به گزارش گروه سیاسی ایرنا، ابوالفضل بازرگان، کارشناس روابط بین الملل و پژوهشگر حوزه امنیت، در یادداشتی تحلیلی به بررسی علل و عوامل وقوع بحران اوکراین و حمله روسیه به این کشور و راه حل آن و چالشها و فرصتهای جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با این رویداد پرداخت که متن آن در پی می آید:
* ریشه بحران اوکراین کجاست؟
بحران اوکراین فارغ از اینکه اتفاق خوشایند و یا ناراحت کنندهای باشد - چرا که جنگ همواره امری قبیح و ناپسندیده است - نشان از تغییر و تحولات مهمی در نظم بین المللی دارد که ما قبل از موضعگیری نسبت به آن نیاز داریم فهم دقیقی از آن داشته باشیم تا فرصت و چالشهای پیش رو را برای تامین منافع ملی خود بشناسیم.
بحراین اوکراین از جنبههای مختلف تاریخی، جغرافیایی، مرزی، قومی، نژادی، سیاسی و حتی اقتصاد سیاسی قابل تبیین است اما آنچه در روابط بین الملل با سطح تحلیل کلان مورد بررسی قرار می گیرد، رقابت روسیه و آمریکا بر سر عمق استراتژیکی به نام اوکراین است.
روسیه به دلیل وسعت پهناور کشوری، ژئوپلیتیک - استراتژیک، دستیابی به منابع انرژی گسترده و از همه مهمتر برتری قدرت نظامی و دارا بودن بیشترین میزان کلاهکهای اتمی در دنیا، همواره یک قطب بالقوه مهم بین المللی است، و هیچگاه در طول تاریخ معاصر روسیه، مشاهده نشده که روسیه جذب و هضم در نظم ابرقدرت دیگری شود. چه در دوران تزاری، چه در دوران اتحاد جماهیر شوروی و چه در روسیه کنونی، به استثنای یک دوره بسیار کوتاه از فروپاشی شوروی تا ۲۰۰۸ (بحران مالی آمریکا و حمله روسیه به گرجستان ) که از ناچاری در نظم آمریکایی قرار داشته، روسیه همواره یک قطب مهم در نظم بین المللی بوده و هست و اکنون نیز با مبحث گذار و افول نسبی قدرت آمریکا و رشد چین، فرصت برای نقش آفرینی روسیه به مراتب بیشتر فراهم شده است.
در مقابل، ایالات متحده آمریکا هم که پس از فروپاشی شوروی تنها ابرقدرت نظام بین الملل یا به اصطلاح هژمون بود، اکنون با به چالش کشیده شدن نظم تکقطبی آمریکایی توسط چین و روسیه، برای حفظ موقعیت خود علاوه بر افزایش قدرتیابی، باید از قدرتیابی چین و روسیه نیز جلوگیری کند و برای این کار وارد حوزههای مختلف رقابت از جمله سیاسی، فرهنگی، رسانهای، اقتصادی، تکنولوژیک، سایبری، فضایی و... شده است، اما مهمترین این حوزهها، آن هسته اصلی و سخت روابط بین الملل، یعنی قدرت نظامی و ژئوپلیتیک است.
یکی از مهمترین راهبردهای مهار و کنترل رقیب در حوزه ژئوپلیتیک، عمق استراتژیک است. عمق استراتژیک به زبان ساده یعنی کشور "الف" منطقه نفوذ و حضور نظامی خود را در کشور سومی در مرز رقیب خود یعنی کشور "ب" قرار میدهد؛ بدین ترتیب در صورت جنگ احتمالی آسیبپذیری کشور "ب" در مرزهای خود به مراتب بیشتر میشود و کشور "الف" با فرسنگها فاصله از امنیت بیشتری برخوردار خواهد بود. ایالات متحده این کار را با روسیه و چین و همچنین جمهوری اسلامی ایران به ترتیب در اوکراین، تایوان و خلیج فارس پیگیری کرده است.
مشخصاً در قبال روسیه، آمریکا پس از فروپاشی شوروی بهرغم تعهدی که داده بود، حوزه نفوذ خود را به مرزهای روسیه توسط ناتو گسترش داده است و روسیه بارها به این رویه اعتراض کرده است. اوکراین به لحاظ موقعیت خاص ژیوپلیتیکی که در مرز روسیه دارد، در سند همسایگی روسیه، این ناحیه برایش خط قرمز امنیتی محسوب میشود که حضور هرگونه رقیب خارجی را در مرزهای خود تهدید جدی امنیتی می پندارد و هرگز اجازه نمیدهد که رقیبش، آمریکا و ناتو بیش از این در مرزهایش حضور پیدا کنند.
اکنون با وضعیت گذار در نظم بین المللی و افول نسبی قدرت آمریکا، روسیه فرصت را برای واکنش، تغییر در نظم آمریکایی و اعمال نظم مطلوب خود در مرزهایش فراهم میبیند. در این قالب روسیه و آمریکا در ابتدا با تهدید یکدیگر سعی بر وادار کردن یکدیگر به نظم مطلوب خود داشتند؛ آمریکا با تحریک کردن تنش در اوکراین سعی بر به عضویت درآوردن اوکراین در ناتو داشت و روسیه در مقابل با اعمال تهدید به دنبال گرفتن تضمین امنیتی از غرب برای عقبنشینی ناتو بود که نهایتاً با امتناع آمریکا و ناتو از دادن چنین تضمینی، روسیه در محاسبه هزینه - فایده، ریسک پیشروی ناتو در مرزهای خود را بیش از این هرگز نمیپذیرد و برای اطمینان از امنیت ملی خود و وادار کردن ناتو به عقبنشینی به اوکراین حمله کرد.
* نظم بین الملل از دریچه بحران اوکراین
بحران اوکراین به ما نشان میدهد که گذار در نظم بین المللی تمام شده است و ما وارد نظم جدیدی شدهایم. به بیان بهتر، نظم تکقطبی آمریکا که در ۱۰ سال گذشته در حال تزلزل جایگاه بود، اکنون به واقعیت عینی پایان یافته است و ما وارد یک نظم سه قطبی نامتوازن بین آمریکا، چین و روسیه شدهایم؛ عرصهای که روسیه برای تأمین منافع خود اقدام به نقش آفرینی برونمرزی در کشور سومی میکند و آمریکا در واکنش عملاً هیچ اقدامی نمیتواند انجام دهد. الگویی که به احتمال خیلی زیاد به زودی در تایوان هم بین چین و آمریکا حتی با ابعاد گستردهتر دیده خواهد شد.
تمام این اتفاقات به ما نشان میدهد که نه تنها ما وارد یک نظم سه قطبی نامتقارن شدهایم، بلکه وارد یک عصر جنگ سرد جدیدی نیز شدهایم. همچنین ذات این جنگ سرد جدید، بهرغم اهمیت یافتن و گسترش حوزههای غیر نظامی مثل اقتصادی، تجاری، فرهنگی، تکنولوژیک، سایبری و... در چند دهه اخیر، در عین حال کماکان میبینیم آنچه نهایتاً الگوی رقابت بین دولتها بهویژه ابرقدرتها را مشخص میکند همان هسته اصلی و سخت روابط بین الملل یعنی قدرت نظامی و ژئوپلیتیک است. همچنین نوع واکنش روسیه نسبت حضور نیروهای ناتو در مرزهایش نشان میدهد که چقدر معضل امنیت برای کشورها اهمیت دارد. بدین معنا که روسیه قطعاً پیشبینی میکرد که در صورت حمله به اوکراین، مورد تحریمهای گسترده آمریکا و اروپا قرار بگیرد. اما در محاسبه هزینه - فایده خود، اطمینان از امنیت در مرزهایش را به تحریمهای اقتصادی ترجیح داده است و از ترس از تحریمهای اقتصادی از مواضع امنیتی خود کوتاه نمی آید.
* "خودیاری"؛ مهمترین درس بحران اوکراین
این وضعیت همچنین نشان میدهد که اثرگذاری حربه تحریمهای آمریکا برای تحمیل ارادهاش دیگر مثل قبل کارساز نیست و این وضعیت شاید معلول دو علت باشد: اول ظهور ابرقدرتی اقتصادی به نام چین که در ابتدای المپیک پکن و سفر پوتین، قردادهای گسترده و طولانی مدت نفت و گاز بین دو کشور امضا شد؛ دوم تجربه شکست کارزار فشار حداکثری تحریمهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران. احتمالاً این دو عامل، قوت قلبی برای روسیه به حساب می آید تا آزادی عمل بیشتری در رفتار سیاست خارجی خود داشته باشد. اما نهایتاً شاید مهمترین درسی که از بحران اوکراین باید گرفت، مبحث "خودیاری" است.
اکنون بارها از مقامات اوکراینی ابراز ندامت میشنویم که غرب و اروپا علی رغم تمام وعدههایی که برای حمایت از اوکراین در قبال روسیه داده بودند، هیچ واکنشی نشان ندادند و اوکراین را به سرنوشت خود رها کردند، همچنین تجربه قرارداد بوداپست در ۱۹۹۴ که طی آن اوکراین خود را خلع سلاح هستهای کرد به این تضمین که روسیه، آمریکا و کشورهای اروپایی امنیت اوکراین را حفظ و تأمین خواهند کرد. این شاید بزرگترین درسی است که ما باید از ذات روابط بین الملل بگیریم و آن، این است که نظم آنارشیک بین المللی همواره با ابهام همراه است، بدین معنا که هیچ دولتی هیچگاه نمی تواند از آینده خود در ارتباط با دیگر دولتها اطمینان قطعی داشته باشد و همواره ممکن است در هر لحظه به هر دلیلی امنیت هر دولتی مورد تهدید قرار گیرد و دولتها برای اطمینان نسبی امنیت خود راهی جز خودیاری ندارند و اینکه در عرصه بین المللی "اعتماد" به دیگران معنا و مفهومی ندارد؛ فرقی هم نمیکند که آمریکا، اروپا، چین، روسیه یا هر دولت دیگری باشد.
تأمین امنیت و منافع ملی مهمترین علت رفتاری دولتهاست و هرجا منافع ملی دولتها ایجاب کند، بر اساس آن ممکن است زیر عهد و پیمان خود نیز بزنند. پس نهایتاً هر دولتی خود به تنهایی مسئولیت تامین امنیت و منافع ملی خود را بر گردن دارد و همواره باید آماده بدترین سناریوهای ممکن نیز باشد.
* فرصتهای بحران اوکراین برای جمهوری اسلامی ایران
جمهوری اسلامی ایران، شاید تنها کشوری باشد که در طول ۳۰ سال گذشته در برابر نظم تکقطبی آمریکایی ایستاده و بقا یافته است؛ و نه تنها بقا یافته، بلکه توانسته نظم آمریکایی را در منطقه غرب آسیا به چالش بکشد و نظم مطلوب خود را در برخی نقاط منطقه اعمال کند.
این کشور در نظم تکقطبی برای حل مشکلات خود از آزادی عمل های بسیار محدودی برخوردار بود و طبیعتاً هنگامی این نظم تغییر میکند و ما وارد یک نظم سه قطبی میشویم و قدرت آمریکا افول مییابد، فرصتها برای ایران بیشتر میشود. همچنین این ابرقدرتهای جدید هر چقدر در روابط خود نسبت به یکدیگر از رقابت بیشتری برخوردار باشند، تهدیدات مشترک ما بیشتر آنها بیشتر، و باعث نزدیکی بیشتر ما میشود. به بیان بهتر اگر آمریکا با روسیه چین از الگوی رفتاری بهینهای برخوردار باشند، موضعگیریهای این کشورها نسبت به ایران هماهنگتر خواهد بود و هرچه از هم فاصله بگیرند و اختلافاتشان بیشتر شود، با کسانی که علیه آن تهدیدات مشترک دارند، نزدیکتر خواهند شد؛ وضعیتی به وضوح در نظم کنونی جهانی قابل رؤیت است. هرچه اختلافات چین و روسیه با آمریکا بیشتر شد، این دو کشور به هم نزدیکتر شدند و طبیعتاً این دو با کشوری که چهل سال سابقه اختلاف با آمریکا را دارد نزدیکتر خواهند شد.
