خواب هم چیز خوبی است. وقتی خواب هستیم میرویم «ونیز» حتی دوری میزنیم در موزه «لوور پاریس». از همان بالا و بهصورت هوایی از هالیوود، رد میشویم و بعد برای صرف چای عصرانه در ساحل مدیترانه فرود میآییم. خلاصه میشود در یک خواب، از شرق تا غرب عالم را طی کرد. خواب، بخش شاعرانهتر زندگی است حتی برای خود شاعران. در همین خواب است که شاعر قرن بیست و یکمی با شعرهای بدون وزن ولی پر از حرف اضافه که بادکرده و حجم دارد، میتواند برود در دشتهای قرن پنجم و سوار بر اسب ترکمنی، از اینسوی ایران تا آن سو بتازد و در هر قریهای که میایستاد، پس از سلام و درود به مردم ده و در شبنشینی کدخدا، شاهنامه بخواند. بااینهمه کمتر کسی گفته است که دیشب خواب کباب میدیدم. مردمدوست دارند بگذارند این یکی در همین بیداری با آنها روبرو شود. اما از من گفتن بد نیست که مجموعه شعر «اسبها در خواب شاعران را سواری میدهند» اثر «واهه آرمن» را مطالعه کنید. تا اگر وقت رد شدن از جلوی کبابی سرگیجه میگیرید با خواندن این کتاب متوجه شوید که چرا سرگیجه میگیرید. قبول ندارید، در صفحه 108 کتاب آمده است: «خستهام/ اما/ دور خورشید/ رقصکنان میگردم/ خستهام/ اما / تا لحظهای نمیچرخم/ سرگیجه میگیرم.». حالا اگر از این خوشتان نیامد، نمیخواهد خیلی عقب و جلو کنید همان صفحه روبرو نوشته: «مرد سیاهپوش/ تمام شب/ در اتاق تاریک/ دنبال گربهای میگشت/ که تمام شب/ بیرون اتاق/ زیر نور ماه/ برکهای پر از قورباغهها و / نیلوفرها را تماشا میکرد ...». بعد نگویید چرا شبها یکی در خانه ما را میزند و میگوید: گربه من خانه شما نیست؟ و شما وقتی خوب نگاه میکنید میبینید که او یک قورباغه است! ولی شک نمیکنید که خواب بودهاید. در ضمن از من گفتن داشتن سگ و گربه، ممکن است سیگنالهای خواب شما را دچار انحراف کند و بهجای مکانهایی که در ابتدای یادداشت نوشتم، درست فرود بیایید وسط کویر لوت یا نوک یک قله ناشناخته! بعد نگفتید من نگفته بودم. «اسبها در خواب شاعران را سواری میدهند» عنوان هفتاد و پنجمین کتاب از مجموعه جهان تازه شعر است که به همت نشر چشمه منتشر شده است. «واهه آرمن» شاعر توانای ارمنی، اهل مشهد و متولد به سال 1339 شمسی است که تحصیلات عالی خود را در رشته جامعهشناسی در لندن به پایان رسانده است. اولین دفتر شعر او با عنوان بهسوی آغاز به زبان ارمنی است که در تهران منتشر میشود.
آرمن علاوه بر سرودن شعر در زمینه ترجمه نیز فعالیتهایی انجام داده است. خودش معتقد است با «اشک ریختن شعر میگوید» و «با عرق ریختن ترجمه میکند» و از میان این دو، اشک ریختن را ترجیح میدهد. هرچند که ترجمه را در پربار کردن واژگان شعریاش بسیار مؤثر میداند. وی ترجمه گزیدهای از دو دفتر شعر رسول یونان را با عنوان «رودی که از تابلوهای نقاشی میگذشت» در کارنامه کاری خود دارد. ترجمه گزیدهای از شعر 6 شاعر معاصر ارمنستان به فارسی با عنوان «کلید درم، نور خورشید است» و گزیدهای از هفت مجموعه شعر شاعر معاصر ارمنی «هوانس گریگوریان» با عنوان «پاییزی کاملا متفاوت» نیز از کارهای او به چاپ رسیده است. «بالهایش را کنار شعرم جا گذاشت و رفت» و «پس از عبور درناها» و «باران بگیرد میرویم» به ترتیب عنوان دیگر مجموعههای شعرهای آرمن به زبان فارسی هستند.
دور خورشید
خواب هم چیز خوبی است. وقتی خواب هستیم میرویم «ونیز» حتی دوری میزنیم در موزه «لوور پاریس». از همان بالا و بهصورت هوایی از هالیوود، رد میشویم و بعد برای صرف چای عصرانه در ساحل مدیترانه فرود میآییم.
بیشتر بخوانید
امتیاز: 0
(از 0 رأی )
نظرهای دیگران