سید محمود حسینی، متولد ۱۳۶۰ مزارشریف است. آثار چاپ شده او عبارتاند از: مجموعه داستان «زیر پل سوخته کابل»، رمان «زمستان مادرخوانده»، رمان «رگهای سرد» و رمان «کبوترهای سفید مزار». وی مؤسس و مدیرمسئول جایزه ادبی هزار و یک شب، مؤسس و مدیرمسئول کانون ادبیات شرق، کانون نما شرق و انتشارات تسنیم است. با هم پاسخهای حسینی را میخوانیم:
سید محمود حسینی را چقدر میشناسید؟ اگر قرار باشد او را در یک جمله معرفی کنید، آن جمله کدام است؟
به قول شاعر عزیز، استاد سید ضیا قاسمی: ای روح سرگردان/ از قونیه تا بلخ از بلخ تا تهران. من همان روح سرگردان هستم که تقدیرم اینچنین بوده که میان زندگی و مهاجرت و ادبیات و بیوطنی سرگردان باشم. مهاجرت و مهاجر بودن و نداشتن هویت ملی و گذر عمر.
چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟ اولین کار جدی شما چه بود؟
نوشتن را از سال ۸۶ در کارگاههای داستاننویسی استاد جزینی، شروع کردم. دوستان شایستهای که در حوزه داستاننویسی داشتم باعث علاقهمندی بیشترم شد. اولین کار جدی من، مجموعه داستان «زیر پل سوخته کابل» بود که پس از سه سفر به زادگاهم و وطن رنجکشیدهام، منتشر کردم.
اگر بخواهید نمایی از مزارشریف به خواننده ارائه کنید، چه نمایی را انتخاب میکنید؟
پرواز کبوترهای سفید مزار بهدور گنبد فیروزهای شاه مردان و زنان و مردان و کودکانی که عاشقانه حاجت میطلبند.
زادبوم شما چه تأثیری در کارهای شما داشته است؟
سفر به وطن باعث شد دید من نسبت به سوژهها، روایتها، زبان و شخصیتپردازی، وسیعتر و هدفمندتر شود و تأثیر مثبتی در ایجاد ارتباط با مخاطب و روایتها به وجود آید.
آثار ادبی مهاجران افغانستانی در کشورهای مختلف را چگونه ارزیابی و طبقهبندی میکنید؟
قطعا مهاجرت تأثیر زیادی روی قویتر شدن ادبیات داشته است. مهاجرت فضای ذهنی بیشتری برای نویسنده ایجاد میکند. اگر ارتباط نویسنده با مخاطب مستمر و قوی باشد، نویسنده موفق است و اگر ارتباط قطع و ضعیف شود، نویسنده به انزوا میرود.
وضع ادبیات در داخل افغانستان بهتر است یا در میان مهاجران؟ چرا؟
بستگی دارد نویسنده از شرایط موجود چه بهرهبرداری کند.
ادبیات تبعید چه تفاوتهایی با ادبیات مهاجرت دارد؟ آثار نویسندگان افغانستانی جزو کدام دسته محسوب میشود؟
با ادبیات تبعید آشنایی ندارم. این واژه برای من نامأنوس است؛ چون رنگ و بوی خشونت و جزا دارد. مهاجرت گاهی خودخواسته است برای رسیدن به شرایط بهتر و گاهی بهاجبار است و ناخواسته.
قهرمانان شما تا چه اندازه در اطراف شما و در شهر دیده میشوند؟
قطعا قهرمان هر نویسندهای باید در درونش ساختهوپرداخته شود و رشد کند. نویسنده تا زمانی که با قهرمانش همذاتپنداری نکند نمیتواند او را در قالب شخصیت داستانش خلق کند. من با قهرمانان داستانهایم زندگی میکنم و گاهی وجود آنها را در جامعه و اطرافم لمس میکنم.
داستاننویسی آیا آموزشدادنی هست؟ شما چه دورههای آموزش داستاننویسی دارید؟ آموزش داستان به نوجوانان چه کمکی به نویسنده شدن آنها میکند؟
داستاننویسی اصول و قواعدی دارد که باید توسط استاد مجرب آموزش داده شود و راه درست نوشتن را برای علاقهمند هموار کند آموزش به کودکان و نوجوانان میتواند ذهن آنها را آماده و زمینه رشد فکری آنها را فراهم کند. البته ناگفته نماند قرار نیست هرکسی که آموزش میبیند، نویسنده شود و هرکسی که نویسنده است حتما آموزشدیده است. همه چیز بستگی به علاقه و پشتکار و تلاش و هدف و شرایط شخص دارد.
چه فرصتهایی با فضای مجازی در اختیار نویسنده قرار میگیرد؟
فضای مجازی برای ارتباط با مخاطب، معرفی نویسنده و آثارش خوب است. نمیتوان قدرت فضای مجازی را نادیده گرفت.
شما دوست دارید یک نویسنده شناخته بشوید و یا یک فعال فرهنگی و ادبی؟ چرا؟
نوشتن روح آدم را آزاد میکند. فعال فرهنگی_ ادبی ذهنش درگیر مسائل حاشیهای است. هر دو جدا از هم نیستند.
«زمستان مادرخوانده» چگونه متولد شد؟
رمان زمستان مادرخوانده را سال ۱۳۹۰ در مزارشریف و زمانی که به دیدن دشت لیلی رفته بودم، در ذهنم پروراندم.
چه کسانی در «رگهای سرد» بیشتر دیده میشوند؟
زندگی آسیبدیده و فروپاشیده از اعتیاد و مهاجرت
«کبوترهای سفید مزار» مخاطب را به چه چیزی دعوت میکند؟
به مهاجرت و فراموشکردن آرزوهایی که در جنگ و تجاوز نابود شدند و به خاکستر تبدیل شدند.
جغرافیا، موقعیت و اقلیم تا چه اندازه در کارهای شما وجود دارد؟
ساختار تمامی داستانها حول محور موقعیت و جغرافیا و اقلیم پرداخته شدهاند.
افق جایزه ادبی هزار و یک شب کجاست؟
معرفی و حمایت از نویسندگان جوان. افقش وسیع، اگر شرایط روزگار و جبر زمانه بگذارد.
شما دلیل کم خواندن کتاب در ایران و افغانستان را چه میدانید؟ سهم نویسندگان دراینبین چقدر است؟
مشکلات اقتصادی، نابسامانی و نبود آرامش فکری. دیگر دغدغه مردم کتاب نیست. ولی کورسویی است اگر نويسندگان آثار خوب و شایستهای خلق و ذائقه مخاطب را شیرین کنند.
مسئولیتهایی مانند مؤسس و مدیرمسئول کانون ادبیات شرق بودن، مؤسس و مدیرمسئول کانون نما شرق و مدیرمسئول انتشارات تسنیم، مانع کارهای ادبی شما بهعنوان یک نویسنده نمیشود؟ هرکدام از این مراکز به چه فعالتی مشغول هستند؟
دقیقا از مسیر نوشتن دور میکند. ذهن درگیر میشود و جایی برای پرداختن به سوژهها و روایت شخصیتها نمیماند.
کانون ادبیات شرق: برگزاری کارگاه آموزش داستان و رمان، نقد کتاب
کانون نما شرق: آموزش تئاتر و بازیگری و زبان بدن.
انتشارات تسنیم = چاپ آثار و معرفی و حمایت از نویسندگان جوان
و سخن آخر
ادبیات چراغ زندگی است. امیدوارم این چراغ پرمهر، هیچگاه کم سو و خاموش نشود.