وقتی قرار می شود خودش را معرفی کند می نویسد:«زهرا غفاری هستم. مداح اهل بیت و قاری قرآنم. اهل قلمم. از بچگی، از زمانی که خودم را شناختم اهل نوشتن بودم. خاطره، دلنوشته، شعر، داستان، نمایش نامه و... معلم مقطع ابتدایی بودم و بودن در این حیطه باعث می شد نمایش نامه در این مقطع بنویسم و با بچه ها کار کنم وکارهای خودم را روی صحنه ببرم...». عنوان آثار وی عبارتند از : رمان«افسانه»، رمان: «عصر روز بعد» و داستان «همه ی رویای من». از وی داستان های زیر در حوزه دفاع مقدس نیز منتشر شده است: «تا عطر بودنت» و «فرشته ها او را می خوانند» و «کمی شبیه خدا». رمان «افسانه»، روایت دختری است که معلم شده و بر خلاف میل خانواده به روستای دور از شهرش می رود، دلباخته مدیران می شود و ازدواج می کند و در اثر جریانی عشق فروکش می کند و جدا می شود در حالی که باردار است. فرزندش که به دنیا می آید، مجددا ازدواج می کند و در سفری به مشهد پسرش گم می شود و... رمان «عصر روز بعد»، روایت دختری روستایی است که ناخواسته با مردی که دچار اختلال شخصیت مرزی است ازدواج می کند و قبل از ازدواج ماجراهای جالبی دارد و داستان «کمی شبیه خدا»، داستان دختر دانش آموز دبیرستانی است که روایتی خاکستری دارد. با هم پاسخ های غفاری را می خوانیم:
*زهرا غفاری به کدام یک از قهرمانان داستان های معروف شبیه است و یا شبیهی ندارد؟
من نیز مانند دیگر زنان جامعه اسلامی ام، آدم خاصی نیستم که شبیه قهرمان یک داستان معروف باشم. یک انسان معمولی ام. تقریبا سی سال در خدمت فرزندان ایران زمین بوده ام. در کنار معلمی، به قرائت قرآن و مداحی اهل بیت نیز پرداخته ام. با شرکت در انجمن های ادبی قرن نو و زیر گنبد کبود نوشته هایم را تقویت کرده ام. اولین کتاب من ، سرودن اشعار کودکانه در مورد فرزندانم یا عنوان «قصه های شیوا و داداش ( مصطفی )» بود که سال ۱۳۸۶ چاپ و منتشر شد.
*شما برنامه و الگوی خاصی برای مطالعه دارید؟
در حقیقت باید داشته باشم. ولی بعضی روزها غرق شدن در امور خانه و خانواده این فرصت را از من می گیرد. اگر یک وقت خاصی را در شبانه روز به مطالعه اختصاص دهیم مقید می شویم که در همان زمان سراغ این امر برویم. ولی روی میزم پراز کتاب های نا خوانده دوستان نویسنده هست که در اوقات فراغت به مطالعه آنها می پردازم.
*شدهاست کتابی را هم که دوست ندارید تا انتها بخوانید؟
خیر قطعا پیش آمده است که کتابی را شروع کرده ولی مناسب روحیاتم نبوده و آن را کنار گذاشته ام. این یک امر طبیعی است که به چیزی که علاقه نداری و احساس نیاز نکنی سراغش هم نمی روی.
*الگوی پیشنهادی شما برای مطالعه چیست؟
این روز ها متاسفانه فضای مجازی وسرگرمی های مختلف وقت مطالعه را از انسان ها گرفته است. باید یک الی…ساعت وقت بگذاریم. وقت تعیین کنیم تا مقید به این امر مهم شویم. مطالعه باید اولویت اولمان در شبانه روز باشد. هر جا هستیم و هر جا می رویم کتابی کنارمان باشد.
*چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟
من همیشه ، از دوران کودکی به نوشتن علاقه داشتم.می نوشتم. داستان، شعر، خاطره …حتی نمایش نامه می نوشتم با دوستانم تمرین می کردیم و به مناسبت های مختلف روی صحنه می بردم. به خدمت آموزش و پرورش هم که آمدم با شاگردانم کار نمایش و اجرا را انجام می دادم.کسی که اهل نوشتن باشد حالش خوب می شود. من که این گونه ام. با نوشتن انرژی می گیرم و حالم خوب می شود. چند سالی است به انجمن های داستانی ملحق شده ام. از فعالان انجمن ادبی قرن نو به مدیریت خانم هما ایرانپور در شهر شیراز هستم. شرکت حضوری در این انجمن در پیشبرد کارهایم خیلی موثر بوده است.
*برای خوب نوشتن آموزش هم دیدهاید؟
سی چهل سال پیش این همه کلاس وکارگاه و انجمن های داستان نویسی و نقد داستان و شعر این قدر رایج نبود. من هیچ آموزشی ندیدم. ولی نوشته هایم چه در مدرسه چه دوران تربیت معلم و چه دوران خدمتم خیلی مورد تشویق قرار می گرفت. اولین داستان بلندم سال اول تربیت معلم به مرحله کشوری رسید. اگر کسی استعدادش را دارد بهتر است که به کلاس برود و با عناصر آموزشی آشنا شود. تا نوشته هایش در چار چوب درست و صحیح شکل گیرد. اخیرا با ارسال داستان در کانال های نقد داستان در فضای مجازی، به نوشتن داستان کوتاه روی آورده ام. اما هم چنان نوشتن رمان را دوست دارم. در حال حاضر در گیر دو سه تا رمان هستم. در حال نوشتن یکی و ویرایش دیگری .
*اصلا نوشتن آموزش دادنی هم هست؟
قبل از هر چیز داشتن استعداد مهم هست. بعد هم علاقه. نوشتن عشق می خواهد. اگر استعدادش را نداشته باشی، عشقی هم در کار نباشد، کلاس های آموزش هیچ کمکی نمی تواند بکند. باید عاشق نوشتن باشی. قلم را با دست بگیری و با عشق الهامات درونت را روی کاغذ بیاوری. همه اش هم الهام نیست. آن قدر سوژه دور وبرت هست که گاهی برای نوشتن وقت کم می آوری.
* رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟
من از فضای مجازی استفاده می کنم. برای نوشتن نیاز به تحقیق وپژوهش دارم. بعضی وقت ها برای داستانی که خلق می کنم نیاز به سفر دارم. ولی مقدور نیست سفر بروم. از اینترنت کمک می گیرم. خیلی هم راه گشاست.
*نوشتن برای این فضا را هم تجربه کردهاید؟
بله. من متاسفانه توفیق زیارت به سرزمین شلمچه را نداشته ام. ولی در نوشتن کتاب «کمی شبیه خدا» می بایست هانیه را به این سفر می بردم و برای این کار از فضای مجازی استفاده کردم. البته از اطلاعات و اندیشه دوستان و آشنایانی که این سفر راتجربه کرده بودند نیز استفاده کردم.
*نوشتن داستان و رمان در حوزه دفاع مقدس همراه با چه فرصت ها و چه سختی هایی می باشد؟
سالها از جنگ گذشته است ومن به عنوان یک زن هیچ تصوری از جبهه و جنگ ندارم. در این خصوص توانستم کتاب «فرشته ها او را می خوانند» را بنویسم که بر گرفته از خاطرات همسرم در جبهه بود. بیشتر امور جنگی را ایشان به من گفتند. سلاح های جنگی، وضعیت رزمندگان در جبهه، ادوات جنگی و…. به اضافه تحقیقاتی که از اطرافیان کردم.
