حراج شب عید! تعجب نکنید! بالاخره ما هم باید یک بسته ویژه نوروز داشته باشیم. بخشی از پاسخهای نویسندگان در سال گذشته درباره آموزش داستاننویسی را اینجا برایتان نقل میکنیم. از نویسندگان این پرسش را پرسیدیم که داستاننویسی آیا آموزشدادنی هست؟ استادان شما در داستاننویسی چه کسانی بودهاند؟ آن را به کسی هم آموزش دادهاید؟ با هم پاسخها را میخوانیم:
بهزاد دانشگر:
من مثالی برای دوستان میزنم و آن، این است که داستاننویسی مثل فوتبالبازی کردن است. شما ممکن است در خانه خودتان گلکوچک یا فوتبال محلی و یا شاید فوتبال سالنی را هم بهصورت غریزی و بدون اینکه جایی آموزش خاصی ببینید بازی کنید؛ اما اگر خواستید فوتبال را حرفهای بازی کنید؛ یعنی آنجوری که مثلا در لیگهای معتبر اروپا و جهان بازی میکنند، آنوقت حتما باید آموزشهای خاصی دیده باشید و تمرینهای خاصی کرده باشید. من خودم در شروع کارآموزش خاصی ندیده بودم؛ ولی در مسیر یکسری آموزشهایی را ریزریز و خردخرد تلاش کردم، بهصورت خودآموز ببینم و البته برای همین این مرحله و فرایند خیلی طولانی شد. چون آن موقع که شروع کردم جای خاصی نبود.
سمیه سمساریلر
به گمان من داستاننویسی مانند بسیاری از مهارتها یا هنرها امری نیست که کسی سر چند کلاس یا از چند نفر بیاموزد. تمام انسانهایی که در زندگی با آنها آشنا میشوید، فضاهای مختلفی که تجربه میکنید، دوستیها، دشمنیها، سطر به سطر هر چه میخوانید و میشنوید بیآنکه بدانید در حال آموزش شما هستند. البته امکان دارد هوشیارانه در کلاسی هم ثبتنام کنید و از دانش استادی بهره ببرید. اما بعدها به تمام مسیر آمده که نگاه میکنید میبینید استادان شما بیشمارند. نام چند نفر از استادانم را میآورم که قدرشناسی کرده باشم. خانوادهام، دوستانم، معلمهای ادبیاتم خانم کریمیان و خانم زهرایی، خانم مریم موحدیان نمایشنامهنویس که سالهای دور، نوشتههایم را میخواندند. آقای محمدابراهیم جعفری شاعر و نقاش، منیرو روانیپور و.... بسیارند واقعا. صفحات زیادی میتوانم نامهایشان را بنویسم. من آموزش داستاننویسی به کسی ندادهام؛ اما آموزشی دادهام که به داستان نوشتن منتج شده است.
هانیه سلطانپور:
بله حتما نیاز به آموزش اصول دارد و حتی در کشورهای دیگر نوشتن رشتهای دانشگاهی دارد. من اصول، زاویه دیدها، روایتها و سبکها را با آقای محمدحسن شهسواری یاد گرفتم.
ابراهیم اکبری دیزگاه:
داستان نوشتن مثل هر کارِ اصیل و جدی یعنی عرق ریختن، جانکندن و زحمت کشیدن. پس هم باید آموزش ببینی هم تجربه و مشقکنی، هم بخوانی و دهها کار دیگر را با تمام وجود انجام بدهی. استادان داستان بنده عبارتاند از مصطفی مستور، محمدحسن شهسواری، علیرضا ایرانمهر، حمیدرضا شاهآبادی و عزیزان دیگر. البته باید تصریح کنم که از استاد شهسواری بسیار آموختهام. من مدرسِ داستان نیستم.
