او در این راه با دوست برادر خود، طاهر فردوس آشنا شد و با کمک طاهر برادرش را راهی مرز کرد. محمد با کمک طاهر راهی مرز شده و در مسیر فرار کشته می شود. در این نقطه اولین مرگ در داستان ستایش رخ داد و خیلی زود عده ای از مخاطبان مخصوصاً کسانی که در آن زمان درگیر مسائل مربوط به خدمت سربازی بودند با این موضوع همذات پنداری کرده و پای این داستان نشستند. نویسنده از موضوعی به نام جوانمرگ شدن که در فرهنگ ایرانی بسیار جلب توجه می کند کمک گرفت تا مخاطب را به دیدن قسمت های بعدی ترغیب کند.
حشمت فردوسی که پدر سالار شد
بعد از مرگ محمد، طاهر به زندان افتاد و شخصیت حشمت فردوس که پدری مستبد، ثروتمند و قدرتمند بود پررنگتر شد. شخصیت حشمت بیننده را خیلی زود به یاد کاراکتر پدر در سریال پدر سالار با بازی محمد علی کشاورز انداخت. از آنجا که داستان ستایش بر اساس روایت خطی پیش می رفت و بیننده بهراحتی می توانست پایان سریال را حدس بزند؛ باز هم مخاطب این مجموعه تلویزیونی بود چون بی صبرانه زمین خوردن حشمت فردوس را انتظار می کشید تا دلش خنک شود. دقیقاً اتفاقی که برای مخاطب در سریال پدر سالار رخ داد دوباره در ستایش تکرار شد. انگار نویسنده این سریال قصد داشت پدر سالار دیگری را در ستایش نمایش دهد تا نظر مخاطب را جلب کند و پای تلویزیون بنشاند و درهمین راستا موفق هم شد.
بیشتر بخوانید:
سکانس عجیب و غریب خواستگاری از ستایش
بدآموزیهای حشمت فردوس در سریال «ستایش»
ملکی: جذابیت سریال ستایش استفاده از بازیگران خاطره انگیز بود
فریبا نادری: مردم با نقش منفی من در «ستایش ۳» کنار آمده اند
چند فیلمنامه در دل یک سریال
داستان فصل اول ستایش به گونه ای پیش می رود که در نهایت طاهر با رضایت خانواده محمد، از زندان آزاد شد و از آنجا که مجذوب و شیفته ستایش شده بود، علیرغم مخالفت خانواده خود و خانواده ستایش و با وجود میل باطنی ستایش، با او ازدواج کرد. طاهر و ستایش صاحب دو فرزند دختر و پسر شدند. اما باز هم ناکامی ها دست از سر شخصیت های این سریال بر نمی داشتند و طاهر در پی ماجرای حسادت همسر برادر خود (انیس، همسر صابر) که برادر بزرگتر او و در واقع پسر بزرگتر حشمت فردوس به حساب میآمد، متهم به حمل مواد مخدر شد و پس از فرار از دست مأموران در تصادفی به کما رفته، فوت کرد.
با فوت طاهر دومین مرگ در این داستان رخ داد و ستایش در فراق برادر، همسر و مادر خود و با توجه به وضعیت نامناسب پدر به زندگی با دو فرزندش همچنان ادامه داده و برای فرار از پدر شوهر خود حشمت فردوس که دنبال محمد (فرزند ستایش) میگشت تا به گفته خودش اسم وی را به یدک بکشد، راهی دیاری دیگر می شود و در نهایت پدر خود را نیز از دست میدهد. مخاطب ناخواسته با دیدن این سکانس ها یاد فیلم سینمایی واکنش پنجم اثر تهمینه میلانی میافتد. نویسنده ستایش در فصل اول سعی کرده بود از فیلمنامه ها و داستان های متعدد کمک گرفته و یک اثر جدید و با شخصیت هایی که تنها نامشان فرق می کند بسازد. پس نمی توان فصل اول ستایش را یک اثر مستقل دانست بلکه بیشتر شبیه چندین داستان به آمیخته بود که پیش از این مخاطب تجربه دیدن آنها را داشت.
ستایش و کولهپشتی از ناکامیها
اتفاق های تلخ پشت سر هم که برای شخصیت اول فصل اول این سریال رخ می داد، همچنین کش دادن قصه در همان زمان نیز مخاطب را بسیارخسته کرد. همچنین باید گفت ستایش در دوره خودش حجم بالای ناکامی ها و نا امیدی هایی را به جامعه تزریق کرد. مرگ جوانی به خاطر فرار از سربازی، مشکلات بسیار جدی برای ازدواج که می توانست دل خیلی از جوان های آن دوره را که درگیر مسائل مربوط به ازدواج بودند خالی کند. دستگیری طاهر و نشان دادن عروس خانواده به عنوان شخصیتی سیاه و خیانت کار، مرگ طاهر و نامردی هایی که حشمت فردوس به اعضای خانواده اش روا می داشت می توانست به شدت روی مخاطب بگذارد.
