شرق: رمان «کودکی که فروخته شد»، شرح درد و رنج کودکان برده در جامعه بردهداری پنهان و جدید است. نویسنده هنگام پژوهش در موضوع کودکان فروختهشده از ملیتهای مختلف، به نگارش رمان حاضر اندیشید و رمان را با ساختاری مبتنی بر رئالیسم و بهصورت خاطره و گزارش نوشته است. رمان از زبان امین، یکی از کودکان بَرده روایت میشود. «مادرش درحالیکه بهشدت میگریست، باز او را به سینه فشرد. بر گونه و دست و صورتش بوسه زد؛ بوسه و نم اشکهایی که امین هنوز آنها را روی صورتش حس میکرد. مردی که بسته پول و کیسههای آرد و گوشت را داده بود، آمد دست او را گرفت و کشید... مادرش مجبور بود بفروشدش. بچه ساکت و خوبی است». یوردشاهیان میگوید این رمان از زخم اندوه نگاه ترسخورده و غربتزده پسربچه هفت یا هشتسالهای شکل گرفته که هنگام تحقیق او را نشسته در گوشه اتاق میبیند. «غریبانه نگاه میکرد و هر لحظه ممکن بود بغضش بترکد و گریه سر دهد. اگر بگویم از تنهایی بیکسی ویران بود دروغ نگفتهام. فقط اسمش را میدانست. اسمش را از مادرش شنیده بود اما اسم مادر، پدر و شهر و یا ده و محلهشان را نمیدانست. فقط میخواست برگردد به خانهشان اما خانهشان کجا در کدام شهر و محله بود نمیدانست. او را فروخته بودند مثل دهها کودک و نوجوان که فروخته شده و هرکدام سرنوشت تلخ و ناخواندهای در انتظار داشتند».
منبع: sharghdaily-946235