مهدی کرد فیروزجایی:
بله حتما در داستان آموزش اهمیت دارد، علت لازمه است؛ اما کافی نیست، در فرایند نویسنده شدن بیست درصد آموزش تأثیر دارد بقیه به تلاش خود فرد بستگی دارد، آموزش یک عامل محرک اولیه است. من داستان را با استاد علیاصغر عزتی پاک شروع کردم که بسیار مبارک بود. از دیگر توفیقاتم در این عرصه آشنایی با استاد رحمتالله امیدوار بود که در کارگاههای پرورش خلاقیت نویسندگی ایشان شرکت کردم. از سال هشتاد و هشت هم با استاد محمدرضا سرشار و کلاسهایش در حوزه هنری تهران مرکز آشنا شدم به نظرم آقای سرشار در نقد، تدریس و بیان ریزهکاریهای داستان جزو افراد کمنظیر کشورمان هستند و اگر کلاسهای ایشان نبود فرایند یادگیریام ناتمام میماند. اولویت من در داستان هیچوقت تدریس نیست، نوشتن را بسیار مهمتر از تدریس میدانم؛ ولی گاهی مرتکب تدریس میشوم.
مینو رضایی:
داستاننویسی ابتدا ملزم به دیدن و خواندن و شنیدن بسیار است. یکسری آموزش کلی و اولیه برای یادگرفتن عناصر اصلی داستان لازم هست؛ اما معتقدم آموزش اصلی در کار عملی شکل میگیرد. خود من برای آموزش داستاننویسی ابتدا در جلسات مختلف نقد داستان و طرح اولیه فیلمنامه شرکت کردم و نوشتن را از طریق نقد آموختم؛ بنابراین استاد خاصی ندارم اما میتوانم بگویم در خانواده قصهگویی به دنیا آمدهام.
مونا اسکندری:
نویسندگی استعدادی است که باید آن را با تکنیک مسلح کرد. برای دریافت آن باید آموزش دید تا با سرعت بیشتری به مقصد رسید. بهصورت آکادمیک آموزش کمی دیدهام و بیشتر آزمونوخطا کردهام. کتب آموزشی خواندهام و بزرگترین استادم را نقد میدانم مدتی مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودم و نوشتن خلاق و داستاننویسی را آموزش دادهام و بهصورت فردی اگر کسی سؤال یا راهنمایی بخواهد باکمالمیل پاسخ خواهم داد. اما در مجموع از آموزشدادن فراری هستم. بهتازگی برای رمان نوجوانی که مشغول نگارشش بودم در کلاس رمان نوجوان استاد شاهآبادی شرکت کردم تا به دانشم اضافه شود و از تجارب ایشان بهره ببرم.
مریم بصیری:
خود من فقط با خواندن و نوشتن، شروع به کار کردم. الان هم در بین هنرجویان میبینم برخی با صرف وقت و هزینه زیاد، به انواع کلاسهای نویسندگی افراد معتبر و غیرمعتبر میروند و عاقبت نمیتوانند حتی یک داستان کوتاه بنویسند و جایی چاپش کنند. برعکس برخی با مطالعه عمیق یک کتاب آموزشی خوب که تعدادشان هم کم نیست؛ با تلاش خودشان و مطالعه و بازنویسی مکرر کارشان، رمانهای خوبی هم مینویسند که در جشنوارهها و مسابقههای داستانی، دیده میشود. آموزش لازم است؛ اما کافی نیست. یک سری کتابهای مربوط به نویسندگی خلاق، داستان و رمان هم موجود است که باید مطالعه شود و بعد لیستی از کتابهای نویسندگان مطرح ایرانی و خارجی که باید خوانده شود. برای کسانی که همت کافی ندارند تا خودشان راهشان را پیدا کنند و به این برنامه مطالعاتی و تمرینی برسند؛ و محتاج یک مربی و راهنما هستند؛ آموزش لازمه کار است. برخی نه کلاس میروند و نه کتاب میخوانند؛ و مدعی هستند که نویسندهاند! درحالیکه حتی جملهبندی و دستور زبان درست را نمیدانند و میدان واژگانی بسیار اندکی دارند؛ بماند که با عناصر داستان و رمان هم آشنا نیستند. چند سال پیش، وقتی دیدم برخی از علاقهمندان نویسندگی، پس از تمامشدن کلاسهایشان، رها میشوند و نمیدانند که چه کاری انجام بدهند؛ ناراحت شدم. به فکر افتادم برایشان یک کارگاه رمان راه بیندازم. واقعا هدفم این بود که در راه خدا، به این دوستان کمک کنم و به فکر ایجاد شغل و یا کسب درآمد برای خودم نبودم. باتوجهبه آشنایی با ناشران و مراکز مختلف، به نویسندگان مبتدی سوژه دادم و کتاب معرفی کردم تا بتوانند وارد عرصه حرفهای تولید داستان و رمان بشوند. این دوستان اغلب شهرستانی بودند و هیچ ناشری را نمیشناختند و اصلا هیچ ناشری هم کارهای آنها را به جرم قلم اولی بودن، چاپ نمیکرد. تابهحال 9 کارگاه حضوری و مجازی برگزار کردم. معمولا باتوجهبه مباحث اجتماعی و دینی، موضوعی را انتخاب میکنم و دوستان ایدهها و طرحهایشان را ارسال میکنند. بعد از بررسی و اصلاحات لازم، پس از اینکه تشخیص دادم طرحها مناسب هستند؛ به دوستان اعلام میکنم که بر اساس وقایع، شخصیتها، زمان و مکان و... رمانشان را فصلبندی کنند و شروع به نگارش کنند؛ و به قالبها و ژانرهای اصلی و فرعی هم توجه داشته باشند. در تمامی مراحل کار هم همراهشان هستم و رمانشان را پس از ویرایش، به ناشری که بیشتر با آن موضوع مرتبطتر است، میفرستم و پس از تصویب ناشر، با سماجت میخواهم بالاترین درصد تألیف را در قرارداد، برای دوستان منظور کنند. به همین شیوه، تابهحال 33 کتاب چاپ شده، 20 کتاب در دست چاپ است و 25 کتاب در مرحله نگارش و بازنویسی. الان دیگر ناشران و مؤسسات فرهنگی خودشان دنبال این دوستان هستند و درخواست سفارش کار میدهند؛ اما آنها فعلا فرصت انجام کارهای متعدد را ندارند. عدهای از دوستان هم بعد از کسب تجربه در همین کارگاهها، در صداوسیما، خبرگزاریها، نشریات، سایتهای فرهنگی و... مشغول به کار شدند و یا منتقد و ارزیاب کتاب هستند؛ یا در حوزه فیلمنامه و نمایشنامه فعالیت میکنند؛ و یا خودشان مدرس شدند و کارگاه داستان دارند. کلا همگی کارشان با کتاب و نگارش در قالبهای مختلف ادبی، تصویری و نمایشی است. امیدوارم بقیه نویسندگان و نوقلمان نیز با این شیوه، به هم کمک کنند؛ هم موجب نگارش رمانهای جذاب و تولید محتوا بشوند؛ و هم برای دیگران کارآفرینی کنند.
زهرا عبدی
داستان، مادر همه قالبهای ادبی است. برای نویسندگی باید ساختار داستان را بهخوبی شناخت. باید این شبکه استدلالی را بهخوبی بلد شد. باید داستانهای خوب را خواند. بعد از آن ما یا داستاننویس خوبی خواهیم شد یا میرویم سراغ سایر قالبها. ولی وقتی ساختار داستان را خوب بشناسیم بهخوبی میتوانیم به سایر قالبها مسلط باشیم. من اساتید خوبی داشتم، شاگردان خوبی هم داشتم. تعدادی از شاگردان قدیمیام الان خودشان نویسندهاند و یا انجمن ادبی تشکیل دادند.
نویسندگان پاسخ میدهند-12
داستاننویسی در 3 دقیقه
حراج شب عید! تعجب نکنید! بالاخره ما هم باید یک بسته ویژه نوروز داشته باشیم. بخشی از پاسخهای نویسندگان در سال گذشته درباره آموزش داستاننویسی را اینجا برایتان نقل میکنیم.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران