"صفر بیست و یک" سریال مشترکی است که سیدجواد رضویان و سیامک انصاری با هم ساختهاند و البته از 90 قسمت و سه فصل آن، 30 قسمت به آنتن رسیده است. طعم دستپختِ این روزهای این دو طنازِ سرشناس و محبوب، چندان به مذاقِ مخاطب خوش نیامده؛ گواهش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی است.
البته این شروعِ ماجرا است و باید منتظر ماند تا آخرین قسمتهای این فصل را دید. اما چرا دستپختِ این زوج کمدی تا الان خوب نشده به خیلی از اتفاقات برمیگردد که نداشتنِ موقعیتهای بامزه و دیالوگهای خندهدار یکی از این مسائل است.
چند قسمت از این سریال میگذرد اگر تعداد شوخیهای بامزه سریال را کنار هم بگذاریم به انگشتانِ دست نمیرسد. شاید بسیاری از سریالهای اخیرِ تلویزیون در حوزه طنز را ارزیابی کنیم به این فقدان طنزپردازی درست و اصولی در ساخت آثار نمایشی میرسیم.
اگر در سینما، گاهی اوقات موقعیت و یا دیالوگ خندهداری به گوش میرسد عمدتاً از روی ابتذال و صحنهسازیهای خارج از عرف است. مگر نه مدتها است که مخاطب ما منتظر سریالها و فیلمهایی است که واقعاً از ته دِل بخندد و البته توشه راه داشته باشد. بسیاری از کارهای طنز در تلویزیون هم مخاطب را با طنازیهایش سرذوق و شوق آورده و هم با مفاهیم ارزشمندش، به اندیشه وادار کرده است.
کدام تجربه و کدام کارنامه؟!
انتظاری که مخاطب و رسانهایها از سیدجواد رضویان و سیامک انصاری دارند، به خاطرِ کارنامه این زوج کمدی در سالهایی است که کنار مهران مدیری کار کردهاند و هنرنماییهای زیبایی از خودشان به یادگار گذاشتهاند اما در امر کارگردانی تا به امروز موفق نبودهاند. جواد رضویان که قبلاً سریالهایی مثل "مهمانان ویژه"، "قرارگاه مسکونی" و حتی برنامه "سهشو" و دو فیلم تلویزیونی "لیمو ترش" و "به روح پدرم" را ساخته و در سینما هم با "زهر مار" نتوانست توجه مخاطبین را به اثرش جلب کند.
سیامک انصاری تجربه کمتری نسبت به رضویان برای کارگردانی دارد چرا که در کارنامهاش به جز "فضانوردان" که با پیمان قاسمخانی، کارگردانی کرده یا دستیار کارگردان مرضیه برومند در "تاکسی سرویس پریان" بوده و یا در دو اثر "هیوا" و "نسل سوخته" کنار رسول ملاقلیپور بوده است.
چشم بسته پای "021" نشستهاند!
با این کارنامه و تجربه کم، آیا باید کارگردانی سریالی 90 قسمتی در بهترین و پربینندهترین کنداکتور و شبکه به این دو زوجِ کمدی که صرفاً در بازیگری چهرهاند، به عهدهشان گذاشته شود؟ مشکلی که در تلویزیون با آن مواجهیم دست به سینه بودن مقابل چهرهها است. بعضاً سریالها و یا فیلمهایی ساخته شدهاند که هیچ معنا و مفهومی ندارند اما چون آقا و یا خانمِ چهره در سینما و تلویزیون، کارگردانیاش کردهاند چشم بسته میگوییم اثر خوبی است و اثر خوبی میشود، اما نشده!
معمولاً دستمزدهای همین چهرههای سینمایی یا تلویزیونی، بسیار هنگفت و گزاف است و سرمایه کلانی پایِ آن میرود اما آن ماندگاری و تأثیرگذاری و دلچسبی که باید برای مخاطب رقم بزند این اتفاق نمیافتد. تا اینجای سریال "021" هم این گرفتاری برای سازندگانش بوجود آمده که هنوز نتوانسته به هدفِ طنز و کمدی دست پیدا کند و بیشتر از خنده، مخاطب درگیرِ چند مسئله و حاشیه کردهاند که بیشتر مسخرهکننده است تا جذاب! رضویان و انصاری احتمالاً فقط جلوی دوربین خودشان میتوانند بامزه باشند و ناتوانیشان در بازیگردانی و شخصیتپردازی بیشتر به چشم میخورد.
این دو زوج کمدی معمولاً در آثارشان نشان دادهاند که چقدر میتوانند در موقعیتهای بامزه قرار بگیرند و مخاطب را سرِ شوق آورند. اما در لباسِ کارگردانی به این موفقیت دست پیدا نکردهاند و تعداد شوخیهایشان آنقدر کم و ناچیز است که به چشم مخاطب نیامده و مخاطب صرفاً به خاطر امضایِ کارگردانی و هنرنمایی سیدجواد رضویان و سیامک انصاری بیننده این سریال میشود.
همان اتفاقی که در "021" افتاده و بسیاری از مخاطبین به خاطر این دو زوج کمدی کشورمان بیننده این سریال شدهاند و منتظرند موقعیت و شوخی ببینند که لحظاتی حالشان را خوب کند. اما برای جذب مخاطب، مسیر دیگری در پیش گرفتند؛ در قسمتِ اول شوخی مضحک و تمسخرآمیزی را با نیروی انتظامی شروع کردند که البته بارها شاهدِ شوخیهای خندهدار و حتی طعنهآمیز به رویکردهای مدیریت در جامعه بودهایم اما مضحک و تمسخرآمیز که اقتدار و جایگاه نهاد نظامی و یا دولتی را پایین بیاورد، کار فرهنگی و هنری محسوب نمیشود.
طنز و کمدی قرار است حرفهای مهمی را با موقعیتهای جذاب و دلچسبِ برگرفته از شوخی و خنده برای مخاطب فراهم کند؛ انتقادها و اعتراضهای خودش را هم به اتفاقات، آسیبها و مشکلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داشته باشد اما زیر سؤال بردن جایگاه و اقتدارِ نهادها و عرصههای مختلف، اصولی و منطقی نیست.
ماجرای گزارشِ معروف تلویزیون؟!
مثلاً در قسمت سوم سریال میبینیم یکی از مشهورترین گزارشهای خبری صداوسیما در سال 1398 را مسخره میکنند. قبلاً هم شوخی با تلویزیون در انحاء مختلف داشتهایم و کسی هم به کارگردان ایراد نمیگیرد. چرا که او میتواند از همه ظرفیتها برای پیشبرد اهدافشان حالا چه در ژانر کمدی، اجتماعی، سیاسی و چه حتی امنیتی و جاسوسی، بهره ببرد اما چرا با لودگی و هجو به دنبالِ خنداندن مخاطبند!
ماجرا از این قرار است که در دقایق پایانی قسمت سوم، سکانسی روی آنتن رفت که بیشتر از خوشحال کردنِ مخاطب، حال عدهای را میگیرد. چرا که آن اتفاق و گزارش خبری تلخ بود و معلوم نیست چرا سازندگان از این فاکتور برای خنداندن مخاطب استفاده کردند؟ آن روز ساختمان مسکونی ریز کرده بود و خبرنگار تلویزیون با ساکنان ساختمان درباره حادثه مصاحبه میکرد. در میانه مصاحبه، مردی در حال گریه به گزارشگر تلویزیون میگوید "جهیزیه دخترش زیر آوار مانده و از بین رفته است."
برخورد کاریکاتوری رضویان و انصاری با اتفاقی تلخ
به شکل کاریکاتوی همین موقعیت و دیالوگها و اتفاقات را در سریال "021" میبینیم؛ شوخی با این صحنه چه معنایی میدهد؟ یعنی آنقدر دستِ سازندگان خالی بوده که با این چالش و حاشیه میخواستند در فضای مجازی وایرال شوند؟! چرا که مخاطب معمولاً به این حاشیهها نمیخندد! آن گزارش خبری تا مدتها در کانون توجهِ مخالفان نظام جمهوری اسلامی بود حتی آنها سعی میکردند با تمسخر به این واقعه نگاه کنند و پرداختنِ آن در سریالی تلویزیونی بسیار عجیب بود.
