10گل در هشت مسابقه، سه تساوي بدون گل و تنها يك برد با اختلاف بيش از دو گل ماحصل هفته اول ليگ برتر بود. احتمالا همهجا در اين دو سه روز اخير بحثهايي را در مورد مقايسه ليگ برتر ايران با مسابقات جام جهاني شنيدهايد. اينكه از آن بازيهاي جذاب و پرگل ناگهان پرت شديم وسط مسابقات بيكيفيت و كمكيفيت ليگ برتر. اينكه تا چند هفته بايد جملات تكراري كارشناسان و مربيان تيمها را درباره طبيعي بودن مشكلات تيمها در هفتههاي اول بشنويم. با اين توجيه كه ما تازه از بدنسازي آمدهايم و تا بازيكنان به شرايط نرمال برسند، زمان ميبرد.
هجدهمين دوره ليگ برتر در شرايطي آغاز شده كه هنوز خيلي از مشكلات فصلهاي قبل پابرجا مانده. مشكلاتي كه بارها و بارها مورد بحث قرار گرفتند اما انگار ارادهاي براي حلشان وجود ندارد. اما شايد بتوان به جرات گفت كه اين حجم از بيكيفيتي بازيها حتي در چند سال اخير هم كمتر ديده شده. بحثي نيست كه بخش
قابلتوجهي از معضلات فوتبال ما مربوط به مديريت است. خود ما بارها و بارها مطالبي درباره كمكاري فدراسيون و بيبرنامگي سازمان ليگ منتشر كرديم. اما تصاويري كه از بازيها به ما نشان داده شد، تصديق كرد كه نبايد خيلي هم با مربيان و بازيكناني كه ميخواهند با فرافكني همه مشكلات را گردن ديگران بيندازند همراستا شويم. نبايد قبول كنيم كه همهچيز تقصير وزير و پسرش است. نبايد بپذيريم كه عدهاي تلاش ميكنند برخي تيمها ضعيف شوند و برخي ديگر قوي. لااقل به اين شكلي كه مطرح ميشود نبايد مورد قبول واقع شود. ١٨ دوره از ليگ برتر ميگذرد. من هر ١٨ دوره را ديدهام و دنبال كردهام. همه ما فوتبالدوستان همينطور هستيم. پس شايد خيلي نيازي به كارشناسي دقيق نباشد تا بتوانيم بگوييم: چنان كه بايد و شايد تلاشي بين بازيكنان و مربيان براي بهتر شدن ديده نميشود. جملهام را واضحتر بگويم: اينكه بازيكناني در سطح اول فوتبال ايران بازي ميكنند كه در ابتداييترين اصول فوتبال لنگ ميزنند را به هيچ احدالناسي نميتوان نسبت داد، الا به خودشان. بازيكناني كه نميتوانند پاسهاي سالم دو سه متري به هم ارسال كنند. بازيكناني كه نميتوانند توپ را چند متر به درستي با خود حمل كنند. بازيكناني كه از حركاتشان پيداست بيشتر دنبال رفع تكليف هستند تا فوتبال. از آن طرف مربياني داريم كه انگار علاقهاي به يادگيري و پيشرفت ندارند. سالهاست با يك متد و با يك نگرش فوتبال را دنبال ميكنند و هر سال هم به چيز بيشتري از سالهاي گذشته دست پيدا نميكنند. شايد به نظر برسد كه من خيلي تند ميروم و تازه هفته اول مسابقات است و براي قضاوت زود. شايد بگوييد تو خودت چه گلي به سر فوتبال زدي كه حال آمدهاي و ميخواهي از اول تا آخر ليگ ايران را زير سوال ببري؟ حق داريد؛ اما شايد اين نكاتي كه مطرح ميكنم كمي به بازتر شدن بحث كمك كند. قطعا توي فوتبال ما استعدادهاي نابي وجود دارد. حرف من نيست. حرف كارشناسان بينالمللي فوتبال است. اما چرا ما اين ثمره را در ليگ نميبينيم. برميگردد به مديريت؟ بله، دوباره عرض ميكنم كه مديريت سهيم است. ولي در كنار مديريت ميتوان به مساله اقناع بازيكنان و مربيان نيز اشاره كرد. ما سالهاست در ليگمان دوره فوتبالي نداشتهايم. منظورم از دوره فوتبالي چيزي است شبيه به اتفاقي كه مثلا در سري آ رخ داد. زماني كه شخصي مثل هلنيو هررا در دهه ٦٠ ميلادي قدرت مطلق فوتبال ايتاليا شد، با سيستم جديدي كه با خودش از اسپانيا به اينتر آورده بود، تا بعدتر رسيديم به دوران تراپاتوني در يوونتوس و بعد از آن هم آغاز يكهتازي آريگو ساكي با ميلان و همينطور تا به امروز كه دوران آلگري را پشت سر ميگذاريم. يا در اسپانيا كه اگر در همين چند سال اخير بخواهيم جستوجو كنيم، فوتبال مورينيويي و گوارديولايي و ديهگو سيمئونهاي و زيداني را براي بررسي دورانهاي فوتبالي داريم. غرض اين نيست كه با مقايسه ليگ خودمان با اروپا راه را براي هرگونه پيشرفتي ببنديم. همه ميدانيم مربياني كه نام بردم همگي صاحب سبك هستند و نوآوران دنياي فوتبال به حساب ميآيند. اما چرا مربيان ما از همين روشها الگوبرداري نميكنند؟ به ياد بياوريم آن سالي را كه مجيد جلالي با پاس خدابيامرز قهرمان شد و يكي از مجلات ورزشي كاريكاتوري از او و تيمش كشيد براي اينكه نقش كامپيوتر را در قهرماني پاس ثابت كند. سال ٨٣ مجيد جلالي با استفاده از وسيلهاي كه آن زمان كمتر توسط مربيان فوتبال استفاده ميشد، قهرمان شد. از دانش روز استفاده كرد و نتيجهاش را ديد. اما چرا اين روند ادامه پيدا نكرد؟ و مثالهاي زيادي از اين دست. ما انتظار نداريم مربيان داخلي شقالقمر كنند و مثل بزرگان دنياي فوتبال چيزي به اين ورزش اضافه كنند. اما يادگيري كه ديگر كاري ندارد. بازيكنان هم همينطور. فصل جديد كه شروع ميشود چيزي به بازيكنان اضافه نشده. چيز جديدي از مربيان نميبينيم. دو سه ماه تعطيلات داشتند و دوباره روز از نو روزي از نو. همان بازيكني كه فصل پيش در ارسالهايش مشكل داشت، اين فصل هم دارد. بازيكني كه فصل قبل در تمامكنندگي ضعف داشت، امسال هم با همين مشكل مواجه است. اجازه بدهيد برگرديم به همان داستان اقناع. متاسفانه مربيان و بازيكنان ما متوجه اين نكته شدهاند كه با همين شكل كجدار و مريز ميتوانند در سطح اول فوتبال ما بمانند. كافي است به چرخش مربيان در فصول اخير نگاه كنيم. به دايرهاي بسته كه به سختي كسي ميتواند واردش شود. به چرخه بازيكنان. بسياري از بازيكنان با يك كيفيت ثابت و بعضا رو به افول در فوتبال ما بازي ميكنند. در حالي كه هميشه براي اين مربيان و بازيكنان تيم پيدا ميشود، با قيمتهايي خوب كه شايد بعضي اوقات كمي بالا برود و بعضي اوقات كمي پايين بيايد، طبيعي است كه كسي خيلي دغدغه پيشرفت نداشته باشد. طبيعي است كه يك بازيكن با يك ضعف وارد فوتبال شود و با همان ضعف از فوتبال خداحافظي كند. طبيعي است كه مربيان ما نخواهند به مرزهاي جديدي در فوتبال برسند. آنها با همين مقدار تلاش كارشان را پيش ميبرند و نيازي به تغيير احساس نميكنند. در ليگ برتر، درجا زدن قاعده است گويا. همه درجا ميزنند و كسي به فكر پيشرفت و بهتر شدن نيست؛ مگر اقليتي قليل.