به گزارش رویداد ایران به نقل از ایسنا، در یادداشت وحید باطنی آمده است: تردیدی نیست کارآفرینی امروز به عنوان یک پدیده نوین نقشی موثر و حیاتی را در توسعه و پیشرفت اقتصادی و صنعتی کشورها برعهده دارد. کارآفرینی را به واقع میبایست مفهومی فراتر از یک پدیده، ابتکار و خطمشی تلقی کرد. کارآفرینی، فرهنگی جهانی با تعاریفی استاندارد و علمی است. فرهنگی که مرزها را در نوردیده و امروز به عنوان یک مدل اثبات شده برای توسعه اقتصادی در تمامی کشورهای جهان عرضه اندام میکند.
در کشور ما آنهم در شرایطی که بحث بیکاری و اشتغال یکی از دغدههای اصلی کشور و حاکمیت محسوب میشود، کارآفرینی و حمایت از پیشرانهای اقتصادی بخش خصوصی چند سالی است مورد توجه نهادهای حاکمیتی قرار گرفته است. شرایط ویژه کشور بواسطه تحریمهای فلجکننده اقتصادی، محدودیتهای فروش نفت و دسترسی به ارز، مسیر تصمیمسازی در کشور را به سمت حمایت از تولید ملی سوق دادهاست و در این بین کارآفرینان بخش خصوصی بار اصلی این رویکرد جدید برای تبدیل تهدید به فرصت را به دوش میکشند.
نیروی کار متخصص و جوان در کنار دستاوردهای تکنولوژیک چند دهه اخیر، تمام نهادهای حاکمیتی کشور را بر آن داشته تا با اتخاذ سیاستهای حمایتی از تولید ملی ابتدا راه ورود فناوری به اقتصاد و تبدیل آن به عنوان مزیتی رقابتی برای اقتصاد کشور را تسهیل کنند و از سوی دیگر با تحقق نهضت جهش تولید و بهینه ساختن کمی و کیفی محصولات در مسیر توسعه اقتصادی و صنعتی گامهای اساسی بردارند.
اما مهمترین دستاوردهای ترویج و نهادینه شدن فرهنگ کارآفرینی در کشور چه مواردی خواهد بود؟ اساسا فرهنگ کارآفرینی قرار است چه کارکردی برای اقتصاد، صنعت و بطور کل موضوعات کلان کشور داشته باشد.
۱- ایجاد سرمایه ۲- افزایش درآمد سرانه ۳- ایجاد شغل ۴- توسعه متوازن منطقهای ۵- بهبود استانداردهای زندگی ۶- استقلال اقتصادی ۷- ایجاد سرریز علمی ۸- ساماندهی منابع مولد جامعه ۹- به روز رسانی قوانین ۱۰- خلق ایدههای نوین موثر در تولید
به بیان سادهتر کارآفرینی میتواند با رونق تولید به خلق سرمایه در کشورها منجر شود و از این طریق افزایش درآمد سرانه را تضمین کند. پدیده کارآفرینی میتواند با ایجاد توازن منطقهای به پخش شدن منابع کشور در مناطق محروم و کمتر برخوردار کشور کمک کند و با ایجاد فرصتهای شغلی پایدار به بهبود کیفیت زندگی اقشار مختلف جامعه بیانجامد. کارآفرینی از سوی دیگر با شکلدهی سرریز علمی، میتواند پل بین علم و تولید (صنعت و اقتصاد) باشد و با ساماندهی منابع مولد جامعه راه را برای استقلال اقتصادی در کشور هموار سازد و در نهایت نهادینه شدن فرهمگ کارآفرینی در کشور خواهد توانست به اصلاح قوانین در راستای حمایت از تولید مبتنی بر تعاریف کلان اقتصاد مولد بیانجامد.
بسیاری از کشورهای جهان از مسیر کارآفرینی و تجربیاتی که این فرایند در اختیار آنها قرار داده، توانستهاند قوانین کشور خود را به نفع تولید ملی و حمایت از تولیدکننده داخلی بازنگری کرده و تا جای ممکن کار را برای تولید کننده و کارآفرین خود سهل کنند، موضوعی که متاسفانه در کشور ما اهتمام لازم به آن مبذول نشده و تولیدکننده داخلی همچنان با تناقضات قانونی و هزارتوی بروکراسی اداری دست به گریبان است.