همچنین وضع بیشتر تحریمهای آمریکا علیه روسیه و احتمالاً در آینده وضع تحریمهای بیشتر علیه چین بر سر بحران تایوان، باز سبب میشود این کشورها برای رفع نیازهای خود به دولتهایی که وضعیت مشابهی دارند نزدیکتر شوند که ما از این وضعیت تحت عنوان کلاب تحریمیها یاد میکنیم. اکنون روسیه برای کماثرسازی تحریمهای آمریکا راهی جز همکاری بیشتر با چین و در همسایه جنوبی خود یعنی جمهوری اسلامی ایران ندارد که سابقه موفقیتآمیز طولانی در دور زدن تحریمها دارد.
همچنین همزمانی بحراین اوکراین با مذاکرات وین برای احیای برجام، فرصت ویژهای را برای ایران برای امتیازگیری بیشتر فراهم کرده است:
اول به این دلیل که ایالات متحده آمریکا درگیر حل بحرانهایی چون اوکراین و تایوان شده است و توانایی حل تمام بحرانهای بین المللی را به نفع خود ندارد. پس طبیعتاً در حال حاضر آمریکا توانایی کنترل رفتار ایران در غرب آسیا را به هر قیمتی ندارد. بهطور مثال آنگونه که آمریکا با تهدید "یا جنگ یا توافق" قبل از ۲۰۱۵ سعی در تحمیل هرچه سریعتر برجام با امتیازات حداقلی به ایران داشت، اکنون همزمان با افزایش قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران بهطور خودیار و پدیدار شدن بحرانهای متعدد بین المللی، برای آمریکا دیگر مطلوب نیست که جنگ دیگری را بخواهد در خاورمیانه ایجاد کند، پس دیگر نمیتواند از تهدید به جنگ برای امتیازگیری از ایران استفاده کند و در نتیجه راهی جز امتیازدهی به ایران برای احیای برجام ندارد و این فرصت مناسبی برای ایران است تا بر کسب امتیازات بیشتر پافشاری کند.
دوماً، افزایش اختلاف روسیه و آمریکا در بحران اوکراین بر عدم هماهنگسازی این دو کشور در مذاکرات وین هم تأثیر میگذارد و باعث میشود مواضع روسیه به جمهوری اسلامی ایران نزدیکتر شود. لازم به ذکر است که اینجا بسیاری ممکن است تحلیل کنند که روسیه و آمریکا، ایران و اوکراین را با هم معامله خواهند کرد و این به ضرر ایران خواهد بود؛ در صورتی که اگر وضعیت گذار در نظم بین المللی را دقیق تر بررسی کنیم متوجه خواهیم شد که اختلافات روسیه و آمریکا خیلی جدیتر و حساستر از آن است که با اینگونه معاملهها حل و فصل شود.
سوم، سابقه شکست اوکراین در قبال کشورهای دیگر به ویژه غرب و آمریکا مبنی بر تضمین تأمین امنیت خود، ایران را به یک عقلانیتی در محاسبه هزینه و فایده برای خودیاری میرساند که بر مبحث ضمانت اجرا برای احیای برجام تأکید حتمی داشته باشد و بداند که هیچ ضمانت اجرایی در روابط بین الملل جز خودیاری و منطق هزینه - فایده وجود ندارد. اینکه حتماً تأکید کند که تأسیسات هسته ای، ذخایر اورانیوم غنیسازی شده، سانتتریفیوژهای پیشرفته و غیره و غیره نابود نشده و از کشور خارج نشوند، بلکه صرفاً تعطیل، تعلیق و تحت نظارت مشترک ایران و آژانس در داخل کشور مهر و بوم و نگهداری شوند؛ شاید این اقدام تنها ضمانت اجرایی در برجام برای جلوگیری از بدعهدی آمریکا و اروپا باشد.
