دیدارهای دوگانه ای داشتم که سخت من را تحت تأثیر خود قرار داد و به یاد زوج نمونه و الگوی برترِ انسانیت، یعنی امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) انداخت. دیدار نخست با بانویی کمر خمیده و سالخورده، سرکار خانم یولا، همسر ادیبِ بزرگ مسیحی، زندهیاد جورج جرداق، نویسنده پُر آوازه کتاب ۶ جلدی و ماندگار «علی؛ صوت العدالة الإنسانیة» بود که قدم رنجه کرد و کشان کشان با کمک واکر از حومه بیروت ، خود را به دفترم رساند و هرچه توانست از عشق همسر فقیدش به «علی» گفت. (شرح ماجرا را به فرصتی دیگر وا می گذارم).
و دیدار دوم با عدهای از دختران دبستانی تازه به سن تکلیف رسیده «مدارس المهدی» بود که برای تبریک سالروز میلاد فرخنده حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به نمایندگی از سایر هممدرسهایهای خود و همراه با سبدی از شکلاتهایی با بستهبندی زیبای دستساز به اتفاق معلمانشان به محل رایزنی به دیدارم آمده بودند و هرچه می دانستند از «فاطمه» گفتند .
فرشتگان سپید پوش و معصومی که خیلی اصرار داشتند بفهمانند که تنها شرایط کرونایی، مانع همراهی و آمدن دیگر همکلاسیهایشان شده است.
جالب اینجاست که نام همه آنها فاطمه و زهرا و زینب بود و البته همنام با بانوان همکار بومی بنده در رایزنی فرهنگی.
یکی از همین «زهرا»ها در بدو ورود، متنی که در ذیل میآید را به زیبایی قرائت کرد و سپس به گرمی و در عین حال با حجب و حیا از یکایک ما پذیرایی کرد.
زهرا پس از اظهارات محبت آمیزش افزود:
«عرض درود و تحیت زهرایی خدمت شما از طرف شکوفههای کلاس سوم ابتدایی «مدارس شاهد امام مهدی (عج)»؛ دخترانی که حضرت زهرا سلام الله علیها را الگوی خود قرار داده و لباس سفید، لباس طهارت و عفاف را پس از اینکه به سن تکلیف رسیدند، بر تن کرده اند .
ما مسیر زندگی خود را با تاج عزت، تاج حیا و عفت آغاز کردهایم. امید است از شفاعت حضرت زهرا در روز قیامت بهرهمند شویم و این حضرت در موضوع حفاظت از حجاب همراه و یاورمان باشد و نمازمان را به جای آوریم و خداوند از ما راضی باشد».
زهرا، پس از مکثی کوتاه، ادامه داد:
«حجاب ما، سلاح پیروزی و وصیت شهیدان است. شهید اینگونه به دخترانش وصیت کرد و به انبیا پیوست... در دورهای که عفت با عناوینی فریبنده همچون آزادی از بین رفت؛ ما به پوشش زهرای قهرمان پناه بردیم.
باشد که عنایت و لطف فاطمی شامل حالمان شود و در عین حال دل حضرت ولیعصر(عج) را شاد کنیم».
آنگاه همگی دست های کوچکشان را به دعا برداشته و برای معلمان کروناییشان آرزوی سلامتی کردند...
بعد هم پس از گرفتن چند عکس یادگاری ، خدا حافظی کرده به مدرسه شان بازگشتند .
با دیدن این چهرههای پاک و بی آلایش و معصوم و مرور روزانه ده ها نمونه تحول یافته دیگر از این دست و در جای جای این کشور ، به ناگاه یاد گذشتههای لبنان افتادم و در ذهنم به مقایسه وضعیت اسفبار قبلی لبنانی ها و به ویژه شیعیان این کشور در همه زمینهها با وضعیت متفاوت و باور ناکردنی فعلیشان افتادم …که البته قیاسی است مع الفارق...!
سپس با خود زمزمه کردم که آری! "اینگونه"هم میشود نمونه ، الگو و «عروس خاورمیانه» بود…!