حدود یک سال از حوادث ششم ژانویه ۲۰۲۰ در آمریکا و رویدادهایی که منجر به رونمایی از یک شکاف عمیق اجتماعی و سیاسی در ایالات متحده داشت، میگذرد؛ حوادثی که صرفا در تسخیر ساختمان کنگرهی این کشور خلاصه نمیشود و ابعادی بسیار فراتر دارد. بازتاب این رویداد تا اندازهای بود که «ریچارد هاس»، رئیس اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا صراحتا اعلام کرد که آنچه در روز ششم ژانویه در این کشور رخ داد، تصویری است که ابرقدرتِ سابق به جهان مخابره میشود.
با اتخاذ نگاه تحلیلی به حوادثِ شش ژانویه ۲۰۲۰ در ایالات متحده، اهمیت راهبردی و ابعاد ملیِ حماسه ۹ دی ۱۳۸۸ در ایران بیشتر از قبل عیان میشود؛ جایی که شکافهای اجتماعی و سیاسیِ حاصل از برگزاری یک انتخابات، نه توسط سیاستمداران و اِعمالِ اقداماتِ قانونی بلکه توسط خود مردم ترمیم میشود و سرمایهی اجتماعی را افزایش میدهد. بدیهی است که مبنای اتفاقاتی که سال ۲۰۲۰ در آمریکا رخ داد با جنس اعتراضاتی که در سال ۱۳۸۸ در ایران به وقوع پیوست، بسیار متفاوت است و این دو رویداد، اساسا مبتنی بر انگارههای متفاوتی شکل گرفتند اما نباید این نکته را فراموش کرد که با مقایسهی این دو حادثه، میتوان به تفاوتِ راهبردیِ سرمایهی اجتماعی در دو کشور پی برد.
بعد از وقوع حوادث ششم ژانویه در واشنگتن، غباری که روی شکافِ عمیقِ اجتماعی در ایالات متحده وجود داشت، به طور کامل کنار رفت و آمریکاییها با سوالاتِ بسیار مهمی روبرو شدند: «ما که هستیم؟ ارزشهای بومی ما چیست و رویایی که به دنبالش میگردیم، کجاست؟» این سوالات که از چند سال پیش در محافل اندیشهای این کشور مطرح شده بود و متفکرانی مانند «ساموئل هانتینگتون» و «فرانسیس فوکویاما» تلاش کرده بودند تا در کتابهای خود به بررسی آنها بپردازند، در پیِ این حوادث، تبدیل به جریان عمومی در جامعهی آمریکایی شدند. در واقع، ششم ژانویه در آمریکا نشان داد که دیگر چسبی برای ایجاد وحدت ملی و رفع شکافهای اجتماعی در این کشور وجود ندارد و تعبیرِ «ایالات متفرقه» یا Divided States تبدیل به واقعیتِ امروزِ آمریکا شده است.
در طرف مقابل، حماسهای که روز ۹ دی ۱۳۸۸ در ایران رقم خورد، نشان داد که محبتِ اهل بیت(ع) و ارادت به مراسم عزای سیدالشهدا(ع) میتواند در حکمِ قویترین چسبِ اجتماعی و محور وحدت ملی عمل کند و یک جریانِ اعتراضیِ منجر به ایجاد شکاف اجتماعی را در اوج، تبدیل به بستری برای همافزایی کند و زمینه را برای خاموششدنِ آتشی فراهم کند که میرفت تا هم منافع ملی ایران را بسوزاند و هم تصویری غیرواقعی از جریانِ جاری در کشورمان به جهان مخابره کند.
بنا به گفتهی مقامات غربی، رویدادهای سال ۸۸ در ایران، نگاه سیاستمدارانِ متخاصم را نسبت به کشورمان تغییر داد و اگر تا پیش از آن، جهتگیری آنها به سمتِ پذیرش حقوق ملت ایران و کنار آمدن با این موضوع بود، ناگهان تبدیل به جریانی برای فشار حداکثری به ایران از طریق اعمالِ شدیدترین رژیم تحریمی تاریخ علیه مردم کشورمان شد. این مسیر، در حوزهی افکار عمومی بینالمللی هم رخ میداد، اگر ماجرای ۹ دی اتفاق نمیافتاد. در حقیقت، حضور میدانیِ مردم در روز ۹ دی ۱۳۸۸ فارغ از اینکه توانست دامنهی پیشرفت شکاف در جامعهی ایرانی را مهار کند و التیامی بر زخمِ روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری باشد، در حکمِ یک رسانهی جهانی و بسیار تاثیرگذار نیز عمل کرد و جلوی انتشار یک تصویرِ مغشوش از «رابطهی مردم – حاکمیت در ایران» را در میان افکار عمومی جهانی گرفت.
حوادث ششم ژانویه در آمریکا و اقدامات قضایی گسترده که به دنبال آن صورت گرفت، تجلیِ سرزمینی بود که در حسرت «رویایِ آمریکاییِ جرج واشنگتن» میسوخت و حماسهی ۹ دی در ایران، نمایشِ شفافِ این جملهی تاریخیِ شهید سلیمانی بود که «ما ملت امام حسینیم...»
*مهدی خانعلیزاده، پژوهشگر روابط بینالملل