یوجین گلدستون اونیل نمایشنامهنویس برجسته آمریکایی بود که برنده جایزه ادبی نوبل در سال ۱۹۳۶ میلادی شد. هم چنین، وی تنها نمایشنامهنویسی است که چهار بار برنده جایزه پولیتزر شده است. اونیل، درسهایی را که از نوآوری های ایبسن، استریندبرگ و چخوف، نمایشنامهنویس و خالق آثاری چون باغ آلبالو و مرغ دریایی آموخته بود، به خوبی به کار بست تا از واقعیتهای زندگی مدرن پرده بردارد. او آن قدر درسهایش را خوب یاد گرفت که خود به استادی تمام عیار تبدیل شد. بدون اونیل، نمایشنامهنویسانی چون آرتور میلر، تنسی ویلیامز، دیوید ممت و تورنتون وایلدر نمیتوانستند آثاری این چنین عمیق خلق کنند.
آثاری چون گوریل پشمالو، هوس زیر درختان نارون و همه فرزندان خداوند بال دارند برای اونیل موفقیت جهانی را به ارمغان آوردند. گوریل پشمالو را معمولا آخرین تراژدی بزرگ خلقشده در هنر نمایش میدانند. تراژدیای همپای تراژدیهای سوفوکلوس و ویلیام شکسپیر. در کتابهای تاریخ ادبیات معمولا نمایشنامه اونیل بهترین نمونه تراژدی مدرن به حساب میآید.
فهرست مطالب
معرفی داستان گوریل پشمالو
یوجین اونیل، در کتاب گوریل پشمالو داستان زندگی مردی به نام ینک را نوشته است. او در آتشخانه کشتی کار میکند؛ به خاطر کار سختش، کمکم حالت فیزیکی بدنش تغییر کرده است. او سیاه، خمیده و شبیه گوریل شده است. ینک کمکم در این توهم فرو میرود که چون سوخت به کشتی میدهد، پس همهکاره کشتی است. ینک کارگران را به دور خود جمع میکند و علیه صاحبان اصلی کشتی و طبقه ثروتمند که مسافر آن کشتی هستند، صحبت میکند. میلدرد فرزند یک سرمایهدار در صنعت فولاد که بخشی از معرکهگیریهای ینک میان کارگران را میبیند او را حیوانی کثیف خطاب میکند. ینک از حرف او کینه به دل میگیرد، احساس حقارت میکند و به مرور دچار بحران هویتی و شخصیتی میشود تا جایی که به خاطر درگیریهایش با اطرافیان برای مدتی هم به زندان میافتد و خود را گوریل پشمالو معرفی میکند.
مضامین مطرح شده در نمایشنامه گوریل پشمالوی اونیل
اونیل در این نمایش مساله هویت، ماشینی شدن و جامعه طبقاتی را در هم تنیده است. شخصیت اصلی این نمایشنامه، مانند شخصیت اصلی تراژدیهای کلاسیک، کسی است که هدف مشخصی دارد و برای رسیدن به آن دست به هر کاری میزند، اما دنیا او را نمیپذیرد. ینک در پی انتقام است، و در لایهای نهانتر در پی رفع اتهامی که به او شده است. یوجین اونیل در گوریل پشمالو، فضایی کمیک خلق کرده و حرفهایش را در قالبی طنزگونه و بهزبان کنایه بیان میکند. زیر پوسته کمدی گوریل پشمالو، لایههای سیاسی، اجتماعی، روانشناختی و نمادشناسی قرار دارند که هر کدام سهمی در شکلگیری ساختار و مفاهیم نمایش دارند و با قرارگیری در کنار یکدیگر اثری انسانشناسانه را رقم زدهاند. ینک را میتوان نمادی از انسان امروزی دانست که در جستجوی خود و جایگاه خویش، به هر دری میزند و از یک جا مانده و از جایی رانده میشود و میان هر جماعتی، باز احساس بیگانگی میکند. اونیل با بیان دیالوگهای بینظیر و قرار دادن مخاطب در موقعیتهایی منحصربهفرد، او را بارها و بارها به تفکر وا میدارد.
در نمایشنامه گوریل پشمالو آن چه بیش از همه مورد توجه است، فقدان روابط انسانی و بحران در هویت فردی و عدم تعلق است. کاراکتر ینک؛ منحصر به نیروی عضلانی است، در واقع یدی است. نماینده ای از انسان تراژیک مدرن امروزی است و بزرگ ترین دغدغه اش، بحران در هویت فردی و عدم تعلق است.
نیروی جسمانی بدون تعقل دارد. او قلابی دارد که به او احساس تعلق می دهد و بعد از، از دست دادنش انگار هویتیش را از دست داده و مدام دنبال هویت می گردد، به یک کلیسا پناه می برد و جالب اینجاست، مردم کلیسا حتی او را نمی بیند. ینک در جامعه هم دنبال هویت است ولی حتی در زندان هم جایی ندارد و مرگ تنها جاییست که او را جذب می کند.
سبک نگارش اونیل در نمایشنامه گوریل پشمالو
گوریل پشمالو در حقیقت تلفیقی است از عناصری از ناتورالیسم، رئالیسم و اکسپرسیونیسم. شخصیت اصلی نمایشنامه، ینک، با ستایشش از قدرت جسمانی و بیبهرگی از قدرت فکری یادآور شخصیتهای رمانهای ناتورالیستی است و بااینحال، تصویر نمایشنامه از جامعه و دیگر شخصیتها به تمامی از فیلتر ذهن او به نمایش درمیآید که شاخصه اصلی مکتب اکسپرسیونیسم است. صحنههای نمایش با سرعت و ضربآهنگ بالا عوض میشوند و نویسنده جایی به دیالوگهای پرطمطراق و طولانی نمیدهد. وی دنیای صنعتی را به صریحترین شکل خود بیان میکند و در این میان از نمادها نیز استفاده میکند. گوریل پشمالو را معمولا آخرین تراژدی بزرگ خلقشده در هنر نمایش میدانند. در کتابهای تاریخ ادبیات معمولا نمایشنامه اونیل بهترین نمونه تراژدی مدرن به حساب میآید.