«زیر درختچه یاسمن» اولینبار در سال 1996 منتشر شد. میا کوتو در این رمان باورهای عامیانه و فولکلور را با سنت رمان کارآگاهی درآمیخته و روایتی آمیخته از رؤیا و واقعیت به دست داده است. «زیر درختچه یاسمن» داستان یک افسر پلیس، به نام ایزیدین نائیتا است که به کشف راز جنایتی غریب فرستاده شده و نیز داستان مردِ مُردهای، به نام ارملیندو، که بیست سال بعد از مرگش، در تن این افسر پلیس حلول کرده است. راوی داستان مردی به نام موکانگا است که بیش از ده سال از مرگ او میگذرد.
او به دلایلی دوباره به جهانِ زندگان برمیگردد تا پرده از راز یک قتل بردارد. در بخشی از پیشدرآمد کتاب درباره این رمان آمده: «راوی از دنیای مردگان برمیگردد، بدل به روحی شبگرد میشود و در سر افسر بازپرس پلیس موزامبیک، که سرگرم تحقیق درباره قتلی فراواقعی است، جا خوش میکند. اما آیا ممکن است که قربانی واقعی اعتقادات سنتی آفریقا باشد، یا آن قِسم شیوه زندگی که استعمار پرتغال و سپس جنگ داخلی و سرانجام مادیگرایی غربی ویرانش کرده؟ میا کوتو با استفاده از حکایت و تمثیل، حماسه فراواقعی اسرارآمیزی میآفریند که در آن ماهرانه روح آفریقایی پس از استقلال را به چنگ میآورد. کوتو در این رمان با ژانر داستان کارآگاهی بازی میکند، آن را بسط میدهد و از ریخت میاندازد.
اول کار سالخوردگان یکیک و به نوبت قتل عالیجناب واستسومهِ زورگو را گردن میگیرند، اما بعد از خود میپرسد آیا میتوان بسیاری از این اعترافات را، ازجمله جادو را -مثل زنی که شبها بدل به آب میشود و مردی که اگر گریه کند میمیرد- جدی گرفت و باور کرد؟». غبرایی در بخشی از یادداشت ابتداییاش در ابتدای این اثر، نوشته که این رمان کوتاه که بر اساس «کار کار کیست» نوشته شده، پیش و بیش از همه او را یاد داستان دلاک، کوژپشت و... در «هزار و یک شب» انداخته که هریک از راویها قتل را گردن میگیرند و علاوه بر آن، داستان و فیلم «راشومون» از ژاپن. همچنین فضای پرتافتاده، آدمهای عجیب، کردار غریب و راوی اولشخص، که مردهای است حلولکرده در تن یک بازپرس، همه یادآور «پدروپارامو» از خوان رولفو هستند.
در بخشی از رمان «زیر درختچه یاسمن» میخوانیم: «درخت. فقط درختچه یاسمن است که قدری از افکار شبانهاش را به من اختصاص میدهد. درختچه در ایوان قلعه استعماری است. این ایوان شاهد تاریخ فراوانی بوده. از آن بَرده، عاج و پارچه بارِ کشتی کرده و بردهاند. توپهای پرتغالی از باروهای سنگی آن به کشتیهای هلندی شلیک کردهاند. کمی مانده به پایان دوره استعماری تصمیم گرفتند آنجا زندانی بسازند و انقلابیونی را که علیه سلطه پرتغال میجنگیدند آنجا حبس کنند. پس از استقلال پناهگاهی موقت برای سالمندان شد. با آمدن اینها قلعه رو به ویرانی گذاشت. بعد جنگ داخلی شد و هنگامه دروکردن مرگ. اما میدان کارزار از قلعه دور بود. جنگ که تمام شد، پناهگاه به حال خود باقی ماند و کسی ادعا نکرد آنجا ارث پدر اوست. اینجا زمان تهی از رنگ شد، سکوت و خلأ همهچیز را خشکاند. من مانند نیایی بعید خود را در این مکان ناهنجار، چون سایه پرپیچوتابی، جا کردهام».
زیر درختچه یاسمن/ میا کوتو/ ترجمه مهدی غبرایی/ نشر افق
منبع: sharghdaily-954401