همیشه فیلم فارسی و فیلمهایی که به رواج احساسات و به تعبیر بعضیها منجر به ابتذال در جامعه میشوند جزء فیلم های خطرناک محسوب می شد و انتقاد های زیادی به این گونه آثار می شد. سریال ستایش را در برخی از زوایا شبیه فیلم فارسی های قدم بر می داشت و در دوره خودش تراژدی بسیار خطرناک بود. مسئولان و مدیران وقت تلویزیون این مبحث را بررسی نکرده و انگار برای انتخاب محتوای سریال ها سیاستگذاری خاصی نداشتند و به این موضوع فکر نمی کردند که یک سریال با داستانی بسیار تلخ و سیاه می تواند چه بلایی بر سر روح و روان افراد جامعه بیاورد. هرچند سعی شده بود با نشان دادن روحیه قدرتمند ستایش به مخاطب القا شود که می توان در سختی ها امید داشت و حرکت کرد؛ این اتفاق انقدر ناشیانه در فیلمنامه شکل گرفته بود که کمتر کسی به این موضوع فکر می کرد.
موفق در انتخاب بازیگر در فصل اول
جدا از نقدهایی که به داستان این سریال وارد بود، انتخاب بازیگر در این فصل ستایش یکی از نقاط قوت این مجموعه تلویزیونی محسوب می شد. حضور بازیگرانی چون داریوش ارجمند، سیما تیرانداز، مهدی پاکدل، مهدی سلوکی توانست کمک بسیار شایانی به دیده شدن ستایش در تلویزیون کرد. حتی نرگس محمدی که جزء بازیگران بی تجربه در آن دوره محسوب می شد نیز توانست مقابل دوربین به خوبی نقش یک زن مظلوم و خستگی ناپذیر را بازی کند.
فصل دوم و توقف به خاطر کیفیت پایین
تولید فصل دوم ستایش سال ۱۳۹۱ روی آنتن رفت و سال ۱۳۹۲ به پایان رسید، پخش سری دوم از ۲۷ دی ۱۳۹۲ آغاز شد. نویسنده و کارگردان ستایش که با فیلمنامه نهچندان قوی و فقط با مانور روی داستان های تکراری و استفاده از عنصر جوانمرگی و عشق توانسته بودند مخاطبان زیادی را جذب کنند این بار با داستانی بیکیفیتتر شروع به کار کردند. داستان ستایش ۲ به شدت کش پیدا کرده بود و زمان مخاطب صرف دیدن سکانس های بی معنی و خسته کننده می شد. سکانس هایی که فقط به خاطر پر کردن زمان ساخته می شدند نه هیچ چیز دیگر.
فصل دوم ستایش داستان ۲۲ سال بعد این زن زجر کشیده با دو فرزند خود نازگل و محمد را روایت می کرد. این خانواده با نام مستعار رودباری (به جای فردوس) در منطقهای در شمال کشور و دور از چشم حشمت فردوس زندگی میکردند و صاحب رستورانی محبوب در میان مردم شده بودند ولی دوباره ناخواسته با یکدیگر رو به رو شدند. مهدی سلوکی که پیش از این نقش محمد برادر ستایش را بازی می کرد حالا بدون هیچ تغییری در گریم و حتی تغییراتی در فیزیک و پوشش در نقش محمد پسر ستایش مقابل دوربین رفت. نرگس محمدی نیز بدون گریمی که نشان دهد ۲۲ سال از زندگی او گذشته است در حالی که فقط یک عینک و چند چروک کوچک و محو روی صورت داشت، در نقش مادر مهدی سلوکی مقابل دوربین می رفت.
حال اینکه این دو بازیگر در حقیقت تفاوت سنی چندانی ندارند و حضورشان با این گریم ساده در نقش مادر و پسری خنده دار و توهین به شعور مخاطب است و باعث می شود شخصیت ها و اتفاق ها برای مخاطبان باور پذیر نباشند. کیفیت پایین ستایش دو و بی احترامی به شعور مخاطبان و کمکاری تیم سازنده باعث شد خیلی از مخاطبان ستایش از دیدن این سریال سرباز زده و بسیاری از منتقدان به داستان لاغر و کیفیت ساخت پایین این سریال خرده گرفتند.
در نهایت در تابستان ۱۳۹۳ پخش این اثر به دستور عزت الله ضرغامی رئیس وقت صداوسیما به خاطر کیفیت پایین متوقف شد.این اولین باری بود که تلویزیون دستور توقف یک سریال را به خاطر کیفیت پایین آن می داد.
فصل سوم و داستانی که کش داده میشود
تولید فصل سوم پس از ۵ سال در سال ۱٣٩۷ شروع و پایان همان سال به پایان رسید. قرار بود ستایش ۳ بعد از ماه رمضان ۱۳۹۸ روی آنتن برود؛ اما پخش این اثر به تعویق افتاد و از ۲۲ شهریور ۱٣٩٨ به روی آنتن شبکه سوم سیما رفت.
