شرايط موسيقي نواحي در ايران شايد چندان با شرايطش با موسيقيهاي فولك دنيا متفاوت نباشد؛ يعني مخاطب موسيقي نواحي مانند مخاطب ديگر ژانرهاي موسيقي روزبهروز كمتر ميشود و اگر بخواهد بخشي از مخاطبان خودش را نگه دارد مجبور است تن به تغييراتي بدهد كه شايد چندان با اصالتهايش سازگار نباشد؛ ضمن اينكه امكان دارد بخشهايي از اين تغييرات تحت عنوان نوآوري مورد تاييد قرار بگيرد. ولي بههرحال بخش عمدهاي از اين تغييرات به سمتي خواهد بود كه براي نزديك شدن به ذائقه شنيداري مخاطب، خودش را تنزل خواهد داد. موسيقي نواحي ما از اين قاعده مستثني نيست و چنين مشكلاتي را دارد.
البته نقطه قوت قضيه اين است كه در تمام اين سالها تعدادي از پژوهشگران و متخصصان موسيقي نواحي مدام اين موسيقي را پژوهش، ضبط، رصد و تحليل كردهاند و بخش عمدهاي از اين ميراث فرهنگي ثبت و ضبطشده است. روي همين آثار تحليلهايي صورت گرفته و اهميت و تاثيرش روي موسيقيهاي ديگر مورد بررسي قرارگرفته. البته كه هنوز بخشهاي ديگري در زمينه موسيقي نواحي وجود دارد كه همچنان ناشناخته مانده و كمتر به آنها توجه شده است.
از نظر مسوولان كه در سوالتان به آن اشاره كرديد، بايد بگويم همان مشكلاتي كه براي كل موسيقي وجود دارد در مورد موسيقي نواحي نيز متصور است؛ يعني اگر موسيقي در يكجاهايي با يك مقاومتها و مشكلاتي روبهرو است، موسيقي نواحي نيز از آنها بينصيب نمانده است؛ گو اينكه نمونههايي وجود دارد كه فعالان موسيقي نواحي در مناطق خارج از اقليم خودشان كنسرت برگزار ميكنند ولي در اقليم خودشان دچار مشكلاتي ميشوند.
ولي بهطور خاص خوشبختانه با سرمايهگذاري ثابتي كه روي جشنواره موسيقي نواحي ايران شده معاونت امور هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بخشي از بودجه موسيقياش را سالهاست كه به استانها ميدهد. البته در مورد بخشهاي نمايشي و تجسمي نيز به همين صورت عمل ميكند. اين روند طي چند سال گذشته بهصورت يك قانون نانوشته جدي انجام ميشود. بخشي از اين بودجه بايد به استانها برود و بهوسيله ادارات كل فرهنگ و ارشاد اسلامي كل استانها هزينه شود. مكانيسم كار نيز به اين صورت است كه حتما بايد تفاهمنامهاي ميان اداره كل ارشاد استان با دفتر موسيقي امضا و پس از آن بودجه موردنظر از معاونت امور هنري ارشاد به آنها پرداخت شود و در اين تفاهمنامهها ما تاكيد كردهايم كه اولويت با موسيقي نواحي است. اين بودجه نيز بايد براي حمايت موسيقي نواحي در قالبهايي چون كمك به توليد آلبوم، برگزاري اجراها و كنسرتها، تشكيل گروه و ازايندست فعاليتها هزينه شود.
اينها مسيرهايي است كه براي حمايت از موسيقي نواحي در دفتر موسيقي پيشبينيشده است. بقيه مسائل نيز به شناخت و سليقه و گرايش مسوولان وقت نيز بستگي دارد كه چقدر حوزه موسيقي نواحي براي آنها جدي محسوب ميشود.
موسيقي پاپ در همه جاي دنيا مخاطبان بسيار و گردش مالي خوبي دارد و نياز به حمايتهاي دولتي ندارد. در بسياري از كشورها، دولتها خود را موظف به حمايت مادي و معنوي از موسيقي كلاسيك و فولك خودشان ميدانند و مطمئن هستند بدون اين حمايتها، امكان ادامه حيات موسيقي بوميشان وجود ندارد. شما با توضيحاتي كه داديد ميخواهيد بگوييد چنين نگاهي در ميان مسوولان ما بهخصوص در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي وجود دارد؟
بله درست است. جريانهاي اجتماعي زايشها و مرگوميرهايي را در تمام عرصههاي هنر به همراه خودشان دارند؛ يعني همانطور كه در سالهاي اول پس از پيروزي انقلاب، هنرهايي مانند خوشنويسي بسيار رشد كردند و پس از آن دچار كماقبالي عمومي شدند و بهتدريج از مركز توجهها فاصله گرفتند، به نظرم موسيقي نواحي نيز دچار چنين فراز و نشيبهايي شده است؛ يعني در سالهايي اين نگراني وجود داشت كه با مرگ بسياري از اساتيد موسيقي نواحي ممكن است بخشي از موسيقي ما براي هميشه از دست برود؛ البته چنين اتفاقي در جاهاي محدودي افتاده است.
