ در این بین کتاب­هایی بوده که نتوانستم با آنها ارتباط برقرار کنم. مثلا زوربای یونانی کازانتراکیس یا در جست و جوی زمان از دست رفته مارسل پروست و... برای همین آنها را کنار گذاشته‌ام. البته به این معتقدم که گاهی شرایط محیطی و روحی من در آن زمان برای مطالعه این گونه کتاب­ها مناسب نبوده. برای همین سعی می‌کنم برای کتاب­های این چنینی دوباره زمان بگذارم. اما هر کتابی را هم نمی‌خوانم. برای خرید و یا امانت گرفتن کتاب مورد علاقه‌ام کلی تحقیق می‌کنم تا بالاخره آن را سفارش می­دهم.

 

 

 

طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده
طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده


*چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟

 

من از کودکی بچه خیالبافی بودم. تخیل باعث شد به سمت شعر و قطعه ادبی کشیده شوم و بعد با ورود به کانون پرورش فکری و نوجوانان به سمت داستان روی آوردم و در کلاس­های داستان نویسی شرکت کردم. البته قبل از آن هر روز خاطرات روزانه خودم را می‌نوشتم و این بهترین تمرین نوشتن برای من بود تا بدون ترس از قضاوت، درونیات خودم را به روی کاغذ بیاورم.

 

 

 

*به نظر شما اولین و مهم ترین درس نوشتن چیست؟

 

به نظرم اولین و مهم ترین درس نوشتن اراده و پشتکار و انگیزه است. نویسنده تا وقتی که در مسیر نوشتن ممارست و تمرین نداشته باشد؛ قطعا موفق نخواهد شد. البته نقد سازنده اطرافیان و اساتید هم برای موفقیت بی‌تاثیر نیست. یک نویسنده باید بنویسد و بنویسد تا آن چیزی را خلق کند که به درد مخاطبش بخورد.

 

 

 

طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده
طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده


رابطه شمابافضای مجازی چطوراست؟ نویسندگی برای این فضا را چقدر تجربه کرده اید؟ چه فرصت هایی با این فضا در اختیار نویسنده قرار می گیرد؟ درباره کانال شهرزاد داستان هم اگرتوضیحی لازم هست بفرمایید؟

 

من با فضای مجازی رابطه خوبی دارم. علی­رغم کسانی که می­گویند فضای مجازی پر از تهدید است. اما من به فضای مجازی به عنوان دروازه آگاهی و شناخت و آموزش نگاه می­کنم. انسان اگر از تکنولوژی به درستی استفاده کند این فرصت تبدیل به مسیری برای پیشرفت او خواهد شد. کار در فضای مجازی ویژگی های خودش را دارد. مخاطب ناشناس است. پس محتوای اثر من باید آنقدر جذاب باشد که بتواند روی مخاطب اثر بگذارد. من از دوران کرونا که همه چیز مجازی شد به این سمت کشیده شدم. در دوره‌های نویسندگی و کارگاه های مختلفی با اساتید مختلفی شرکت کردم و می­توانم به جرات بگویم این دوران جزو طلایی ترین دوران رشد فکری و کاری من بوده است. حضور مداوم در این فضا و آشنایی با این محیط و جست و جوی مطالب مرتبط فرهنگی در بستر برنامه‌های مختلف مخصوصا ایتا، من را وادار به کنکاش در مورد مطالب کانال­های مختلفی کرد. اما هر چه بیشتر گشتم کمتر یافتم. اوایل سال ۱۴۰۱ که اینستا فیلتر شد و اقبال عمومی به سمت ایتا و برنامه های دیگر کشید، تنها یک کانال فرهنگی پیدا کردم که جسته و گریخته به مباحث داستان می­‌پرداخت. برای همین به فکر زدن کانالی برای علاقمندان داستان افتادم و یازدهم مهرماه ۱۴۰۱ کانال شهرزاد شکل گرفت. به جرات می­توانم بگویم کانال شهرزاد جزو اولین کانال­های داستان نویسی درایتا است و حالا بعد از نه ماه  فعالیت به الگویی برای کانال­های فرهنگی دیگر تبدیل شده است. در این کانال نویسندگان مختلف از شهرهای مختلف ایران حضور دارند و آثار خود را در قالب چالش‌هایی که در کانال می­گذاریم ارائه می­دهند و بعضا آثار آنها نقد و بررسی هم می­شوند. ان‌شاءا... در ادامه فعالیت خودمان تصمیم داریم آثار اعضا کانال را هم به چاپ برسانیم.

