hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > هنر و ادبیات > نوشتن در غربت؛ در کتابفروشی‌های وطن

نوشتن در غربت؛ در کتابفروشی‌های وطن

کتاب «نوشتن در غربت»؛ اثر جالب توجه شاهرخ تندروصالح به‌تازگی چاپ و روانه کتابفروشی ها شده است.

شاهرخ تندرو صالح؛ پژوهشگر ادبی، روزنامه نگار و نویسنده ایرانی متولد سال 1342 و در شهر شیراز است.

او که در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد جغرافیا و برنامه‌ریزی شهری خوانده‌، پس از فارغ‌التحصیلی در دهه هفتاد از مدرسان انجمن سینمای جوان شیراز بود و گزارش‌نویسی و فیلم‌نامه‌نویسی تدریس می‌کرد. سپس در مرکز انفورماتیک و مطالعات توسعه وابسته به سازمان برنامه و بودجه استخدام شد. در زمان اشتغال در مرکز انفورماتیک، مسئولیت مطالعات میدانی و تدوین تک نگاری‌های پایه‌ای برای برنامه دوم توسعه استان‌های فارس و کهگیلویه و بویر احمد را بر عهده داشت. 

تندروصالح به تازگی اثر آخر خود «نوشتن در غربت» با عنوان فرعی جستارهایی پیرامون ادبیات ایرانیان در جهان امروز را روانه بازار نشر کرده است. این کتاب  که توسط نشر گستره منتشر شده در دو فصل قلم خورده است. فصل اول آن جستارهایی درباره ادبیات مهاجرت ایران است و فصل دومش شامل گفت‌وگوهایی است با چهره‌های متعددی که در بیرون از ایران هریک به نوعی به نوشتن و کار فرهنگی مشغول بوده‌اند. 

در واقع «نوشتن در غربت» را می‌توان پژوهشی دانست درباره ادبیات مهاجرت ایران که بر اساس مطالعات کتابخانه‌ای و تعداد زیادی مصاحبه مکتوب شکل گرفته است. 

تندروصالح در بخشی از مقدمه کتاب ادبیات مهاجرت ایران را بخش زنده ادبیات معاصر ما دانسته و معتقد است که بدون توجه به آن نمی‌توان از ادبیات مدرن ایران سخن گفت.

او درباره موضوعات و مسائلی که پیش‌روی نویسندگان و هنرمندان ایرانی خارج از کشور وجود دارد، نوشته: «به گواه برخی نویسندگان و ادیبان ایرانی که تجربه زندگی در خارج از ایران را دارند مهم‌ترین مسائلی که می‌باید نسبت به آنها عمیقا اندیشید مسئله رویارویی سنت ایرانی با تجدد و مدرنیته جهانی است. 

این صورت کلی مسئله‌‌ای است که تقریبا از آغاز دوره تاریخی صفوی، ایران و جهان ایرانی با آن روبه‌رو و همچنان سردرگریبان است. این رویارویی را می‌توان در مقیاس عام و خاص مرور کرد». 

تندروصالح مسائل حیاتی ایرانیان که هریک به‌گونه‌ای در آثار ادبی بازتاب یافته‌اند در این موارد برشمرده است: روبه‌رو‌شدن با صورت زندگی متجددانه، ماندن در گره‌گاه‌های جهان مدرن، کلنجار‌رفتن با ابزار دم‌دستی زندگی روزمره برای ایجاد تغییرات در سازه‌های سنت و بنیادهای آن و غافلگیری در سیلاب تجددخواهی. 

نویسنده کتاب درباره جایگاه و نقش ادبیات مهاجرت و پیوند آن با وضعیت اجتماعی و تاریخی معاصر ما نوشته: «شاید بتوان گفت ادبیات مهاجرت، رویکرد مدرن نویسندگان ایران به ضرورت‌ها و بایسته‌های حیات تمدنی ماست، ضرورتی که هم ریشه در تغییرات بنیادین تاریخی اجتماعی، فرهنگی ایران در ادوار مختلف تاریخ دارد و هم، به نوعی، بر فقدان فضای گفتمانی و نبودن امکان نقد و نقدپذیری در فرهنگ ما تأمل می‌کند. 

بی‌تردید این موضوع، به شکل مستقیم و بارز، از عهد قاجار تاکنون، گرانیگاه روشنفکری ایران نیز هست چرا‌که ادبیات، در نبود تخصص جامعه‌شناسی و روان‌شناسی و مهم‌تر از همه، حقوق اجتماعی و شهروندی، گفتمانی پرسشگر و پویا را در پیش گرفت و به عنوان رسانه‌ای انتقادی برای نواندیشان مطرح گردید.

 این پویایی را می‌توان در بالندگی ادبیات انتقادی و شعر اجتماعی، روزنامه‌نگاری و تبیین گفتمان‌های انتقادی با ارکان اجتماعی و به تبع آن، آغاز دوران عبور از اتفاق‌های ادبی به سمت‌وسوی چاپ و نشر، تولد مطبوعات و روزنامه‌نگاری ایران دنبال کرد».