ولي بعدها متوجه شديم نسلهاي نوخاستهشان به اين موسيقي نيز توجه نشان ميدهند؛ يعني در جشنوارهها و برنامههايي كه در تهران و استانهاي مختلف برگزار ميشود شما ميبينيد كه نوازنده نوجوان با يك تكنيك فوقالعاده، بخشي از موسيقي نواحي را اجرا ميكند و اين براي همه ما بسيار اميدواركننده است. البته يك نگراني جدي نيز در همين حوزه وجود دارد؛ درست است كه تكنيكهاي فوقالعادهاي در نوازندگيهاي نسل نوجوان و جوان مشاهده ميشود اما ديگر آن بافت فرهنگي كه پشت سر نوازندگان بزرگ بوده پشت سر اين نسل جديد نخواهد بود و كسي نميداند سرانجام اين تكنيكها چه خواهد شد.
گذشت زمان جامعه را متوجه ارزشهايي كه ما ٢٠ سال قبل نگران از بين رفتن آنها بوديم كرده و الان متوجه شدهايم كه در يك مسير خاصي خودش را ترميم كرده است و شكوفايي هم در آن دارد اتفاق ميافتد. البته در بخشهاي ديگري نيز مانند موسيقي سنتي كه پيشتر در موردش چندان نگراني وجود نداشت و احساس نياز به حمايت در مورد آن نميشد امروزه به دليل كماقباليهايي كه صورت ميگيرد ممكن است در آينده نگرانكننده شود.
اتفاق جديدي را براي اولينبار در جشنواره موسيقي نواحي ايران شاهد بوديم، در جشنواره امسال به بحث «خلق ملوديهاي جديد» توسط نسل جوان موسيقي نواحي توجه ويژه شد. تا پيش از اين موسيقي نواحي حالت كاركردي داشت مثلا موسيقي خاص مشاغل مختلفي چون قاليبافي، شاليكاري، صيد ماهي، شاديانهها و غيره را داشتيم. الان اين كاركردها براي چنين موسيقيهايي از ميان رفته است. قاعدتا براي احياي اين موسيقي بايد تعريف جديد و سياستگذاري جديدي صورت بگيرد.
خب من نميتوانم فعلا مطمئن باشم چنين كارهايي تا چه ميزان ميتواند جواب بدهد يا نه. بههرحال اين اتفاقها ازيكطرف بسيار انگيزهبخش محسوب ميشود و ممكن است به نوآوريها و خلاقيتهايي كمك كند كه در چارچوب موسيقي نواحي ايران باشد و دستاوردهاي اين موسيقي را بيشتر كند و تا حدودي از تكرار آن بكاهد. از طرف ديگر هميشه اين خطر وجود دارد كه وقتي نسبت به جشنوارهاي اقبال نشان داده ميشود مشخص نيست چقدر اين اقبال متاثر از شرايط جشنوارهاي است؟ و چقدر فاصله دارد از روند طبيعي كه براي خودش طي ميكند.
اگر موضوع به حضور در جشنواره ختم بشود يعني مثلا ساخت ملودي و ترانههاي موسيقي نواحي براي يك جشنواره يا يك مناسبت خاص ختم بشود در درازمدت از نظر كيفي ماندگار نخواهد شد و حتي امكان دارد يكسري انحرافها از چارچوب اصلي را نيز به وجود بياورد؛ اما اگر اين طرحها فقط به عنوان گذرگاههايي در نظر گرفته بشوند كه افكار موزيسينهاي ما را متوجه چنين قابليتهايي در موسيقي نواحي كنند ما نيز بايد ببينيم تا چه حد ميتوانيم از چنين جريانهايي حمايت كنيم كه فقط به استانداردها و شاخصهاي خودش توجه دارد، به المانهاي جذابي كه خارج از موسيقي نواحي وجود دارد و ميتواند موثر باشد.
اما به نظر ميرسد هنوز سياستگذاري شفافي در زمينه مواجهه با موسيقي نواحي وجود ندارد. پيش از اين آزمون خطاهاي بسياري در رابطه با موسيقي نواحي صورت گرفته كه متاسفانه هر بار بدون نتيجهگيري خاصي اين حركتها رهاشده است. براي مثال چند سال قبل ماجراي مكتبخانههاي موسيقي در استانهاي مختلف كشورمان براي احياي موسيقي نواحي مطرح شد و مكتبخانه موسيقي قزوين نيز توسط محمدرضا درويشي و با حمايت وزارت ارشاد راهاندازي شد اما همين طرح نيز رها شد. آيا نميشود مانند جشنواره موسيقي فجر كه بالاخره داراي يك چارچوب مشخص ميشود در زمينه موسيقي نواحي نيز تجميعي از انواع اين نظريات و طرحها به عمل آورد و بعد از بررسيهاي كارشناسي بالاخره براي يكبار هم شده سياستگذاري موسيقي نواحي را براي آينده مشخصتر كرد؟
شما به نمونه خوبي اشاره كرديد. درباره «مكتبخانه» آنقدر در اين سالها صحبت شد كه دوره اصلي كه ميتوانست راهاندازي شود گذشت و اهدافي كه در آن دوره ميتوانست قابل تصور باشد در اين دوره ديگر قابلتصور نيست. ضمن اينكه هرسال هركسي كه آمد وعدهاي براي راهاندازي «مكتبخانهها» داد و نامش در دفترچههاي بودجه آمد منتها در عمل هيچ اتفاقي نيفتاد و حتي شايد اگر از آقاي درويشي نيز سوال كنيد كه در اين زمان و با اين اساتيدي كه ماندهاند آيا راهاندازي «مكتبخانهها» ضرورت و كاركرد همان ٢٥-٢٠ سال قبل را دارد يا نه، پاسخش منفي باشد.
اين جزو اهداف اصلي دفتر موسيقي است كه حداقل براي سه جشنوارهاي كه متولي اصلي آنها خودش محسوب ميشود يعني جشنوارههاي نواحي، جوان و فجر، آييننامه دقيق و بهروزي را برايشان داشته باشد. ضمن اينكه شفافسازي در روند آن اتفاق بيفتد و اگر قرار است از جشنوارههاي ديگر نيز گروهها و افرادي دعوت بشوند ضوابطش مشخص شود و اينگونه كارها به روابط محدود نشود. به نظر ميرسد وقت آن رسيده كه بازنگري كلي در رفتار دفتر موسيقي نيز صورت بگيرد؛ يعني اينكه تا يك حدي طبيعي است كه ديدگاه مديركل دفتر موسيقي موثر باشد ولي حتما بايد محدوديت و چارچوب داشته باشد و اينگونه نباشد كه با رفتن يك مسوول تمام راهي كه پيموده شده دچار تغيير و تحول بشود.
براي برگزاري دوره بعدي جشنواره موسيقي نواحي اولين كاري كه بايد انجام بدهيم اين است كه بايد ابتدا آييننامهاش را مدون كنيم. بر مبناي آييننامهاي كه نوشته ميشود دبير انتخاب خواهد شد و علاوه بر آن همزمان بايد درباره محل برگزاري دوره بعد جشنواره نيز فكر كنيم.
در بين جشنوارههايي كه بعد از انقلاب درزمينه موسيقي برگزارشده شايد موفقترين نمونه «جشنواره موسيقي جوان» باشد. يكي، دو سالي هست كه بخش موسيقي نواحي نيز به اين جشنواره اضافهشده است. با توجه به تنوع و كثرتي كه درزمينه موسيقي نواحي كشورمان وجود دارد بسيار غيرممكن به نظر ميرسد اين جشنواره بتواند تمام سازهاي بومي را در خود داشته باشد؛ ضمن اينكه در سالهاي گذشته نيز بحث تمركززدايي براي برگزاري اين جشنواره مطرحشده بود. چه تمهيداتي براي دورههاي بعدي جشنواره در نظر گرفتهايد؟
من شخصا فكر ميكنم اين آخرين سالي است كه جشنواره موسيقي جوان بهصورت متمركز با اين ابعاد در تهران برگزار ميشود. در دوره قبل اين جشنواره فقط ٢٥٠ نفر تعداد هنرمنداني بود كه روي صحنه رفتند تا جايزه بگيرند. اين كار بسيار سنگيني است كه ازنظر نظم و انضباط كمي و همچنين ارزشهاي كيفي ميتواند جشنواره را تحتالشعاع قرار بدهد. من فكر ميكنم در مورد بخش موسيقي نواحي جشنواره جوان يك بازنگري جدي اتفاق بيفتد و اين بخش به جغرافياهايي برود كه بيشترين مخاطب و تناسب را در آنجاها دارد.
تمركز بخش نواحي جشنواره موسيقي جوان در تهران و در كنار بخشهاي موسيقي كلاسيك و سنتي باعث ميشود تا توجه شايسته و بايسته به اين موسيقي صورت نگيرد؛ ضمن اينكه برگزاري جشنواره طي ٢٠ روز براي برگزاركنندگان و مخاطبان و هنرمندان تبديل به يكروند فرسايشي ميشود. البته امسال به دليل اينكه برنامهريزيهاي جشنواره موسيقي جوان از گذشته انجامشده بود بهمانند دوره قبلي برگزار ميشود اما براي سال ١٣٩٨ مجبور به يك بازنگري جدي در روند برگزاري اين جشنواره هستيم.
شرايط موسيقي نواحي در ايران شايد چندان با شرايطش با موسيقيهاي فولك دنيا متفاوت نباشد؛ يعني مخاطب موسيقي نواحي مانند مخاطب ديگر ژانرهاي موسيقي روزبهروز كمتر ميشود و اگر بخواهد بخشي از مخاطبان خودش را نگه دارد مجبور است تن به تغييراتي بدهد كه شايد چندان با اصالتهايش سازگار نباشد.
براي برگزاري دوره بعدي جشنواره موسيقي نواحي اولين كاري كه بايد انجام بدهيم اين است كه بايد ابتدا آييننامهاش را مدون كنيم. بر مبناي آييننامهاي كه نوشته ميشود دبير انتخاب خواهد شد و علاوه بر آن همزمان بايد به محل برگزاري دوره بعد جشنواره نيز فكر كنيم.