 

 

*نوشتن به دو زبان چه فرصت ها و چه تهدیدهایی پیش روی مولف قرار میدهد؟شمادرکدامیک از زبانهایی که مینویسید،تبحر بیشتری دارید و برایتان زبان اصلی نگارش محسوب می شود؟

 

همیشه نوشتن و خواندن به زبانهای مختلف پر از چالش است و مزایای زیادی برای انسان دارد. باعث می­شود انسان با گنجینه زبان­های مختلف آشنا شود و تبادل اطلاعات داشته باشد.‌ من از سال ۹۰ شروع به نوشتن به زبان ترکی کردم.‌ زبان ترکی یکی از بزرگ­ترین و قدیمی‌ ترین زبان­های دنیاست که طرفداران زیادی در دنیا دارد و زبان مادری من محسوب می­شود. من یک دوره پنج ساله مدام به زبان ترکی داستان می‌نوشتم. آنقدر که از زبان فارسی دور افتاده بودم. علی رغم شیرینی و صمیمیت این زبان و دایره واژگان بی نظیرش؛ بعد از یک مدت حس کردم مخاطبین من افرادی هستند که هیچ آشنایی با این زبان ندارند. از طرفی  برای چاپ آثار هم به مشکل برمی­خوردم؛ برای همین الان کمتر به زبان مادری‌ام می‌نویسم؛ هر چند  ترجیح می­دهم بیشتر در این زبان کار کنم. و این آسیبی است که برای نویسندگان ترکی نویس وجود دارد. چون بسترهای لازم برای ارائه آثار به این زبان در کشور ما آنچنان فراهم نیست و حمایت چندانی از این آثار نمی‌شود.  اما من همچنان باور دارم که نوشتن به زبان مادری باعث احیای این زبان و انتقال فرهنگ و سنت های  آن به  خوانندگان می­شود.

 

 

 

طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده
طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده


*باتوجه به تسلط به دو زبان تا کنون به فکر ترجمه نبوده اید؟

 

اتفاقا به فکرش هستم. ولی نمی­دانم کی به مرحله چاپ خواهد رسید. بسیاری از داستان­ها قابلیت ترجمه به زبان­های مختلف از جمله زبان شیرین ترکی را دارند.

 

 

 

*کتاب  غیرفارسی زبان درایران تاچه اندازه مخاطب جدی دارد؟

 

قبلا اقبال افراد به این حوزه کمتر بود و دلیل آن هم برمی‌گشت به عدم شناخت آنها از این زبان. اما حالا با  انتشار کتاب­های مختلف، این کتاب­ها علاقمندان زیادی دارد و حتی در بین نویسندگان هم برای چاپ اثر به زبان­های مختلف رقابت به وجود آمده است.

 

 

 

طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده
طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده


*چه کسانی و چه مطالبی در  کتاب های شماب یشتر دیده می شوند؟ قهرمانان شما چقدر در اطراف شما و در شهر دیده میشوند؟

 

من قهرمانان داستان­هایم را از بین مردمی انتخاب می‌کنم که روزانه با آنها در ارتباطم و دلیل  ظهور آنها در داستان های من جرقه و آنِ داستانی و رفتار خاصی است که از آنها سر زده است و باعث شکل گیری داستان و رمانم شده است.

 

 

 

*درانتخاب موضوعات،چه موضوعاتی را در اولویت قرار می دهید؟

 

من به نوشتن در حوزه دفاع مقدس، مسایل اجتماعی و به روز جامعه و داستان برای نوجوانان علاقمندم. البته یکی دو سالی می­شود که در حوزه طنز هم وارد شده‌ام. اما نوشتن برای نوجوانان را دوست دارم.

