از محمدجواد حقشناس، عضو شوراي مركزي حزب اعتمادملي درباره فعاليتهاي حزبي و تشكيلاتي اين حزب پرسيديم. اعتمادملي به عنوان حزبي كه يك كانديداي انتخاباتي در سال ٨٨ به صحنه رقابت معرفي ميكند، به گفته اين چهره اصلاحطلب برنامه خاصي به مهدي كروبي در انتخابات ٨٨ ارايه نكرد. او البته اذعان ميكند كه برنامه انتخاباتي كروبي از انتخابات سال ٨٤ تنظيم شده بود. همچنين اين فعال سياسي اصلاحطلب به «اعتماد» از اختلافات كنگره اخير حزب ميگويد.
نقش حزب اعتماد ملي را در اين چند سال كه از آغاز فعاليتش ميگذرد چطور ارزيابي ميكنيد؟
در پايان دوره آقاي خاتمي، يعني سال ٨٣ بود كه خود را براي انتخابات آماده ميكرديم. جريان اصلاحطلب نتوانست بر كانديداي واحدي متمركز شود. در اين فضا شاهد انشقاق رفتاري در اين جريان سياسي بوديم. جرياني كه در آن مقطع با محوريت دو حزب شاخص اصلاحطلب يعني مشاركت و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي براي ادامه مسير آقاي خاتمي، تلاش كردند تا آقاي معين را به عنوان نامزد انتخاباتي در دوران پساخاتمي معرفي كنند. بنا بود آقاي محمدرضا خاتمي به عنوان معاون اول و خانم كولايي به عنوان سخنگوي دولت به جامعه معرفي شود. جريان كارگزاران با مطرح كردن نام آقاي هاشمي سعي ميكردند دوران سازندگي را به جامعه نويد دهند. بخشي از احزاب نزديك به اين جريان يعني خانه كارگر هم طبيعتا حمايت كردند. در اين بين تكليف مجمع روحانيون مشخص نبود. دبيركل مجمع روحانيون در آن مقطع آقاي مهدي كروبي بود. آقاي كروبي وارد فضاي انتخابات شد و حمايت لازم را كه انتظار ميرفت، مجمع روحانيون از دبيركل خود داشته باشد، شكل نگرفت. آقاي كروبي بعد از شكلگيري مجلس هفتم عملا از راهيابي به مجلس بازمانده بود.
در اين فضا سه چهره جدي اصلاحطلب وارد فضاي انتخابات شد. اين روند در زمان انتخابات با آمدن آقاي مهرعليزاده به عنوان معاون رييسجمهور و قبل از آن استاندار خراسان سبب شد فضاي درون اصلاحطلبي عملا ٤ شقه شود. هفته آخري كه انتخابات برگزار ميشد، آقاي كروبي وعدهاي داد و اعلام كرد كه چه در انتخابات پيروز شود و چه نشود، ٣ كار را انجام خواهد داد؛ شكلگيري يك حزب سراسري و فراگير، راهاندازي يك شبكه ماهوارهاي و راهاندازي روزنامه سراسري از جمله وعدههاي آقاي كروبي بود. بنابر مقتضيات آن روز و برداشتي كه وجود داشت، داستان شبكه ماهوارهاي با ممانعت رو به رو ميشود. حزب اعتماد ملي حاصل آن فضا در سال ٨٤ بود. ميتوان گفت با اين نگاه حزب اعتماد ملي از معدود احزابي بود كه در نتيجه پيروزي يك جريان سياسي حاصل نشد بلكه تنها حزبي بود كه در نتيجه يك شكست سياسي در جريان اصلاحطلب متولد شد. شايد اهميت و ويژگي خاص حزب اعتماد ملي در مواجهه با مسائل سياسي ناشي از اين مساله باشد.