*از بین داستان کوتاه و رمان، شما بیشتر کدام را دوست دارید و می خوانید و برای نوشتن انتخاب می کنید؟ جنسیت هم در این انتخاب تاثیری دارد؟
من بیشتر رمان دوست دارم و بیشتر هم رمان می خوانم .کتابخانه من پراز کتاب های رمان است.ترجیحا رمان را برای نوشتن هم انتخاب می کنم. برای نوشتن رمان به نظر من دست نویسنده خیلی باز است که به فضا حجم دهد .به داستان شاخ و برگ دهد. دوتا رمان با عناوین « افسانه» و «عصر روز بعد» نوشته ام. داستان کوتاه هم خیلی خوب است اما باید روی عناصر آن کاملا مسلط باشی. بتوانی در همان محدود کلمات، همه ی عناصر را پیاده کنی. من به عنوان یک زن، راوی رمان ها و داستان هایم را، خانم انتخاب می کنم که بتوانم در قالبشان داستان را به سرانجام برسانم. شاید من نماینده زنان ستمدیده و رنج کشی هستم که با قلمم می خواهم صدایشان را به گوش جهانیان برسانم. زنان فداکار وایثارگر، مادران دلسوز و مهربان سرزمینم حرف هایی برای گفتن دارند.
* با وجود تفاوت نسلی بین نوجوانان و جوانان با قهرمانان دفاع مقدس، خاطرههای موجود از دوران دفاع مقدس تا چه اندازه میتواند به عنوان مواد خام داستان ها و رمان های جذاب و خوب برای نوجوانان و جونان باشند؟
خاطره ها مخصوصا خاطرات دفاع مقدس، شنیدنی، خواندنی، جذاب، دلنشین وماندنی هستند. خاطراتی فراموش نشدنی که تا سالها و سالهای بعدتر در دهن ها یادگار خواهد ماند. من دوتا رمان عاشقانه و اجتماعی نوشتم ولی خداوند این توفیق را نصیبم کرد. خیلی اتفاقی با سرکار خانم ساجده تقی زاده، فعال حوزه زنان فارس آشنا شدم و به پیشنهاد وتشویق ایشان داستان «کمی شبیه خدا» را نوشتم و بعد ازآن چند کتاب در حیطه دفاع مقدس نوشتم.
*نوشتن برای شهدا چه فرقی با دیگر نوشتنها دارد؟
شهدا جایگاه خاص خودشان را دارند. اصلا نوشتن در مورد شهدا، حال وهوایی ویژه و عرفانی می خواهد. قلم توانایی می خواهد تا در موردشان بنویسی. شهدا بندگان خاص خدایند. هر کسی نمی تواند از آنها بنویسد.
* اگر قرار باشد تنها یک پاراگراف از آثار خودتان را انتخاب کنید، آن پاراگراف کدام است و از کدام کتاب؟
از کتاب «کمی شبیه خدا»:
دلم یک سیر گریه می خواست. چرا؟ بی قرار بودم. با احوالی پریشان، به روبرویم چشم دوختم به جایی که سال های نه چندان دور، چه اتفاقات عجیبی را درونش پنهان داشت. خدایا! این زمینی، که من اکنون روی آن نشسته ام و غریبانه در خود می سوزم، آبستن چه اتفاقاتی بوده است؟ در عمق تفکرات خودم بودم، به کجا سیر می کردم؟
* شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه میدانید؟
اکثرا می گويند کتاب گران است. توان خرید کتاب را نداریم. گرانی کتاب یک بهانه است. کسی که اهل مطالعه هست برایش فرقی ندارد قیمت کتاب چقدر است. کسی هم که کتاب خوان نباشد بهش کتاب هم که هدیه بدهی آن را نمی خواند. متاسفانه از وقتی سرگرمی آدم ها زیاد شد مطالعه کم شد . هرکسی یک گوشی دستش گرفته و به کار خودش مشغول است. همین گوشی چقدر روز و شب وقت ها را پر که نه، تلف می کند. واقعا باعث تاسف هست که میزان مطالعه در کشور ما این قدر پایین است.