در صورتیکه سیدجواد رضویان با تجربه گذشته و سیامک انصاری با حضور در پروژههای مختلف مهران مدیری، خلاقیت را جایگزین اتفاقات تکراری و نخنما شده میکردند. سخره گرفتن و لودهبازی با طنز متفاوت است! آیا این رفتار عامدانه بوده و یا صرفاً برای جذبِ مخاطب، سازندگان از آن بهره بردهاند؟ این مسیرها و شیوههای ساختِ اثر طنز قبلاً هم بارها در سینما، تلویزیون و حتی این روزها در نمایشخانگی، مورد استفاده قرار میگیرد اما تنها به وایرال شدن در فضای مجازی منتهی میشود.
احتمال دارد سازندگان سریالها و فیلمها سرمنزلشان فقط فضای مجازی است تا جلب رضایت مخاطب! این نوع آثار هیچ دستاورد فرهنگی ندارد بلکه صرفاً برای سرگرمسازی و سوء استفاده از نیاز مخاطب به آثار قوی و خوشساخت با محتوای فرهنگی ساختهشده جایگاه شاخصی در ردیف آثار بزرگ و ارزشمند طنز تاریخ تلویزیون ندارد.
وقتی کارگردانان در بازیگردانی ناتوانند
"021" حتی نتوانسته از بازیگرانش که بارها در پروژههایی خوش درخشیدهاند آن بهره لازم را ببرد. سیاوش طهمورث، رویا میرعلمی و نگار عابدی آنطوری که در برخی سریالها و فیلمهای دیگر جزو برترینها بودند اینجا صرفاً دیالوگ میگویند اما خودشان را کمتر در موقعیتی قرار میدهند که برای مخاطب دلچسب و جذاب باشد. به جایی میرسد که اگر تلویزیون نام طنز را از کنار "021" بردارد بهتر است و آن موقع کمتر مورد نقد قرار میگیرد.
معضل دیدهشدن در فضای مجازی و بهرهگیری از برخی جنبههای تجارتی در بسیاری از سریالهای تلویزیون از جمله "021" قابل مشاهده است، در واقع بهعبارت صریح، این سریال نهتنها فقط حرفی تازه در ساختار و محتوا ندارد که برای سرپا ماندن به استفاده از دمدستترین شکلهای هنری و همچنین لودگی، تمسخر و هجو در روابط و مناسبات اجتماعی روی آورده است.
براساس مبانی تلویزیونداری در همه جای دنیا که آموزشدهنده، ارتقاءدهنده، آگاهیدهنده و سرگرمکنندهاند اما سریال "021" بدون توجه به این مبانی، فقط سرگرمکننده است و هیچ مفهوم و موضوع خاصی را به مخاطب انتقال نمیدهد. شاید مصداق بارز سریالسازی با مبنا و رسالتمدار، "مختارنامه" باشد که فارغ از پروداکشنهای جذاب و تماشایی، فرهنگ جدید بهوجود میآورد؛ بخش مهمی از تاریخ اسلام، سیاست دینی و کشمکشهای داستانگونه باورپذیری را بهتصویر میکشد.
پیش از این سریالهایی مثل "لیسانسهها" و "فوقلیسانسهها" مدیوم تلویزیون را شوخی گرفتند و حالا نوبت به ساخته جدید شبکه سه رسیده است. سریالسازان ما به اصول تلویزیونها و رسانههای دنیا بیتوجهند که سرگرمکننده، آموزشدهنده و ارتقادهندهاند و سلیقه تماشاگر را بالا میبرند؛ اینجا باید نگران نزول سلیقه و ذائقه باشیم؛ واقعاً برخی از سریالها تکرار مکرراتند و اشکالات ساختاری هم دارند. مدیوم مهمی چون تلویزیون را سطحی گرفتند و با آن شوخی میکنند؛ بر این باورند که تماشاگر پشت تلویزیون نشسته و هرچیزی را تماشا میکند، اینطوری نیست هرچیزی را ساختید مردم ببینند؛ تلویزیون به ذائقه مخاطب لطمه زده است.
اگر فیلمنامهای به غیر از کُرکُری باجناقها انتخاب میشد...
شاید اگر سیدجواد رضویان و سیامک انصاری به دنبال فیلمنامهای دیگر میرفتند و قصهای غیر از کُرکُری باجناقها را انتخاب میکردند، "021" کار جذابتری میشد. تاکنون صدها فیلم و سریال طنز با این موضوع و داستان تولید شده است. سریالی که تلاش اعضای یک خانواده برای حیف و میل ثروت پدر خانواده (بابا غفور) و داستانکهایی برای رنگ و لعاب بخشیدن به موضوع مورد اشاره، را نشان میدهد.
در کنار ضعف داستان، فیلمنامه سریال هم دارای اصول و قواعد منسجم و محکم دراماتیک نیست و اغلب کاراکترها در حدّ تیپهای سطحی با موضوعها و مناسبات سطحی قرار گرفتهاند. به اضافه آنکه از نظر کارگردانی هم کار رضویان و انصاری فاقد هر نوآوری، خلاقیت و تسلط بر اصول کارگردانی یک مجموعه طنز است. این سریال با رفتار کلیشهای و زورکی خنداندنِ مخاطب حتی نتوانسته خودش را در ردیف کارهای ضعیف مهران مدیری هم قرار دهد.
متأسفانه عده کثیری از سازندگان آثار طنز، طنز را با هجو و تسمخر اشتباه گرفتهاند و چون گمان میکنند اثر طنز باید از نقد و انتقاد به مسائل اجتماعی هم بهره برد بدون تحقیق و پژوهش مناسب و رعایت حریمها و حرمتهای خانوادهها و مناسبات اجتماعی و گاه حتی برخی سازمانها و جریانهای اجتماعی دست به نوعی هجویسازی میزند که به جای آنکه انتقاد همراه با طنزِ محترمانه باشد بیشتر شکل توهینآمیز مییابد.
در "021" هم این اتفاق به چشم میخورد. سازندگان این سریال به جای آنکه نکتههای طنزآمیز انتقادی خود را هنرمندانه و محترمانه به تصویر بکشند به شکلی ناپسند و صرفاً برای خنداندنِ تماشاگر به صورت سطحی و اهانتآمیز مطرح کردهاند که از جمله آنها برخی رخدادها، روابط و شوخیهای نامناسب خانوادگی و رعایت نکردن حرمت نیروی انتظامی و بعضی از مسائل دیگر، لازم است جایگاه انتقاد و طنز که باید در آثار طنز و کمدی وجود داشته باشند به درستی ارزیابی و بازگو کردند تا سببِ واکنشهای منفی شوند.
آیا سیدجواد رضویان و سیامک انصاری با هم قهرند؟
در هر حال "021" مجموعه طنز سطحی و متوسط تلویزیون است که بدلیل فقدان آثار قوی کمدی و فراوانی سریالهای تلخ و غمانگیز توانسته کمی تا قسمتی توجهِ مخاطب را جلب کند. اما با توجه به ادامه این سریال در فازهای بعدی و تا 90 قسمت که اعلام شده، باید تمهیدی اندیشه شود تا شاهد این بازیهای کلیشهای، شوخیهای سطحی و خندهسازیهای زورکی نباشیم.
البته شنیدهها حاکی از اختلاف سیدجواد رضویان و سیامک انصاری کارگردانان این سریال است که معلوم نیست در ادامه "021" شاهد حضور آنها چه در مسند کارگردانی و چه در جلوی دوربین به عنوان بازیگر، باشیم. آیا پروژه متوقف خواهد شد و یا مثلِ برخی از تجربههای دیگر، "021" با ساختاری دیگر، فصلهای بعدیاش را به تولید میرساند و یا با میانجیگری مدیران و مهدی فرجی تهیهکننده سریال، شاهد آشتی این زوجِ کمدی خواهیم بود.