از سوی دیگر دولتها در کشورهای توسعه یافته با درک صحیح مفهوم و الزام کارآفرینی برای توسعه اقتصادی اقدام به اتخاذ سیاستهای حمایتی از تولید موسوم به (Protectionism) کردهاند. برای مثال بسیاری از کشورهای توسعه یافته جهان در برههای از زمان با محدود کردن واردات، مجال لازم برای ارتقای کمی و کیفی محصولات در بنگاههای تولیدی داخلی را فراهم کرده و بستر مناسب برای رسیدن بنگاههای تولیدی به مقیاس بهنیه تولید را مهیا کردهاند. رویکردی که به تازگی شاهد جرقههایی از آن در سیاستگذاری کلان کشور هستیم.
اگر به فرمایشات مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) خطاب به نمایندگان مجلس نگاهی دقیق بیاندازیم، اشاراتی آشکار بر لزوم حمایت از تولید ملی و لزوم بهرهگیری از نهادهای دانشبنیان در تحقق سیاست جهش تولید در کشور را خواهیم یافت. ایشان در تذکراتی روشن موضوع اصلی کشور را توجه به معیشت مردم و مقابله با مافیای وارداتی توصیف فرمودند که در نقطه مقابل تولید و کارآفرینی قرار دارد. طبیعی است حامیان واردات و ذینفعان آن به هیچ وجه رونق تولید و خودکفایی صنعتی در کشور را برنمیتابند. نمونههای بسیاری در کشور وجود دارد که به محض تلاش عدهای جوان مستعد و خلاق برای تولید محصولی مشخص، مافیای واردات اقدام به وارد کردن محصول مشابه خارجی میکند. این در واقع مهمترین خطریست که کارآفرینی و روح اقتصاد مولد در کشور را تهدید میکند.
جا دارد بار دیگر به این نکته اشاره کنیم که در ایران نزدیک به ۱۲ هزار قانون وجود دارد. بسیاری از آنها شامل تبصرههای متفاوت و بعضا گیجکنندهای هستند که نهتنها به تولید ملی و کارآفرین بخش خصوصی کمکی نمیکنند بلکه درست در نقطه مقابل این الزام اساسی برای شکلگیری رونق اقتصادی قرار گرفتهاند.
مهمترین نکته اما در عبور از این مرحله گذار در کشور الزام ایجاد یک فرماندهی واحد برای امر کارآفرینی است. باید یک وزارتخانه مشخص، هدایت و مدیریت امور کارآفرینی را به عهده بگیرد و همه وزارتخانهها و سازمانها با این فرمانده همسو شده و تقسیم کاری ملی در این حوزه شکل بگیرد. در این برنامه ملی نقش خانواده، رسانه، دانشگاه، اصناف و همه بازیگران حوزه کارآفرینی همچون سازمانهای غیر دولتی (NGO)ها باید مشخص باشد. برای مثال مجمع کارآفرینان ایران که از سال ۱۳۹۲ با هدف انتقال فرهنگ کارآفرینی و همچنین تجربیات پیشرانهای اقتصاد مولد بخش خصوصی کشور به جامعه آغاز بهکار کردهاست، میکوشد بهعوان پایگاهی برای توسعه اراتباطات کارآفرینان با یکدیگر برای تغییر و تسهیل قوانین به نفع توسعه اقتصادی کشور و کارآفرینی گام بردارد.
البته نقش آموزش و پرورش و حتی آموزش عالی در تبیین فرهنگ کارآفرینی در کشور، موضوعی غیر قابل انکار است. به شکلی که نظام آموزش عالی کشور میتواند با ارائه دروس مناسب در رشتههای مختلف تحصیلی مشکل عدم تناسب تخصص ها و مهارتها با نیازهای بازار کار در کشور را مرتفع کند و از این طریق نیروی کار مورد نیاز صنعت و تولید کشور را در اختیار کارآفرین قرار دهد.
بطور خلاصه مهمترین و نخستین موضوع در این بین باور پدیده کارآفرینی است. متاسفانه تا امروز این باور که گره اشتغال کشور از مسیر کارآفرینی باز میشود بهوجود نیامده و بنابراین به کارآفرینی بهعنوان امری زینتالمجلس در برنامهریزیها پرداخته میشود. به اشتباه کارآفرینان را به مسیری که خودمان در آن قرار داریم هدایت میکنیم، در حالی که کارآفرینان پیشتازند و جلوتر از جامعه و حتی حاکمیت حرکت میکنند و قاعدتا همه باید خودشان را با آنها تطبیق دهند.