 

 

 

ب مثل باران،ع مثل عشق»چگونه متولدشد؟

 

 این کتاب اولین کتاب چاپ شده‌ من هست. درون مایه اولیه این کتاب برمی‌گشت به داستان کوتاهی که سال ۸۵ نوشته بودم و در یکی از جشنواره‌های داستانی برگزیده شده بود. سالها بعد حس کردم این داستان پتانسیل لازم برای تبدیل شدن به رمان را در خودش دارد. برای همین تغییراتی روی آن اعمال کردم و شخصیت‌ها و ماجراهای تازه‌ای به آن اضافه کردم و ماحصل آن شد کتاب ب مثل بابا، ع مثل عشق.

 

 

 

همه راههای رفته» و «ما شنیدهها را دیدهایم» مخاطب را به چه چیزی دعوت می کند؟

 

 این دو کتاب خاطرات دو برادر جانبازی هستند که در زمان جنگ در جبهه حضور داشتند. هر دو روایت های ساده و صمیمی و شیرینی دارند. مخاطب وقتی پای خواندن کتاب می‌نشیند در اولین وهله از صداقت و صمیمیت ناب این دو برادر یکه می­ خورد و در عین حال سطرهایی از تلاش آنها برای دفاع از خاک و ناموس‌شان را به نظاره می‌نشیند.

 

 

 

*«ایلان ایلی» به چه چیزهایی اشاره دارد؟

 

این کتاب مجموعه داستانهای نوشته شده من به دو زبان ترکی و فارسی در طی ده پانزده سال گذشته است.

 

 

 

طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده
طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده


*فکرمی کنید «مهمان بهمنشیر»، «لیلای مجنون» و  ۴۰تایی«سروقامتان» در آثار بعدی شما هم ادامه پیدا می کند یا پرونده این فکر بسته شده است؟ درباره این آثار هم توضیح بدهید؟

 

بحث مهمان بهمنشیر و لیلای مجنون جداست. چون این دو کتاب خاطره دفاع مقدس هستند . کتاب مهمان بهمنشیر خاطرات پدرشوهرم آقای حسن فرقی از منطقه عملیاتی خرمشهر و آبادان است که به واسطه حضور ایشان در منطقه به صورت روایت داستانی نوشته شده است. اما کتاب لیلای مجنون خاطرات آزاده دفاع مقدس جناب آقای سید محمود پورموسوی است. روایت های ایشان در عین تلخ بودن روزهای اسارت لبریز از شهامت و شجاعت و زندگی است. من علاقه زیادی برای کار در حوزه خاطره نگاری  دارم و آن را ادامه خواهم داد. اما مجموعه چهل جلدی سروقامتان  داستانهای کوتاه از زندگی ۴۰ نوجوان شهید استان اردبیل است که توسط بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس استان اردبیل به چاپ رسیده است و خدا را شکر مورد تحسین و استقبال قرار گرفته است.  کارهای مثل این مجموعه، چون در حوزه نوجوان کمتر کار شده حتما می تواند ادامه دار باشد.

 

 

 

*گویا رمان«به من بگو قارتال»که برای نوجوانان نوشته اید،به تازگی منتشر شده است. درباره آن توضیح می دهید؟

بله این کتاب بعد از دوسال بالاخره امسال در نمایشگاه دائمی کتاب تهران رونمایی شد. طرح این کتاب جزو طرح های برگزیده جشنواره هزارتو هست که توسط اتحادیه انجمن اسلامی و موسسه عقیق در سال۹۸ برگزار شد و بعد از کارگاه و کلاسهای مجازی به نوشتن و بعد مرحله چاپ رسید. داستان این کتاب در مورد قهرمانی به نام یحیی است که به واسطه دست زدن به پر قارتال یک توانایی خاص پیدا می­کند و به واسطه آن مغرور می­شود و اتفاقات بسیاری برای او و خانواده اش پیش می‌آید. در این داستان به مسائلی چون فولکوریک و جغرافیای منطقه آذربایجان، بحث میراث فرهنگی و آرمان­های نوجوان در قالب داستان فانتزی _ تخیلی پرداخته می­شود. امیدوارم نوجوانان علاقمند به ژانر فانتزی_تخیلی آن را بخوانند و لذت ببرند.

 

 

 

 

 

*اگر قرار باشد تنها یک پاراگراف آثار خودتان را انتخاب کنید، آن پاراگراف کدام است و از کدام کتاب؟

بعضی وقت­ها اتفاقات زندگی آدم را در مسیری قرار می­دهد که متحیر می‌ماند. مثل وقت‌هایی که توی برف و باران گیر کرده باشی و هر قدر تلاش کنی نتوانی از آن بیرون بیایی. آن لحظه سوزش سرانگشت‌ها و کرخت شدن دست و پا همه وجود آدم را فلج می‌کند. فقط به این فکر می‌کنی که چطور از این کولاک بیرون بیایی. بعد از رهایی از آن کولاک ، گرفتار شدن در آن سرما خاطره‌ای می­شود برای روزهای بعد. این پاراگراف آغازین کتاب به من بگو قارتال است که تقدیمتان کردم.

 

 

 

طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده
طرح جلد کتاب فرانک انصاری، نویسنده

 

*برای نوشتن یک اثر،چقدر و چه پژوهش هایی می کنید؟

هر کتاب با توجه به موضوع مربوط به خودش، تحقیق و پژوهش  مربوطه به آن را می‌طلبد. مثلا در کتاب مهمان بهمنشیر چون بیشتر خاطرات کتاب مربوط به عملیات ثامن الائمه و بیت المقدس بود؛  برای درک چند و چون آن، مجبور بودم تحقیقی درباره این دو عملیات داشته باشم‌. یادم هست سه چهار جلد کتاب مطالعه کردم. یا در مورد رمان به من بگو قارتال ، چون داستان در منطقه کوهستانی سبلان اردبیل می‌گذشت؛ لازم بود اطلاعاتی در مورد کوه سبلان و پیشینه و افسانه‌های مربوط به آن داشته باشم. یا چون در این رمان گرگ موجود محوری و شاخص رمان بود،  چند ماه  فقط درباره این حیوان مطالعه کردم تا با خصلت ها و رفتارهای این حیوان آشنا بشوم. نویسنده بی نیاز از تحقیق نیست و در هر کتابی لازم است بنا به موضوع،  کار پژوهش و حتی تحقیق میدانی را هم برای غنای بیشتر اثر خود انجام بدهد و  لایه‌ها و مفاهیم عمیق‌تری را در داستانش بگنجاند.

 

 

 

*روایت شما از زنان و نوجوانان با روایت های دیگری که شده چه تفاوتهایی دارد؟

 

روایت من روایت آمال و آرزوها و نیازهای این گروه است. البته دیدگاه هر نویسنده‌ای برای پرداختن به گروه خاصی متفاوت است. اما من سعی می‌کنم آثارم انعکاس و بازتاب شرایط زیستی، آرمان­ها، ارزش­های نادیده و فراموش شده‌ی این قشر باشد.

 

*شما دلیل کم خواندن کتاب درجامعه را چه می دانید؟ سهم نویسندگان در این بین چقدراست؟

 

دلیل کم شدن مطالعه کتاب، به نظر من عدم فرهنگ سازی مطالعه کتاب در بین خانواده و افراد است. مطالعه باید از سنین کوچک و از بطن خانواده شروع شود. به طبع اگر این موضوع در خانواده نهادینه نشده باشد، اقبال اعضای خانواده به این موضوع کمتر خواهد شد و نتیجه‌اش آمار کم مطالعه در کشور خواهد بود. نویسندگان می‌توانند در جامعه و در خانواده خود و دیگران اثرگذار باشند. آن­ها می‌توانند با رفتار فرهنگی سنجیده در مکان­های اجتماعی و تشویق افراد به مطالعه در این امر سهیم باشند.  

 

 

 

*آسیب هایی  جایزه ادبی برای نویسنده و خواننده چیست؟ اگر قرار باشد شما جایزه ای را طراحی کنید، آن جایزه با موضوع خلق اثراست یا نقد؟

تکراری بودن محورهای موضوعی و استفاده از اشخاصی که هر ساله داستان­های آن جشنواره را  داوری کرده‌اند، به نظرم می‌تواند آسیب یک جشنواره باشد. در یک جشنواره قشرهای مختلفی با سلیقه‌ها و رای‌های مختلف شرکت می‌کنند. به نظرم با بازنگری در سلیقه داوران و موضوعات جشنواره‌ می­شود جلوی آسیب‌ها را گرفت و نویسندگان را برای شرکت در جشنواره ها ترغیب کرد. اگر قرار باشد جشنواره‌ای طراحی کنم  آن جایزه شاید در حوزه نقد باشد. چون کمتر به آن پرداخت شده است. در صورتی که امروزه نقد یک علم حساب می­شود و می­توان بیشتر روی آن حساب باز کرد.