هدفگذاري آقاي كروبي بعد از گذشت ١٣ سال چقدر متحقق شد؟ حزب اعتماد ملي چقدر توانست در قامت يك حزب سراسري حاضر شود؟
اگر بخواهيم بحث سراسري بودنش را بسنجيم خوب است يادآوري كنيم كه حزب در تابستان ٨٤ توانست مجوز بگيرد و تا قبل از شهريور نيز ما توانستيم تا شوراي مركزي حزب را شكل دهيم و اين حزب تا قبل از اينكه يك سالگياش را جشن بگيرد، توانست در تمامي مراكز استانها دفاتر فعاليت حزبي و نمايندگي داشته باشد. ما در تمامي استانها شوراي استان را داشتيم. در تعدادي از استانها توانستيم مراكز شهرستانيمان را هم راه بيندازيم. يعني عملا از معدود احزابي بود كه توانست كمتر از يك سال تبديل به يك حزب سراسري شود.
شوراي هر استان يك كادر چند نفره است؟
شوراي مركزي وقتي كه حزب پا گرفت، ٥٥ نفره بود كه ٧ نفر هم علي البدل بودند. اين تعداد بعد از دو سال از تاسيس حزب در كنگره انتخاب شدند. مسوولان دفاتر حزب در استان نيز شوراي مركزي حزب را تشكيل ميدادند كه بستگي به بزرگي و كوچكي استان، تعداد آن متفاوت ميشد. بين ٢٠ تا ٣٠ نفر شوراي استاني داشتيم.
حزب اعتماد ملي چه تعداد عضو دارد؟
همان اوايل شكلگيري حزب در ٣٠ استان فعاليت حزبي وجود داشت و در آن مقطع تعداد كساني كه در دفاتر حزبي ارتباطهايي داشتند كه نمايندگانشان به طور مستقيم در كنگره حزب حاضر ميشدند، حداقل ٥ هزار نفر بود. اين عدد غير از فعالان، مرتبطين و هواداراني بود كه با حزب ارتباط داشتند يا اعضاي شاخههايي بود كه در دانشجويي و كارگري و روحانيون فعاليت داشتند.
فرآيند يكساله چطور اتفاق افتاد؟ سازوكاري كه بتوان اين تعداد عضو را جلب كرد، چه بوده است؟
يكي از اتفاقاتي كه در آن زمان دنبال شد، راهاندازي روزنامه اعتماد ملي بود كه اخبار حزب را منتشر ميكرد. در ابتداي بهمن ٨٤ اولين شماره روزنامه حزب را روي كيوسك فرستاديم. حزب در تابستان تاسيس شده بود. مجوز حزب هم قبل از روي كار آمدن دولت آقاي احمدينژاد، يعني در آن آخرين روزهاي دولت آقاي خاتمي صادر شد. مجوز روزنامه هم همينطور بود اما تعيين مدير مسوول با فاصله صورت گرفت كه در دولت آقاي احمدينژاد و دوره آقاي صفارهرندي، در هيات نظارت بر مطبوعات من به عنوان مديرمسوول معرفي شدم. ٥ ماه طول كشيد تا بتوانيم مقدمات روزنامه را آماده كنيم و ابتداي بهمن ماه روزنامه منتشر شد.
انتشار روزنامه باعث جذب نيرو به حزب شد؟
روزنامه اعتماد ملي تبديل به يكي از موفقترين روزنامههاي پسااصلاحات شد. در همان مقاطع روزنامههاي زيادي آمدند و عمر چنداني نكرده و تعطيل شدند. تيراژش در سال آخر به يك عدد غيرقابلباوري رسيده بود. توزيعكننده به ما ميگفت حاضرم دويست هزار نسخه را بدون بحث برگشت آن بپذيرم. با برگشت صفر از ما ميپذيرفتند. البته بنا بر ملاحظاتي كه ما داشتيم روي تيراژ ١٥٠ هزار تا ايستاديم و در آن مقطع افزايش تيراژ نداديم. ساعت ٩ صبح هيچ روزنامهاي روي كيوسك نميماند. با اين وصف روزنامه توانست جايگاه مستحكمي در بين مخاطبان خودش پيدا كند.