این پژوهش پنج قلمرو مفهومی را به عنوان اصلی‌ترین مؤلفه‌های ادبیات مهاجرت ایران برشمرده است: چیستی تجدد و مدرنیته، پرسش از هویت فردی و جمعی انسان معاصر ایرانی، بررسی قلمرو حقوق فردی و اجتماعی، مسئله‌شناسی فرهنگ عمومی و جایگاه اندیشه بومی متفکران ایرانی در نظام جهانی اندیشه، فرهنگ و ادبیات. به اعتقاد نویسنده، این قلمروها «تابوهای عمومی از مهاجرت و پیوستن به فضاهای برخوردار از قابلیت‌های مؤثر را برای رسیدن به وضعیت مطلوب اهل اندیشه و فرهنگ و ادبیات، تعیین می‌کرده است». 

او همچنین انقلاب‌ها، جنگ‌ها و تغییر ساختار حکومت‌ها را از پررنگ‌ترین انگیزه‌هایی دانسته که منجر به شکل‌گیری جریان‌های مهاجرت در ایران و جهان شده است.

در مقدمه کتاب به اختصار به تاریخچه روند تاریخی مهاجرت اندیشه ایرانی هم اشاره شده است. پژوهش می‌گوید در برخی منابع مهاجرت زرتشتیان نخستین موج مهاجرت بزرگ ایرانیان دانسته شده است. موج دوم مهاجرت گسترده از ایران، در پی حمله مغول به ایران صورت گرفته و پس از آن، آغاز استیلای خاندان صفویه به عنوان نخستین دولت شیعه در ایران، موج سوم مهاجرت‌ها را موجب شده است. 

کتاب می‌گوید مهاجرت در معنای عامش در ایران خرده‌تفاوت‌هایی با اصل ماجرای جهانی‌اش دارد. این تفاوت‌ها در صورت‌بندی تاریخی مسئله و ساختار قدرت‌های سیاسی فرهنگی ایران دانسته شده است.

سفر و ترجمه دو شاخص عمده مهاجرت و تبادل دانش معرفی شده و آمده: «چشم‌انداز سفر و ترجمه در مقام دو شاخص عمده مهاجرت و تبادل دانش را می‌توان در سفرنامه ناصرخسرو، حکایات روایی سعدی از آندلس و طرابلس، بازگویی خاطرات اشراف‌زاده‌های قاجار از سفرهایشان به کشورهای اروپایی و روسیه، فعالیت‌های فرهنگی، تجاری و... شخصیت‌های دوره بیداری در تاریخ معاصر ما (آخوندزاده، طالبوف، میرزا حبیب و...) مرور کرد. 

در همین چشم‌انداز است که زاویه نگاه انسان ایرانی به تمدن‌های دیگر جهان جلب توجه می‌کند؛ زاویه‌ای که در بازخوانی نهضت ترجمه در ایران معاصر نیز می‌توان شواهدش را به وضوح دید.

اقلیم ترجمه در حوزه ادبیات را می‌توان در برآمدن موج‌های تمدنی غرب (اروپا و امریکای شمالی)، اسلاو (روسیه و بخشی از اروپای شرقی)، تمدن کنفوسیوسی (چین و شرق دور)، تمدن اسلامی (خاورمیانه و شمال افریقا)، تمدن لاتین (امریکای جنوبی و مرکزی)، تمدن هندی و ژاپنی بر ادبیات ایران به بررسی نشست».

همان‌طور که اشاره شد، فصل دوم «نوشتن در غربت» شامل گفت‌وگوهایی است با چهر‌‌ه‌های مختلف که برخی از آنها عبارت‌اند از: یدالله رویایی، شهرنوش پارسی‌پور، نسیم خاکسار، منصور کوشان، قاضی ربیحاوی، نیلوفر بیضایی، ملیحه تیره‌گل، منظر حسینی، شیرین‌دخت دقیقیان، حورا یاوری، ناصر زراعتی، محمود فلکی و... .

یدالله رویایی در پاسخ به پرسش‌های تندروصالح، متن مقاله با عنوان «زبانی در تبعید» را برای انتشار در این کتاب ارسال کرده که در بخشی از آن نوشته: «تمام تبعید، جست‌وجوی اصل و عطش اصل است و اصل برای شاعر چیزی جز خود او نیست. پس در جست‌وجوی خویشتن خود است. یعنی او در جست‌وجوی یک چیز مادی، مثل زمین و سرزمین نیست بلکه در جست‌وجوی گمشده‌ای است که خود اوست، در جست‌وجوی اوی خودش است. 

به همین دلیل در طول تاریخ و در زبان همه ملت‌ها، برای نویسنده تبعیدی، تبعید در بطن آفرینش ادبی او قرار دارد. او از سرزمینش می‌گریزد، اما محکوم است در ذهن خودش همیشه نقاش آن چیزی باشد که از آن گریخته است. 

ممکن است سرزمین را اگر نگوییم نجات جانش، برای نجات اصول شخصی‌اش ترک کرده باشد. خواه در سرزمینش خطری او را تهدید کرده است، خواه به این دلیل ساده، که می‌خواسته بخشی از زندگی‌اش را به این صورت بگذراند؛ برنامه‌ای برای نوشتن داشته باشد یا به دلیل انگیزه‌های خودخواهانه تصمیم به دورشدن گرفته است (تی. اس. الیوت، ازرا پاوند یا همینگوی که طی جنگ داوطلبانه راننده آمبولانس می‌شود، ای. کامینگز، سعدی خود ما در قرن دوازده و شاعران فارسی‌زبان مکتب هندی) و شاعران و نویسنده‌های بسیاری که برایشان تبعید، تمهیدی است برای خلاقیت».

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نویسنده
محمدرضا معین الدینی
محمدرضا معین الدینی
روزنامه نگار

برچسب ها
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد