زندگی نامه حمید سمندریان (hamid samandarian) کارگردان و مترجم ایرانی با عکس و ناگفته ها از شروع کار هنری تا مهاجرت ،ازدواج و علت درگذشت وی را می خوانید.
حمید سمندریان
حمید سمندریان | hamid samandarian |
---|---|
پیشه | کارگردان تئاتر، مدرس، مترجم |
لقب | پدر تئاتر ایران |
متولد | ۹ اردیبهشت ۱۳۱۰ -تهران |
درگذشت | ۲۲ تیر ۱۳۹۱ -تهران |
علت فوت |
سرطان کبد |
آرامگاه |
قطعهٔ هنرمندان بهشت زهرا |
محل زندگی |
خیابان بزرگمهر، تهران |
ملیت |
ایرانی |
شهروندی |
ایرانی |
تحصیلات |
رشته مهندسی |
محل تحصیل |
صنعتی برلین |
همسر |
هما روستا |
فرزندان |
کاوه سمندریان |
سالهای فعالیت |
۱۳۴۲ تا ۱۳۹۱ |
مشهورترین شاگرد |
سوسن تسلیمی ، رضا رویگری ، حامد بهداد و ... |
بیوگرافی کامل حمید سمندریان
حمید سمندریان کارگردان ، استاد تئاتر و بازیگری در 9 اردیبهشت 1310 در تهران به دنیا آمد. وی از سرآمدان نسلی از کارگردانان نامدار نمایش چون عباس جوانمرد ، علی نصیریان ، بهرام بیضایی ، رکن الدین خسروی ، آربی اوانسیان به شمار می رفت که تئاتر ایران را در دهه 1340 و 1350 رونق داد و یکی از سالن های تماشاخانه ایرانشهر در تهران به نام سمندریان نامیده شده است.
شروع تئاتر حمید سمندریان از دبیرستان
حمید سمندریان همزمان با تحصیل در دبیرستان هنر تئاتر را با هنرپیشگی حسین خیرخواه، شباویز و نصرت کریمی که زیر نظر عبدالحسین نوشین مدیریت میشد، شروع کرد. او خود دربارهٔ این دوران و گرایشش به تئاتر میگوید:
همسر حمید سمندریان
حمید سمندریان با هما روستا ( بازیگر) که از شاگردانش بود ازدواج کرد.تنها فرزند این زوج به نام کاوه در سال 61 به دنیا آمد. هر چند که کاوه سمندریان هیچ گاه وارد عرصه هنر نشد و زندگی اش را در عرصه کامپیوتر سپری کند.
نحوه آشنایی و ازدواج حمید سمندریان و هما روستا
هما روستا چنین نقل میکند که وقتی به ایران آمدم برقراری ارتباط برایم سخت بود چون فارسی را خوب بلد نبودم به همین دلیل یکی از آشنا ها مرا به دکتر فروغ رئیس دانشکده هنرهای دراماتیک معرفی کرد که او به من گفت چون فارسی بلد نیستی و با فضای تئاتر ایران هم آشنایی نداری، نمی توانی الان بازی کنی در دانشکده ما استادانی مثل آقای شنگله، سمندریان و... تدریس می کنند، سر کلاس آن ها برو و ببین دوست داری با کدام یک همکاری داشته باشی.
مدتی بعد «باغ وحش شیشه ای» تنسی ویلیامز را روی صحنه بردیم که تماشاگران زیادی داشت و اتفاقا آقای شنگله و سمندریان هم به دیدن نمایش ما آمدند. آن موقع با سمندریان ازدواج نکرده بودم. بعد از دیدن تئاتر از کارم تعریف کرد و حتی گفت بهتر و ظریف تر از من کار کردی. حالا نمی دانم یقه اش گیر کرده بود یا اینکه واقعا نمایش را دوست داشت.
ازدواج با حمید من را سختگیر کرده بود و من بازیگر ثابت تئاترهای او شدم ؛ چرا که او جزو بهترین کارگردان های تئاتر ایران بود و خیلی خوب با بازیگر ها کار می کرد.
مهاجرت حمید سمندریان به آلمان
سمندریان پس از اتمام تحصیل در دبیرستان به اروپا مهاجرت کرد و در آلمان دوره مهندسی شوفاژ سانترال را در دانشگاه صنعتی برلین گذراند اما پس از آن به کنسرواتور عالی موسیقی و هنرهای نمایشی هامبورگ رفت. برخورد با تئاتر چنان برایش جذاب بود که فرصتی برای موسیقی نداشت و به همین خاطر موسیقی را کنار گذاشت.
سمندریان در آلمان به مؤسسه ادوارد مارکس پیوست تا تئاتر را جدی تر بیاموزد. او طی شش سال تحت آموزش ادوارد مارکس ، که یکی از استادان برجسته تئاتر بود ، اصول و مبانی کارگردانی و بازیگری را یاد گرفت و هم زمان در آلمان به صورت حرفه ای مشغول به کار شد.
حمید سمندریان به دعوت پروفسور رگنبرگ استاد دانشگاه مونیخ و کارگردان تئاتر به انستیتو گوته دعوت شد و نمایشنامههای بسیاری را با بازیگران آلمانی روی صحنه برد. این همکاری بین سالهای ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷ ادامه داشت. برخی از این نمایش ها عبارتند از:
- شهاب آسمانی، فردریش دورنمات
- پنچری، فردریش دورنمات
- سانتا کروز، ماکس فریش
- چگونه رنجهای آقای موکین پوت برطرف میشود، پیتر وایس
- بالماسکهٔ دزدان، ژان آنوی
- دوزخ، ژان پل سارتر
- خوزه، هاینریش بل
- خشم شدید فلیپ هوتس، ماکس فریش
- ازدواج آقای میسیسیپی، فردریش دورنمات
- راهب و راهزن، هاینریش بل
- توراندخت، هیلدس هایمر
- مردههای بیکفن و دفن، ژان پل سارتر
نخستین اثر و اقدامات هنری حمید سمندریان
اولین کار حمید سمندریان تله تئاتر «جراحی پلاستیک» نوشته پیر فراری بود که در سال 1340 برای تلویزیون ملی ایران انجام داد. یک سال بعد او و تیمش در اداره هنرهای دراماتیک سالن 50 تا 60 نفری درست کردند که چند برنامه نمایشی در آن اجرا شد. سمندریان اولین اثر خود ، نمایشنامه «دوزخ یا در بسته» نوشته ژان پل سارتر را در همین تالار روی صحنه برد . وی با همکاری مهدی فروغ هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک که وابسته به هنرهای زیبای کل کشور بود را تاسیس کرد.
همچنین پس از آن سمندریان به دعوت مهدی برکشلی،مهندس هوشنگ و با همکاری مهدی نامدار دانشکدهٔ تئاتر دانشگاه تهران را بنیان گذاشتند.و در سال ۱۳۴۸ تدریس در دانشکدهٔ هنرهای زیبا را شروع کرد.
پس از انقلاب
پس از انقلاب 1357 در ایران ، حمید سمندریان از فعالیت دانشگاهی به دلیل سوءظن به گرایش به کمونیسم به دلیل ترجمه «دایره گچی قفقازی» منع شد. در نتیجه به ناچار رستورانی باز کرد تا خود و چند نفر از دانشجویانش ، از راهی شرافتمندانه منبع درآمدی داشته باشند. پس از مدتی به واسطه شاگرد سابق به نام بهروز غریب پور که در آن دوران مورد وثوق بعضی از کسانی بود که به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان وارد شده بودند ، از این اتهام تبرئه شده و قرار شد سمندریان به دانشکده هنرهای زیبا برگردد.
در نیمه اول دهه 1370 ناصر باباشاهی رئیس دانشکده هنر و معماری دانشگاه تهران از حمید سمندریان دعوت کرد تا گروه نمایش این دانشکده را راه اندازی کند و بدین ترتیب سمندریان پایه و اساس این گروه را گذاشت.در سال 1373 سمندریان کلاس های آزاد بازیگری و کارگردانی را تاسیس کرد.
وصیتنامه هنری حمید سمندریان
نمایشنامه «زندگی گالیله» نوشته برتولت برشت یکی از آثار مورد علاقه حمید سمندریان بود که در اسفندماه سال ۱۳۸۶وی این اثر را از وصیتهای هنری خود برشمرد.
سمندریان خود در سال ۱۳۹۰ دربارهٔ دلیل اجرا نشدن این اثر گفت:
تاریخ و علت درگذشت حمید سمندریان
حمید سمندریان ساعت 5 صبح روز پنج شنبه 22 تیرماه 1391 به علت بیماری سرطان لوزالمعده در سن 81 سالگی در خانه خود فوت کرد. بهرام بیضایی که هنگام مرگ سمندریان در آمریکا بود ، همان روز یادداشتی با عنوان «یادمانِ سمندریان» در سوگش نوشت که در آخرین سطر آن آمده است : «نمایش داغ دارِ اوست!»
شاگردان حمید سمندریان
از مهمترین شاگردان حمید سمندریان می توان به سعید پور صمیمی، سوسن تسلیمی، فریبرز عرب نیا، احمد آقالو، پرویز پور حسینی، مریم معترف، امین تارخ، احمد ساعتچیان، محمد رحمانیان، محمد رضا جوزی، محمد یعقوبی، امیر جعفری، فتحعلی اویسی، فردوس کاویانی، مهران مدیری، میر طاهر مظلومی، نوید فرید، شهاب حسینی، حامد کمیلی، پیام دهکردی، حامد بهداد، نگار فروزنده، یوسف تیموری، رابعه اسکویی، مجید صالحی، فرزاد حسنی، شهرام عبدلی، علیرضا اشکان، حمید فرخ نژاد، الیکا عبدالرزاقی حمید میهن دوست، آشا محرابی، قطب الدین صادقی، کیومرث مرادی،و حسام نواب صفوی اشاره کرد.
دلنوشته سوسن تسلیمی برای حمید سمندریان
«استاد گرامي آقاي حميد سمندريان با سلام از راه دور، قدرداني و ستايش منو براي سالها کار مداوم و خستگيناپذير در تئاتر ايران بپذيريد. من سوسن تسليمي هستم. يادتون هست؟ … در آبان سال ۱۳۴۸ يعني درست تقريبا در ۴۰ سال پيش، براي اولين بار با کارگرداني شما قدم به صحنههاي حرفهاي تئاتر ايران گذاشتم. نام نمايش «نگاهي از پل» اثر «آرتور ميلر» بود و من نقش کاترين رو بازي ميکردم، قبل از من بازيگر ديگهاي، اين نقش رو تمرين کرده بود، ولي به دلايلي نتونسته بود ادامه بده و سه هفته به اجرا مونده، گروه رو ترک کرده بود. آقاي اکبر زنجانپور منو به شما پيشنهاد دادن، من دانشجوي سال اول رشته تئاتر بودم و حدود يک ماهي ميشد که وارد دانشکده هنرهاي زيبا شده بودم. البته از قبل در دوران فعاليتهاي تئاتري در دبيرستان، از کلاسهاي بازيگري شما زياد تعريف شنيده بودم، و از دور با اسم شما آشنا بودم. آقاي سمندريان عزيز شما اولين استاد من در بازيگري و فن بيان و همچنين اولين کارگردان حرفهاي من بوديد. شور، اشتياق و عشق و توانايي شما و همينطور درون شکافي نقش و هدايت بازيگران از مشخصات کار شما بود. روي صندلي آروم نميگرفتيد، و ايستاده کارگرداني ميکرديد. صداتون رسا بود. هنوز طنين اون، در اين لحظه که از راه دور با شما حرف ميزنم در خاطرم هست. شما عاشق بيقرار هنر نمايش بوديد. همراه با بازيگران و نقشها روي صحنه لحظات رو نقش ميکشيديد، و زندگي ميکرديد. شما خالق آثاري هستيد فراموش نشدني در تئاتر ايران. هر چند کار من با شما فقط، همان «نگاهي از پل» بود، … ولي ياد شما و ديگر همکاران عزيزم، هميشه در خاطره من زنده است و زنده خواهد ماند. با سپاس و احترام، خدانگهدار شما»
آثار نمایشی حمید سمندریان
تاریخ نمایش | نام | نویسنده |
---|---|---|
1341 | دوزخ | ژان پل سارتر |
1342 | اشباح | هنریک ایبسن |
1342 و 1357 | مرده های بی کفن و دفن | ژان پل سارتر |
1342 | باغ وحش شیشه ای | تنسی ویلیامز |
1343 | طبیب اجباری | مولیر |
1343 | لئوکادیا | ژان آنوی |
1344 | هرکول و طویله اوجیاس | فردریش دورنمات |
1346 | آندورا | ماکس فریش |
1348 | نگاهی از پل | آرتور میلر |
1351 | ملاقات بانوی سالخورده | فردریش دورنمات |
15 دی 1351—15 اسفند 1351 | کرگدن | اوژن یونسکو |
1351 | بازی استریندبرگ | فردریش دورنمات |
1356 | مرغ دریایی | آنتون چخوف |
1368 | ازدواج آقای می سی سی پی | فردریش دورنمات |
1377 | دایره گچی قفقازی | برتولت برشت |
1378 | بازی استریندبرگ | فردریش دورنمات |
14 دی 1386—24 اسفند 1386 | ملاقات بانوی سالخورده | فردریش دورنمات |
آثار ترجمه شده از استاد حمید سمندریان
غروب روزهای پاییز، فردریش دورنمات، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۴۰
ازدواج آقای میسیسیپی، فردریش دورنمات، تهران: نشر پیروز، ۱۳۴۱
دایرهٔ گچی قفقازی، برتولت برشت، ۱۳۴۱ (چاپ مجدد ۱۳۷۸)
اقدامات وگا و همزاد، فردریش دورنمات، ۱۳۴۱
پنچری، فردریش دورنمات، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۴۲
ملاقات بانوی سالخورده، فردریش دورنمات، ۱۳۴۲ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۷۸)
باغ وحش شیشهای، تنسی ویلیامز، ۱۳۴۲ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۸۳)
لئوکادیا، ژان آنوی، ۱۳۴۳ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۸۳)
هرکول و طویلهٔ اوجیاس، فردریش دورنمات، ۱۳۴۳
آندورا، ماکس فریش، تهران: انتشارات روز، ۱۳۴۷
فیزیکدانها، فردریش دورنمات، ۱۳۵۰ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۸۳)
خشم شدید فلیپ هوتس، ماکس فریش، ۱۳۵۰ (چاپ مجدد تهران: نشر مرکز هنرهای نمایشی، ۱۳۷۰)
بازی استریندبرگ، فردریش دورنمات، ۱۳۵۱ (چاپ مجدد تهران: نسل قلم، ۱۳۷۴)
فرشتهای به بابل میآید، فردریش دورنمات، ۱۳۵۲
چگونه رنجهای آقای موکین پوت بر طرف میشود، ۱۳۵۳
رومولوس کبیر، فردریش دورنمات، تهران: مرکز هنرهای نمایشی، ۱۳۶۹
مکبث، ویلیام شکسپیر، ۱۳۵۵ (چاپ مجدد تهران: نشر قطره، ۱۳۸۳)
آثار کارگردانی تلهتئاتر در تلویزیون ملی ایران
جراحی پلاستیک، پییر فراری، ۱۳۴۰
پلوفت (شبح کوچک)، ماریا کل راماشادو، ۱۳۴۰
غروب روزهای پائیز، فردریش دورنمات، ۱۳۴۲
بازی استریندبرگ، فردریش دورنمات، ۱۳۵۱
خمره، لوئیجی پیراندللو، ۱۳۵۳
ساعت شش در خیابان آتن، روژه فردیناند
به سوی دمشق، اگوست استریندبرگ، ۱۳۸۱