الان جلسات حزبي اعتماد ملي بر سر چه مسائلي برگزار ميشود؟
من ميخواهم بگويم كه بعد از برگزاري كنگره چه اتفاقاتي براي حزب افتاد. چون حزب متحمل فشارهاي زيادي بود و ضعيف شد. بعد از كنگره دوباره به فضاي انتخابات رسيديم. در انتخابات مجلس و خبرگان حاضر شديم. دبيركل در جايگاه منتقد دولت احمدينژاد حاضر ميشد. فضاي انتخابات ٨٨ اما مرحله جديدي براي حزب ما بود. اعتماد ملي اولين كنگره خود را كه برگزار كرد يكي از موفقترين كنگرههاي دورانهاي خود بود. شوراي مركزي جديد انتخاب شد. جلسات شوراي مركزي حزب در اين مدت هر ١٥ روز يكبار تشكيل ميشد. دفاتر حزب شامل دفتر سياسي، حقوقي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي بودند و فعال بودند.
فعال بودند يعني چند وقت يكبار جلسه داشتند؟
هر هفته جلساتشان برگزار ميشد. اتاق فكر حزب هم همينطور بود. كميتههاي بينالمللي و تشكيلات و آموزش فعاليت خود را داشتند. دفتر حزب از اين بابت پر جنب و جوش بود. بخشي از فعاليتها در روزنامه حزب ميآمد.
چرا حزب اعتماد ملي براي شركت دبيركلش در انتخابات برنامه حزبي ارايه نكرد؟
دفتر سياسي و اقتصادي فعال بودند. در سال ٨٨ موضوع كانديداتوري آقاي كروبي در شوراي مركزي حزب مطرح شد و آنجا راي آورد. آقاي كروبي سعي كرد به عنوان چهره حزبي وارد فضاي انتخابات نشود. با اين سبك و سياق اتفاق جديدي افتاد و ديديم آقاي كروبي براي آقاي كرباسچي به عنوان رييس ستاد حكم زد.
شوراي مركزي با اين مساله موافق بود؟
نظر شخص آقاي كروبي بود. او ميگفت كه من حزب را دارم. چهرهاي مثل آقاي كرباسچي كه به عنوان چهرهاي اجرايي مطرح ميشد و با سابقه شهرداري تهران رياست ستاد آقاي كروبي عهدهدار ميشود. تصور ميشد كه اين مساله ميتواند به راي آقاي كروبي كمك كند.
براي جلب حمايت كارگزاران اين كار صورت گرفت؟
بله. البته با تناقض عجيبي رو به رو بوديم. دبيركل حزب كارگزاران با آقاي كروبي همراه شد اما شوراي مركزي كارگزاران هيچ كدام با اين روند موافق نبودند. چهرههاي ديگري مثل آقايان نجفي و ابطحي و خانم كديور كنار آقاي كروبي قرار گرفتند. درحالي كه هيچ كدام از آنها ارتباط حزبي با آقاي كروبي نداشتند. حتي طيفهايي از فعالين دانشجويي مثل تحكيم وحدت به مجموعه اضافه شدند. آقاي سروش و چهرههاي فرهنگي هم حمايت كردند.
حزب اعتماد ملي در كانديداتوري آقاي كروبي چقدر نقش يك حزب پشتيبان را داشت؟ برنامه و مشاوره ميداد يا شخص آقاي كروبي تصميم ميگرفتند؟
فضاي انتخابات دو قطبي شده بود. دو قطب اصلي شكل گرفت كه به طور كلي قطب سنگينتر در طرف مقابل به سمت آقاي احمدينژاد ميرفت و در قطب ديگر هم بخش سنگينتر به سمت آقاي موسوي. فضاي انتخابات خيلي فضاي رقابتي برنامهها نبود.
يعني به نظر شما برنامه حزبي اصولا موثر نبود؟
جامعه كاملا فضاي تشديد شده رقابتي را تجربه ميكرد. آقاي كروبي مشكل تدوين برنامه نداشت. برنامه سال ٨٤ را همچنان داشتند. در سال ٨٤ تيم حزبي نداشتند.
