hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > از آدم‌های واقعی تا جوایز فرمایشی

گفتگو با زهره زنگنه یوسف آبادی، نویسنده و کارگردان

از آدم‌های واقعی تا جوایز فرمایشی

زهره زنگنه یوسف آبادی که هم به خوزستان تعلق دارد و هم به بوشهر، میهمان این شماره رویداد امروز است. برای آشنایی بیشتر و بهتر با آرا و آثار زنگنه، با هم پاسخ‌های او را دنبال می‌کنیم

بینوایان فرانسوی، کودک جنگ ایران را عاشق دنیای قصه و نوشتن می‌کند. او حالا نه‌تنها یک داستان‌نویس است؛ بلکه برای دنیای نمایش، فیلمنامه و نمایشنامه هم می‌نویسد. همچنین این اهل‌قلم، کارگردانی و دستیاری کارگردانی را تجربه کرده است. زهره زنگنه یوسف آبادی که هم به خوزستان تعلق دارد و هم به بوشهر، میهمان این شماره رویداد امروز است. برای آشنایی بیشتر و بهتر با آرا و آثار زنگنه، با هم پاسخ‌های او را دنبال می‌کنیم:

چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟ نخستین کار جدی شما چه بود؟

من از دوره دبستان عاشق کتاب‌های کودک و نوجوان بودم. زمانی آرزوی نوشتن در من جوانه زد که کتاب  بینوایان را خواندم و شیفته دنیای قصه و داستان شدم. اولین کارم را هم در سن نوجوانی نوشتم. یک کار فانتزی بر پایه دریافته‌ای تجربی من از مطالعه داستان‌ها و رمان‌هایی که خوانده بودم. مسلما آن زمان من اطلاعی از چهارچوب اصول داستان‌نویسی نداشتم؛ اما نوشتن به‌صورت جدی را وقتی تجربه کردم که داستان دندان شیری را نوشتم. این داستان در همان سال‌ها در ماهنامه ادبی گلستانه که در آن زمان محبوب‌ترین مجله ادبی به‌حساب می‌آمد، منتشر شد.

داستان نوشتن برای دنیای نمایش در شما از کجا شروع شد و تا کنون چه فیلمنامه و یا نمایشنامه‌ای از شما اجرا شده است؟

فیلمنامه‌نویسی را زودتر از نمایشنامه‌نویسی تجربه کردم. اغلب فیلمنامه‌های ابتدایی من مستند داستانی بودند که به پیشنهاد محمدرضا خسروی یکی از تهیه‌کنندگان صداوسیمای بوشهر نوشتم. بعدها شروع به نوشتن فیلمنامه‌های کوتاه سینمایی کردم و بعدتر از آن در یک پروژه ساخت سریال برای صداوسیمای آبادان در زمینه نوشتن فیلمنامه  سریالی مشارکت کردم. فیلمنامه‌هایی نوشتم که به دلیل اعتماد به همکاران، از حقوق معنوی و مادی تعدادی از کارهایم محروم شدم اما بر تجربه من در زمینه فعالیت‌های سینمایی افزود. فیلم‌هایی مثل فیلم کوتاه نیمکت، مستند داستانی کهنمویی و فیلم عطش، از کارهایی هستند که به تولید و اکران رسیدند. نمایشنامه‌نویسی و کارگردانی تئاتر، برعکس سینما برای من تجربه‌ای راحت‌تر بود. نمایشنامه‌های من اکثرا برای اجراهای کودک و نوجوان نوشته شد. این نمایشنامه‌ها در بوشهر اجرا شد و به دلیل استقبال بالایی که از این اجراها شد، من به دنیای تئاتر و در نهایت به تدریس بازیگری کشیده شدم.

رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟ نویسندگی برای این فضا را چقدر تجربه کرده‌اید؟ چه فرصت‌هایی با این فضا در اختیار نویسنده قرار می‌گیرد؟

فضای مجازی به‌خصوص در سال‌های اخیر کمک کرده هنرمندان ارتباط مؤثر و نزدیک‌تری با مخاطبان آثارشان داشته باشند و به نقدهای مثبت و منفی مخاطبان دسترسی داشته باشند. من هم با ارائه‌بخش‌هایی از اجراهای تئاترم و معرفی فیلم‌هایی که در ساخت و تولید آن‌ها مشارکت داشتم، همچنین با معرفی اولین مجموعه داستانم توانستم مخاطبان را تا حدودی با کارهایم آشنا کنم و سلیقه مخاطبانم را بهتر شناسایی کنم.

 

 داشتن فرصت‌های اجرایی و اجتماعی در حوزه داستان و به‌طورکلی فرهنگ و هنر، چه فرصت‌ها و تهدیدهایی را برای یک مؤلف پیش رو دارد؟ شما با کدام روبرو بودید؟

به عقیده من چالش هنرمندان و خالقان آثار فرهنگی نسبت به دیگر حرفه‌ها بیشتر است چرا که برای ما در این کشور، نه چیزی به نام مدیر برنامه تعریف شده نه ویراستار به معنایی که در کشورهای دیگر وجود دارد. نویسنده مجبور است علاوه بر خلق اثر، درگیر مسائل و مشکلات چاپ اثر و تبلیغ و فروش آن باشد. از طرفی بیشتر نشرها هم پس از چاپ کتاب، کار خود را با نویسنده و کتاب تمام شده می‌دانند و بار دیگری روی دوش نویسنده می‌اندازند. گذشته از مشکلات سانسور و سرانه پایین مطالعه در کشور، حق‌الزحمه نویسنده هم آن‌قدر ناچیز است که مجبور است نویسندگی را کنار حرفه دیگری که درآمدزا باشد، تجربه کند.

 

اگر قرار باشد یک پاراگراف از آثار خودتان را به خوانندگان این مصاحبه تقدیم کنید، آن پاراگراف کدام است؟

بابابزرگ، رادیوی سیاه کوچکش را به سینه چسبانده بود و پهن شده بود روی پله‌های ترک‌خورده. چشم هاش بزرگ‌تر از همیشه بودند. زل‌زده بود به درخت کُنار، بعد به نخل خمیده. انگار مثل کلاس‌اولی‌ها شعر حفظ می‌کرد که هی می‌گفت: رضا پیداش می کنه. رضا پیداش میکنه. رضا پیداش میکنه. بابا هم داشت به آسمان التماس می‌کرد. مامان سرم را گذاشته بود بین سینه هاش و فشار می‌داد. گفت: می‌بینید؟ خدا هم  نمیخواد از اینجا بریم. از دور صدای گرومپ آمد و یکهویی خانه‌مان لرزید. عمّه محکم زد توی صورتش.

محیطی که در آن زندگی می‌کنید تا چه اندازه در کارهای شما دیده می‌شود؟ آیا می‌شود بابت نوشته‌های شما، شما را یک نویسنده جنوبی محسوب کرد؟ شما بیشتر متأثر از خوزستان هستید یا بوشهر؟

مطمئنا فضاسازی‌های داستانی‌ام بسیار متأثر از محیط زندگی است. اگرچه خودم را محدود به هیچ مکانی نکرده‌ام؛ اما دغدغه‌های هر نویسنده ناشی از اتفاقات اطراف و محیطی است که در آن پرورش پیدا کرده است. من کودک جنگم و در خانواده‌ای بزرگ شده‌ام که جنگ‌زدگی و وحشت بمباران را تجربه کرده است. من هرآنچه که برایم دغدغه ذهنی ایجاد کند را داستان می‌کنم. داستان از نظر من مثل نوزادی ناخواسته است که پس از تولد، محبوب و نور چشم خانواده می‌شود. نطفه‌اش را دل‌مشغولی‌های نویسنده می‌اندازد؛ اما پرورش این نوزاد به مدد مهارت و خلاقیت نویسنده اتفاق می‌افتد.

قهرمانان داستان‌های شما تا چه اندازه در شهر و در اطراف شما دیده می‌شوند؟

قهرمان‌های من معمولا آدم‌های ملموس جامعه هستند که علی‌رغم مچ‌اندازی‌های سنگینی که موانع زندگی بر آنها تحمیل می‌کنند، همچنان سعی دارند اختیار سرنوشتشان را در دست بگیرند. مگر زندگی همه ما این‌طور نیست؟ نوشتن از آدم‌هایی که برای من قابل‌درک نیستند همیشه سخت‌ترین داستان‌ها را برایم رقم زده، بنابراین ترجیح می‌دهم از آدم‌های واقعی بنویسم. گاهی قهرمان من پدرم است که به داستانم پا می‌گذارد گاهی همسایه یا کارمند یا پرستاری که رفتارش از نظر من عجیب و در تعارض با دیگران است.

چه شد که کتاب «سایه باز» را نوشتید؟ برای به‌دست‌آوردن اطلاعات کتاب «سایه باز»  چقدر تحقیق و پژوهش کردید؟ 

نوشتن، نیاز به بهانه ندارد. حتی اگر شما نویسنده ای باشید که ساعت کاری مشخص دارید و نوشتن را مقیدانه دنبال میکنید باز هم این داستان است که به سراغ نویسنده می آید. سایه باز هم این گونه خلق شد. هر داستان در فاصله زمانی متفاوت با دغدغه فکری متفاوت.سایه باز، مجموعه داستانی است که فضاسازی مشترک جنوب کشور را دارد. اگر چه موضوعات و گاه روایت داستان ها دور از هم هستند اما فضاسازی داستان ها بیانگر این است که رخدادها در جنوب کشور اتفاق می افتد. در بعضی داستان ها مثل هفت آسمانم دریاست و داستان سایه باز که اسم مجموعه، از آن داستان برداشته شده است، نیاز داستان این بوده که عناصر بومی، به ویژه دریا پایه و اساس فضاسازی را تشکیل بدهد چرا که این دو داستان را میتوان داستانهایی ناتورالیستی دانست ولی در دیگر داستانها اگرچه فضاسازی همچنان بومی است اما با توجه به نیاز داستان، این موضوع شدت کمتری پیدا کرده است. 

تحقیق را تا چه اندازه برای یک داستان‌نویس ضروری می‌دانید؟ درباره ترکیب «سایه باز» هم توضیح بدهید؟ آیا می‌توان این کتاب را داستان اقلیت دانست؟

تحقیق و پژوهش در حرفه داستان‌نویسی همیشه به غنای داستان و خلق شخصیت‌های باورپذیر کمک کرده است. البته این موضوع زمانی محقق می‌شود که نویسنده بداند این اطلاعات را کجا، چگونه و تا چه حد وارد داستان کند. برای داستان میزگرد نیاز به تحقیق تاریخی برای پیداکردن زبان موردنظر شخصیت‌ها داشتم. برای داستان سایه، نیاز به یک سری اطلاعات و واژه‌های خاص پزشکی داشتم؛ بنابراین این مجموعه هم در بعضی داستان‌ها نیاز به تحقیق و پژوهش داشت. گاهی یک داستان را می‌توان با داشته‌ها و تجارب زیستی خودت بنویسی. گاهی نیاز است اطلاعات اضافه‌تری به دست بیاوری. باز هم این خود داستان است که از تو طلب می‌کند به چه اطلاعاتی نیاز داری.

 کی و به چه دلیل وارد حوزه تولید فیلم و کارگردانی شدید؟ چه‌کارهایی تا کنون در این مسیر انجام داده‌اید؟ دوست دارید شما را یکی از عوامل تولید فیلم بشناسند یا داستان‌نویس؟

سال هشتاد و نه نوشتن فیلمنامه را شروع کردم و به دلیل همکاری با عوامل تولید فیلم، به سینما علاقه‌مند شدم و در رشته کارگردانی سینما، در دانشگاه به تحصیل پرداختم. بعد از فارغ‌التحصیلی، هم کارگردانی و تولید فیلم را تجربه کردم، هم به‌طورجدی تر فیلمنامه‌نویسی را ادامه دادم. اما عمده فعالیت‌های من در سینما مربوط به فیلمنامه‌نویسی و دستیار کارگردانی است. در مورد کارهایم در حوزه سینما قبلا توضیح دادم؛ اما اینکه دوست دارم مخاطبانم مرا در حوزه سینما فعال ببینند یا در ادبیات، باید بگویم که برای من تفاوتی ندارد در سینما فعال‌تر باشم یا در ادبیات. آنچه برای من مهم است این است که در هر زمینه‌ای فعال هستم بتوانم آن کار را به بهترین نحو انجام بدهم؛ اما این را خوب می‌دانم که همیشه اولویت من نوشتن بوده و هست. این نوشتن است که به من توان زندگی و مجال نفس تازه کردن می‌دهد.

داستان کوتاه چه ویژگی دارد و فکر می‌کنید تا چه اندازه در جامعه مورد استقبال واقع شده است؟

در داستان کوتاه تعداد شخصیت‌ها و ایده فرعی کمتر است. خواندن داستان کوتاه زودتر از رمان تمام  می‌شود؛ بنابراین به سلیقه مخاطب کم حوصله نزدیک‌تر است. اما می‌دانیم که نشرها از رمان استقبال بهتری می‌کنند چرا که قیمت بالای رمان‌ها، سود مالی بهتری برای نشرها به همراه می‌آورد. به نظر من برای تأمین سلیقه مخاطب لازم است هم به داستان کوتاه هم به داستان بلند و رمان و حتی نا داستان‌ها پرداخت.

بهترین داستان کوتاهی که تا کنون نوشته‌اید کدام داستان بوده است؟

مسلما این سؤالی است که باید از منتقدان و مخاطبانم پرسید؛ اما داستان «هفت‌آسمانم دریاست» و داستان «کوچه‌های خالی» داستان‌هایی بوده‌اند که بارهاوبارها مورد حمایت و استقبال مخاطبان قرار گرفته‌اند و جوایز زیادی نصیب خودکرده‌اند.

نخستین خواننده داستان‌های شما چه کسی هست؟

چند دوست نویسنده که در این مورد صاحب‌نظر هستند و نظراتشان به بهترشدن داستان‌هایم کمک می‌کند، معمولا اولین کسانی هستند که داستانم را برایشان ارسال می‌کنم و مخاطب داستان‌هایم هستند.

تا چه اندازه با عبارت بازاری بودن و یا نبودن یک اثر موافق هستید؟ تا چه اندازه با سفارشی نویسی موافق هستید؟

گاهی نویسنده یا فیلمساز مجبور است برای تأمین معاش، کار سفارشی قبول کند که با عقاید و باورهایش مغایرت دارد. به نظر من این به خود هنرمند و شرایط زندگی‌اش مربوط است؛ اما من همیشه کارهایی که به آن رغبتی نداشته‌ام را رد کرده‌ام.

 تا کنون نام خودتان را در موتورهای جستجو مانند گوگل سرچ کرده‌اید؟ این تشابه‌ها باعث نشده تا یک داستان با این موضوع بنویسید؟

بله گه گاه این کار را انجام داده‌ام. تشابهی که شما از آن یاد کردید برای من هیچ‌وقت مهم نبوده؛ بنابراین راه خود را برای تبدیل‌شدن به داستان باز نکرده است.

 به پرسه زنی چقدر اعتقاد دارید؟ کجاها پرسه می‌زنید؟

من به خوب دیدن و خوب شنیدن اعتقاد بیشتری دارم. اگر گذرم به پارک یا کافه یا سینما بیفتد محو آدم‌های دوروبر و رفتارهایشان می‌شوم. محو نحوه گفت‌وگوی آنها یا موضوعاتی که در مورد آن با هم صحبت می‌کنند. اینها موقع خلق شخصیت خیلی کمک می‌کنند؛ اما اگر با هدف پیداکردن فضای مورد نظرم به کوچه و خیابان بروم بیشتر از هر چیز، معماری است که برایم جذاب می‌شود. بارها پیش‌آمده که در دل یک معماری خاص، یک ایده داستانی پیدا کرده‌ام.

 نویسندگان معاصر چقدر در نشان‌دادن دنیای مادران موفق بوده‌اند؟ خود شما سعی کرده‌اید روایت‌های مادرانه را ثبت و ضبط کنید؟

همه ما داستان‌ها و بخصوص رمان‌هایی خوانده‌ایم که مادرانگی را به زیبایی و با روایتی قوی در ذهنمان ماندگار کرده‌اند. رمان‌هایی مثل «سووشون» نوشته سیمین دانشور و «جای خالی سلوچ» نوشته محمود دولت‌آبادی که مادر ایرانی را به‌درستی خلق کرده‌اند. بله من هم‌داستان‌هایی با این محوریت نوشته‌ام.

  روایت شما از جهان زنان با روایت‌های دیگری که شده چه تفاوت‌هایی دارد؟

من به دنبال تفاوت روایت با دیگران نبوده‌ام. چون همیشه موضوع اصلی من خود قصه و نحوه روایت آن است. شاید اگر با  نیت متفاوت نوشتن، داستان بنویسم خود من اولین کسی باشم که نتوانم با داستانم انس پیدا کنم.

 اگر قرار باشد یک جایزه ادبی جدید را شما طراحی کنید دوست دارید این جایزه در حوزه خلق اثر ادبی باشد یا نقد آن و چرا؟

راستش هیچ‌کدام. اگر مطمئن بودم جشنواره‌هایی که تا کنون برگزار شده به رشد داستان‌نویسان کمک کرده؛ می‌گفتم به جشنواره‌ای نیاز داریم که برای منتقدان ما فضایی رقابتی ایجاد کند تا به ارتقای نقد ادبی، کمک شود؛ اما مدت‌هاست که جشنواره‌های ادبی ما رونق و وجاهت قبل را ازدست‌داده‌اند و تبدیل به جوایز فرمایشی شده‌اند و هدف اصلی خود را گم کرده‌اند.

 شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه می‌دانید؟ سهم نویسندگان دراین‌بین چقدر است؟

فرهنگ کتاب خواندن در هر جامعه‌ای محصول تبلیغات است و از کودکی پرورش پیدا می‌کند. ما مردمی هستیم بافرهنگ شفاهی. در کودکی عاشق قصه‌های مادربزرگ‌ها می‌شویم و در بزرگسالی فضای مجازی آن‌قدر وقت ما را پر می‌کند که جایی برای کتاب خواندن نمی‌ماند. کتاب خواندن برای مردم ما اولویت نیست. اگر در مترو نگاهی به آدم‌ها بیندازید می‌بینید همه سرشان در گوشی‌هایشان است. به‌ندرت کسی را می‌بینید که کتابی دست گرفته باشد. البته اینکه نویسندگان هم کمتر به سلیقه مخاطب اهمیت می‌دهند بی‌تأثیر نیست. شاید لازم باشد این موضوع کارشناسی شود و نویسندگان هم به این موضوع اهمیت بیشتری بدهند.

 کار تازه‌ای از شما در دست انتشار هست تا خوانندگان از آن مطلع شوند؟ درباره این کار توضیح می‌دهید؟

بله مشغول نوشتن رمانم هستم. البته هنوز در مرحله تحقیق و پژوهش تاریخی این کار هستم و اگرچه ایده و چهارچوب کار را می‌دانم؛ اما ترجیح می‌دهم تا وقتی یک‌سوم رمان نوشته نشده در مورد آن چیزی نگویم.

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نویسنده
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی، بیش از همه یک "دوست کتاب" به حساب می‌آید.
او کارشناسی ارشد هنر دارد، ۴ مجموعه شعر و ۱ مجموعه داستان و ۲ کتاب نثر ادبی منتشر کرده. ۱۲ نمایشگاه انفرادی نقاشی داشته و نوشتن را در گونه های مختلف تجربه کرده است.

نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد
آخرین اخبار مربوط به بیمه دات کام