* ایران باید چه موضعی در قبال بحران اوکراین بگیرد؟
در قبال موضعگیری کشورها نسبت به تحولات بین المللی عمدتاً دو دیدگاه وجود دارد: نگاهی ارزشی، هنجاری و اخلاقی بهگونهای که موضعگیری دیپلماتیک کشورها باید بر اساس عرف جامعه جهانی باشد و وجهه کشور را حفظ کند. نگاه دوم که اتفاقاً نگاهی مسلط و واقعی بر روابط میان ملتهاست، موضعگیری بر اساس تأمین منافع ملی است، بدان معنا که دولتها در قبال تحولات بین المللی مواضعی را اتخاذ می کنند که منافع ملی آنها را تامین میکند. همچنین در قبال مسایل بین المللی باید توجه داشت که در چه عرصه ای از نظم بین المللی قرار داریم و همچنین در کجای این نظم جدید چند قطبی ایستادهایم، طبیعتاً در قبال بحران اوکراین دولتهایی که دغدغههای مشترک امنیتی با روسیه در قبال آمریکا دارند تقریباً مواضع مشابهی گرفتند که مهمترین آنها چین است. چرا که چین نیز در تایوان دغدغهای مشابه با روسیه در برابر آمریکا دارد.
جمهوری اسلامی ایران نیز اتفاقاً از جمله آندسته کشورهایی است که از این دغدغه مشترک امنیتی به شدت رنج میبرد، جمهوری اسلامی ایران حضور نیروها و پایگاههای نظامی آمریکا در خلیج فارس، در کشورهای همسایه بهویژه در حاشیه جنوبی خلیج فارس و در مرزهای خود را تهدید جدی برای امنیت خود میبیند و این دغدغه اخیراً حضور نیروهای رژیم صهیونیستی در امارات و بحرین با حمایت آمریکا دوچندان کرده است و جمهوری اسلامی ایران برای دفاع و حفظ امنیت خود، حق هرگونه واکنشی را به محض احساس تهدید محفوظ میداند. پس موضعگیری جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران اوکراین بیش از آن که ناشی از جلب اعتماد روسیه یا جلب رضایت افکارعمومی جهانی باشد، بر اساس دغدغه مشترک امنیتی است که در قبال این بحران حس میکند.
نکته بعدی عواقب موضعگیری دولتها هم باید مد نظر گرفته شود؛ بهطور مثال رژیم صهیونیستی که همواره از روابط بسیار نزدیکی با روسیه برخوردار بود، در موضعگیری خود در قبال این بحران روسیه را محکوم و از اوکراین حمایت کرد و روسیه سریعاً در واکنش حضور اسرائیل بر بلندیهای جولان را به چالش کشید و بیان کرد این سرزمینها در اشغال اسراییل قرار دارد و آنها را به رسمیت نمیشناسد! خب طبیعتاً جمهوری اسلامی ایران که در این میان بزرگترین چالشها را با آمریکا و غرب داشته است و اکنون فرصتی پیش آمده تا ابرقدرتهای جدید به این کشور نزدیک شوند و نظم آمریکایی در حال افول است، چرا باید اکنون با منطق نظم قبلی عمل کند و چرا باید در یک محاسبه هزینه - فایده اشتباه، منافع ملی خود را در این نظم جدید تضعیف کنند؟
پس نهایتاً به اعتقاد نگارنده موضعگیری جمهوری اسلامی ایران در قبال بحران اوکراین، ضمن قبیح شمردن جنگ و دعوت به خویشتنداری و تشویق به حل و فصل مسالمتآمیز منازعه بین دو طرف، تنها باید منافع ملی خود در سیاست خارجی را در این نظم جدید بین المللی در نظر بگیرد.