*اقلیم، جغرافیا، موقعیت و زادبوم شما چه تأثیری در کارهای شما داشتهاست؟
بدون تردید بودن در محیط واقع ، می تواند به نویسنده در نوشتن واقعیات کمک شایانی کند. به عنوان مثال، من شیراز زندگی می کنم. .قاعدتا به حرم حضرت شاه چراغ علیه السلام یا حافظیه یا تخت جمشید براحتی دسترسی دارم، وضعیت آب وهوا را می دانم، به فرهنگ و آداب و رسوم و سنت های مردم شهر و استانم، آشنایم. گویش و لهجه را می شناسم و خیلی راحت می توانم از این اطلاعات در داستان هایم استفاده کنم.
*قهرمانان شما چقدر در اطراف شما و در شهر دیده میشوند؟
هر کسی می تواند قهرمان داستانی باشد. فرقی نمی کند. داستان «صورتی چرک» که چندی پیش در یکی از کانال های داستانی گذاشتم در مورد معتادی است که کارتن خواب است و باز یافتی جمع می کند و می فروشد.
*چقدر به پرسه زدن علاقه دارید و کجاها پرسه میزنید؟
اگر منظور اتلاف وقت است که هیچ علاقه ای به هدر دادن وقت هایم ندارم. از لحظه لحظه های زندگی استفاده می کنم. زمان را که مدیریت کنم، با اینکه سرم خیلی شلوغ هست اما به کارهایم سر و سامان می دهم. الحمدالله به لطف خدا به همه کارهایم هم می رسم، مخصوصا که بعد از باز نشستگی وقت بیشتری هم دارم.
* وضعیت زنان را در ادبیات داستانی معاصر چگونه ارزیابی میکنید؟
نسبت به چند سال گذشته حضور زنان در حوزه ادبیات پررنگ تر شده است زنان توانمند تر شده اند و درعرصه ی شعر وداستان مشارکت زیادی دارند.
*در زندگی شخصی خودتان، کجاها دانای کل هستید؟
من یک انسان معمولی ام. هیچ جا نمی توانم دانای کل باشم. این صفت وویژگی خاص خداوند است . ما انسان ها سرشار از گناه و اشتباه هستیم. هیچ کس نمی تواند دانای کل باشد. هرکدام نقص ها وکمبود هایی داریم که در کنار هم کامل می شویم. به قول معروف همگان همه چیز دانند.
*حضور داستان های عاشقانه در مجموعه داستان های دفاع مقدس را چطور ارزیابی می کنید؟
اصولا همه داستان عاشقانه را دوست دارند، مخصوصا اگر با محتوای دفاع مقدس آمیخته شود که چه بهتر. در خلق داستان های دفاع مقدسی ام عشق را هم چاشنی کرده ام. فکر می کنم جذابیت بیشتری دارد.
*رنج تا چه اندازه می تواند یک مولف را برای خلق بهتر اثرش کمک کند؟
البته بستگی به نویسنده دارد.که چه نوع اثری را می خواهد خلق کند. همیشه رنج و اندوه، باعث نوشتن نمی شود. برای خلق یک داستان کمدی یا ترسناک رنج نقشی ندارد. ولی برای يک رمان عاشقانه این مورد صدق می کند. اینجا رنج و اندوه هست که قلم را به دست انسان های خلاق می دهد تا دردشان را روی کاغذ جاری کنند.
*و سخن آخر
برای مردم کشورم روزهای زیبایی را آرزو می کنم. دوست دارم روزی فرا برسد که مطالعه سیر صعودی داشته باشد. هر جا برویم کتاب جایگاه خودش را داشته باشد. توی پارک ها، مترو، اتوبوس، حتی صف نانوایی…تا یک لحظه وقت هدر نرود. بتوانیم با تبلیغات مفید جهت بهبود وضعیت مطالعه جامعه را به سمت بهترین ها سوق دهیم.