 

 

 

* اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم شما چه تاثیری در کارهای شما داشته است؟

 

همه اینها روی اثر و داستان من اثر گذاشته و بی‌ثاثیر نیست. چون من با تجربه زیستی در این منطقه جغرافیایی  از محیط و دنیای پیرامونم تاثیر گرفته‌ام و بازتاب آن در آثارم در نثر، لهجه،‌ موضوع و حتی شخصیت‌های داستانم مشهود است.

 

 

*به پرسه زنی چقدر اعتقاد دارید؟ کجاها پرسه می زنید؟

 

من پرسه زنی در دنیای کتاب­ها و قدم گذاشتن در وادی خاطرات انسان­ها را دوست دارم. اعتقاد دارم هر آدمی کتابی است خواندنی که باید تا زنده هست خوانده شود. با نشستن در پای خاطرات شفاهی آدم­های اطراف ، داستان­های زیادی توی ذهنم شکل می­گیرند و بعدها تبدیل به کتاب می­شوند.  

 

 

 

*در زندگی شخص خودتان یک دانای کل هستید؟

 

من سعی خودم را می‌کنم که زندگی و اتفاقات را از دید همه آدم­های اطرافم ببینم. برای همین از قضاوت کردن آدم‌ها بیزارم. اما اگر حادثه‌ای به وجود آید دوست دارم  نقد و نظر بقیه را هم در مورد آن بدانم. این طوری دیدگاهم در مورد موضوعات یک جانبه نیست.

 

*اگر به شما نوشتن یک اثر با یک موضوع مشخص سفارش داده شود،آن را قبول میکنید؟چرا؟

 

بله حتما. بعد از سالها نوشتن به این نتیجه رسیده‌ام که نویسنده باید بتواند علاوه بر چیزهایی که دوست دارد برای خودش بنویسد؛ باید توانایی گرفتن سفارش و نوشتن در قالب موضوعات مختلف را هم داشته باشد. گاهی این سفارش‌ها باعث رشد و پله ترقی نویسنده می‌شود. ‌البته که سختی‌ها و مشکلات خاص خودش را هم دارد. اما کسی که نوشتن را انتخاب می­کند با آگاهی بر همه این موارد، کار را دنبال می­کند.

 

 

 

*جایگاه زنان در حوزه ادبیات داستانی به خصوص زنان شهرستانی را چطور ارزیابی میکنید؟

 

اگر دقت کنید زنان امروزه  در حوزه ادبیات داستانی و حتی در نگاشتن روایت­های دفاع  مقدس پیشتاز هستند. با یک نگاه به آثار منتشر شده کتاب­ها این را متوجه خواهید شد و این برمی­گردد به هنر و استعداد ذاتی آنها به عنوان مادر که خلق کننده هستند. این نکته در بین زنان شهرستانی مخصوصا استان ما بیشتر است. اما چون حمایتی از آن­ها در حوزه نگارش و چاپ نمی­شود؛ آثار آن­ها در بین آثار پررنگی که در مرکز کشور چاپ می­شود دیده نمی‌شود و رنگ فراموشی می­گیرد. به نظرم در این حوزه هم متاسفانه مثل حوزه‌های دیگر باندبازی وجود دارد و نادیده گرفتن کار این قشر فرهیخته، باعث بی انگیزه شدن آنان در امر نوشتن می­شود.

 

 

 

*خودتان کتاب می خرید یا امانت میگیرید؟

 

من هم کتاب می­خرم و هم امانت می­گیرم. هر دو را به عنوان کاری لذت بخش دوست دارم و هر وقت فرصتی برای انجام آنها پیش آمد، استقبال می‌کنم.




 

 

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نویسنده
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی، بیش از همه یک "دوست کتاب" به حساب می‌آید.
او کارشناسی ارشد هنر دارد، ۴ مجموعه شعر و ۱ مجموعه داستان و ۲ کتاب نثر ادبی منتشر کرده. ۱۲ نمایشگاه انفرادی نقاشی داشته و نوشتن را در گونه های مختلف تجربه کرده است.

نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد