به گزارش ایمنا آزاد خسروی ۱۷ ساله همراه فرهاد خسروی، برادر ۱۴ سالهاش اهل روستای نی از توابع مریوان کردستان بودند، پدر این خانواده دارای معلولیت جسمی و مادرشان دارای معلولیت ذهنی است. آن ها که توانایی تامین هزینههای زندگی را نداشتند تصمیم گرفتند مانند برخی از همسنوسالان خود در آن ناحیه برای امرارمعاش کولبری کنند.
آزاد سال گذشته چند بار کولبری کرده بود ولی نه در برف، فرهاد اولین تجربه کول بریاش بود، زیرا سال گذشته قصد کرد کول ببرد اما نتوانست. بار آن دو تلویزیون و کفش بود، سرنوشت غمانگیز این دو برادر در گردنه تته که به آن ژالانه هم میگویند، رقم خورد.
کولبر یعنی چه؟
کولبر به افرادی اطلاق میشود که در مناطق مرزی از روی ناچاری و با دریافت دستمزد ناچیز اقدام به حمل کالای خارجی از نقاط غیررسمی گمرکی و مناطق صعبالعبور میکنند، کولبران شخصاً این کالاها را حمل میکنند و در مواردی که امکان باشد از حیوان بارکش برای این عمل استفاده میکنند.
کولبری یکی از خطرناکترین شغلها بهحساب میآید و ازنظر دولت انتقال کالاها توسط کولبران قاچاق محسوب میشود.
گردنه تته کجاست؟
گردنه تته یا ژالانه مسیر صعبالعبوری در منطقه اورامانات در مرز دو شهرستان مریوان از استان کردستان و پاوه از استان کرمانشاه و در منطقه صفر مرزی و حدفاصل حلبچه و مریوان قرارگرفته است. این گذرگاه بر مناطقی از اقلیم کردستان عراق مشرف است و با چشم غیرمسلح شماری از شهرها و روستاهای کردستان عراق و سد دربندیخان قابل رویت است. حداقل در شش ماه از سال در این منطقه کولاک و بارش برف برقرار است و ارتفاع برف گاهی تا ۱۲ متر میرسد.
ماجرای فرهاد خسروی و آزاد خسروی چیست؟
روز ۲۶ آذر، ۵ نفر از اهالی روستای نی راهی گردنه تته که به آن ژالانه هم میگویند شدند تا بارهایشان را به مقصد برسانند. این ۵ کولبر در میان راه گرفتار کولاک شده و مسیر را گم میکنند. ۳ نفر از این گروه با اقبال مواجه شده و مسیر حرکتشان به منطقه گرمسیری منتهی میشود و با رسیدن به یکی از روستاهای عراق نجات پیدا میکنند.
داستان دو برادر اما متفاوت است. آنها در مسیری دیگر گرفتار میشوند، لباسهای آزاد برادر بزرگتر برای تحمل این حجم از سرما و کولاک ناکافی بود.
مسیر بسیار سرد و یخبندان است. درگذر از آبهای مسیر و برخورد باد با لباسها یخ میزند و نوجوان کولبر سرما و کولاک را تاب نیاورده و از حال برود. فرهاد خسروی در این شرایط آزاد را تنها نمیگذارد و لباسهایش را از تنش درمیآورد و به تن برادرش میپوشاند اما بازهم فایدهای ندارد. ۲۷ آذر جسد آزاد خسروی پیدا و تشییع شد.
این امید وجود داشت که فرهاد زنده باشد و دو هزار نفر از مردم محلی و سمنها با همراهی امدادگران هلالاحمر سروآباد و سنندج برای جستجوی فرهاد راهی ارتفاعات کمک شدند، تنها تجهیزات هلالاحمر دو قلاده سگ بود.
با پیداکرده رد خون و پیگیری آن جسد یخزده فرهاد را با دستهای مشت کرده در ۲۹ آذر پیدا کردند، این کودک چهاردهساله چهار روز و بدون داشتن لباس کافی در کوهستان بود.
هنگامیکه اهالی روستای نی جسد فرهاد خسروی را به روستا بازمیگرداندند مردم مریوان با نشان دادن تکه نانی فریاد میزدند: به خاطر نان؛ در تشییع پیکر فرهاد نیز روی تابوت وی نان گذاشتند و اهالی با در دست داشتن نان به نشانه از دست دادن جان کولبران برای ابتداییترین نیازهای زندگی، در مراسم حضور پیدا کردند.