چند شاعر معاصر را میتوان نام برد که در خاطر چندین نسل جاخوش کرده باشد و در عصر شبکههای اجتماعی و شاعران اینستاگرامی هم چنان اشعارشان قلب نسلهای مختلف را تسخیر کرده باشد! چند شاعر معاصر را میتوان نام برد که عرفان، اندیشه، عشق و غزل را در شعرهایشان درآمیخته باشند! چند شاعر معاصر را میتوان نام برد که اشعارشان شیوایی سعدی، جادوی حافظ و عرفان مولوی را داشته باشد. چند شاعر را میتوان نام برد که سایه غزل ایران باشند! بیشک بهجز امیر هوشنگ ابتهاج هیچکس را نمیتوان نام برد که اینچنین به قواعد سنتی غزل، شعر سروده باشد و درعینحال سخنش امروزی باشد. امیر هوشنگ ابتهاج شاعر دردها و حسرتهای مردم بود و غزلهایش نمونه بارز شعر رمانتیک، ساده، صمیمی و پر از احساس بود. ابتهاج میراث نسل طلایی و بی تکراری بود، نسلی شگفت که مبارزه کرد، آرمان داشت و برای آزادی و آزادگی جنگید.
نسلی که در شعر، ادبیات، موسیقی، هنر، تئاتر، سینما، مبارزه و وطندوستی یگانه بود، نسلی که با رفتن استاد امیر هوشنگ ابتهاج سایهاش کوتاهتر شده و حالا ما ماندهایم نسلی بدون قهرمان، بدون ارغوان و بدون سایهسر. درگذشت امیر هوشنگ ابتهاج پایان نسل طلایی شاعران و نویسندگانی است که ارغوانشان با لب خاموش سخن میگفت و آوازشان جاودانه بود. نسلی بی تکرار در زمانهای سخت که در غربت رفتند و با رفتنشان آشیانه وطن خالی ماند.
آسمان تیره گشت چون پر زاغ
مرغ شبخوان که بادلم میخواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بیبرگشت…