حزب اعتماد ملي با سمپاتها و اعضايش چطور ارتباط ميگيرد و نيرو جذب ميكند؟ فقط در تهران است يا در شهرستانها نيز برگزار ميشوند؟
در زمان انتخابات اعضاي حزب نشستهايي را در سطح استانها تشكيل ميدادند. بعضي ديدارها در محافل دانشگاهي بود. اعضاي اصلي شوراي مركزي حزب حضور پررنگي در سطح استانها قبل از انتخابات هم داشتند؛ ضمن اينكه اعتماد ملي ارگان قوي مثل روزنامه را هم داشت.
امروز فعاليت حزب نسبت به اوايل شكلگيرياش تقويت شده يا كمرنگ؟
اعتراضات سال ٨٨ عملا فعاليتهاي سياسي را با اختلال رو به رو كرد. تعارضي بين جريان اصلاحطلب و حاكميت به وجود آمد. اين مساله عملا باعث رودررويي حاكميت با احزاب اصلاحطلب شد. به ويژه حزب اعتماد ملي در فعاليتهاي خود با محدوديتهاي جدي رو به رو شد. روزنامه حزب بعد از ٤٠ ماه فعاليت توقيف شد. دفتر حزب پلمب و اسناد حزب توقيف شد. دسترسي به دبيركل هم به خاطر حصر قطع و دفتر مركزي تعطيل شد. جلسات شوراي مركزي هم ديگر برگزار نشد. چند باري كه قصد تشكيل آن را داشتيم، برايمان تذكر آمد. جلسات شوراي مركزي به صورت خود خواسته ديگر برگزار نشد.
دفاتر استاني هم عملا تعطيل شد. اگر هم جلساتي بود در خانههاي اعضاي استاني گهگاهي برگزار ميشد. اين روند تا انتخابات ٩٠ وجود داشت. در انتخابات سال ٩٠ آرام آرام فعاليت حزب شروع شد. اعضا در برخي شهرستانها وارد مجلس شدند. ما فضاي تحريم انتخابات را قبول نداشتيم. بعد از انتخابات ٩٢ اولين نشست رسمي حزب اعتماد ملي دوباره برگزار شد. چهرههاي حزبي در انتخابات مجلس دهم و شوراي پنجم حضور پيدا كردند. آقايان حضرتي، قمي، انصاري، مازني از چهرههاي نزديك به حزب اعتماد ملي بودند كه وارد مجلس شدند. حدود ٥٠ نفر از چهرههاي حزب هم ردصلاحيت شدند. چهرههايي كه تاييد شدند موقعيت خوبي پيدا كردند. همچنين بنده و آقاي اميني و نظري هم توانستيم به شوراي شهر تهران راه يابيم. اخيرا هم توانستيم شهردار معرفي كنيم.
كنگره اخير حزب اعتماد ملي نشانگر اختلافاتي بود. اين اختلافات چرا به وجود آمد؟
اين ماجرا از شكلگيري شوراي عالي سياستگذاري شروع شد. به عنوان چهرههاي حقيقي و حقوقي نقش پررنگي در اين شورا داشتيم. ما عملا شاهد دو رويكرد متفاوت در داخل حزب نسبت شوراي عالي بوديم. يك عده معتقد بودند حزب اعتماد ملي نبايد درگير شوراي عالي شود و به روند آن اعتراض داشت. بر اين باور بود كه برخي احزاب اصلاحطلب آنجا نقش پدرخواندگي دارند. اما بخش ديگري به نقش مهم شوراي عالي اعتقاد داشت و خط اصلي وحدت بين احزاب اصلاحطلب را برجسته ميكرد. ميگفتيم حتي اگر اعتراض داريم بايد در قالب شوراي عالي آن را دنبال كنيم و عملا مخالف خروج از شوراي عالي بوديم. آقاي منتجب نيا در كنار برخي چهرههاي ديگر جريان اعتراضي به شوراي عالي سياستگذاري را تشكيل ميدادند. حزب اراده ملت و انجمن اسلامي مهندسان هم از اين دسته بود. جرياني كه موافق حضور حزب در شوراي عالي سياستگذاري بود، موفقتر بود و دستاوردهاي بيشتري كسب كرد. اين جريان ادامه داشت تا زماني كه كنگره برگزار شد و حدود ١٨٠٠ نفر در آن شركت كردند.