در فصل سوم، حشمت فردوس که به دنبال بازیابی اعتبار از دست رفته اش است، به واسطه نوه اش محمد به ستایش نزدیک و در خانه او ساکن می شود. صابر که از رفتارش با حشمت پشیمان است، با نقشه پریسیما (همسر دوم صابر فردوس) کشته و پریسیما صاحب همه اموال حشمت فردوس می شود. انیس، توانایی تکلم خود را باز می یابد و تهدیدی بزرگ برای پریسیما محسوب می شود. در همین گیر و دار، ستایش درگیر یک رابطه عاطفی با پسر همسایه می شود. رابطه ای که مشکلات جدیدی را پیش رویش می گذرد.
حشمت فردوس با همراهی نوه اش محمد و همکاری زن باغداری به نام خانوم بزرگ موفق می شود بخشی از سرمایه های از دست رفته خود را زنده کند. از طرفی نازگل، نوه حشمت با همکاری شوهرش موفق می شود اسنادی برای ابطال وکالتنامه حشمت فردوس به پسرش که موجب از دست رفتن اموالش شده است، به دست بیاورد. در همین اثنی، مهدی مظفری که به ستایش علاقمند شده از او خواستگاری می کند، اما در اتفاقی ناگهانی تصادف می کند. ستایش، پس از این تصادف تصمیم می گیرد به مهدی جواب مثبت بدهد. داستان تکراری و بازی با تراژدی مرگ یک شخصیت دیگر باز هم در ستایش ۳ خودنمایی می کند.
آیا این اثر طراح گریم داشته است؟
یکی از انتقادهایی که به این فصل از سریال گرفته شد باز هم گریم بازیگر نقش اول، یعنی نرگس محمدی بود. اینبار محمدی با چهره ای نه چندان شبیه به چهره اش در فصل دوم بلکه جوانتر و بدون عینک و چین و چروک در صورتش مقابل دوربین قرار گرفته بود. مهدی سلوکی نیز با فیزیک و چهره ای واقعی خود و بدون هیچ گریم خاصی مقابل دوربین رفت.
رعایت نشدن اجرای گریم تخصصی دراین سریال موضوعی بود که باعث شد خیلی از مخاطبان و منتقدان بر آن خرده بگیرند. آیا طراح گریم ستایش ۳ اجرای ابتدایی ترین طراحی گریم در خصوص سریال هایی که چندین فصل داشته و زمان گذشته و آینده را روایت می کنند را نیاموخته است؟ یا این مسئله دیگری در کار است؟ پیش از این عنوان شده بود نرگس محمدی اجازه گریم سنگین روی چهره خود را نمی دهد. در فصل سه هیچیک از مسئولان این سریال جواب قانع کننده ای در این باره به خبرنگاران ندادند. تهیه کننده ستایش و داریوش ارجمند نیز با تایید اینکه گریم در این مجموعه تلویزیونی مشکلی ندارد عنوان کردند ستایش در فصل سه به آرامش رسیده و مشکلاتش حل شده و شاید هم از ژل و بوتاکس استفاده کرده است.
اگر کمی زمان و خلاقیت صرف میشد
غیبت رامسین کبریتی در ایران باعث شد در ستایش ۳ فقط نامی از این شخصیت برده شود و کارگردان ترجیح داد در سکانس هایی که باید صابر را نشان دهد فقط مردی را از پشت سر یا در نمای محو رو به رو به نمایش بگذارد. صابر در ستایش ۳ شبیه یک روح، نه دیالوگی برای گفتن داشت و نه چهره اش دیده می شد. عوامل تولید این اثر باز هم ترجیح دادند راحت ترین راه برای خلاص شدن از دست کاراکتر صابر را انتخاب کنند و یک مرگ را دیگر در فیلمنامه ستایش خلق کنند. آن هم یک مرگ خنده دار و غیر قابل باورو ساختگی.
یکی دیگر از مشکلات انتخاب بازیگر در این سریال نبودن حدیث میر امینی بازیگر نقش دختر ستایش در فصل سوم و انتخاب بازیگر دیگری برای این نقشر بود که مخاطب را گیج می کرد. همچنین در فصل سوم ستایش نقش حشمت فردوس بسیار پررنگ تر از سایر نقش ها و حتی خود ستایش شده است و بیشتر داستان روی ماجرای زندگی اوست. حرکات دست و میمیک صورت و دیالوگ تکراری «افتاد» بازیگر این نقش نیز مخاطب را خسته کرده است.
بیتبحر در ساخت سریال چندفصلی
با بررسی سریال سهفصلی ستایش باید گفت تلویزیون در ساخت اینگونه آثار تبحر ندارد. حتی عوامل سازنده سریال های چندفصلی از پس سطحی ترین موضوعات؛ یعنی گریم، انتخاب بازیگر، عدم انتخاب لوکیشن های تکراری بر نمیآید چه رسد به اینکه داستانی جذاب تحویل مخاطب دهند. بیننده امروز تلویزیون، بسیار هوشمند است و کافی است سه فصل سریال ستایش را مقابل سریال های روز دنیا که در چند فصل ساخته می شوند بگذارد. آنجاست که متوجه می شود فیلم نامه نویس های ایرانی تخصصی در نوشتن و خلق داستانی هیجان انگیز برای یک فصل را ندارند.