از هر کسی سراغ خانه «امیربهادر» را میگیریم نشانیاش را نمیداند. هیچکس این اطراف نمیداند هممحلهای اصل و نسبدار منطقه ما چه کسی بوده و چه کرده است؟ تا اینکه میرسیم به پل امیربهادر! یکی از مهمترین نشانههاست؛ اسم خیابان و پلی که وجود ندارد؛ یعنی نزدیک شدن به خانه امیربهادر.
خشت به خشت خانههای تاریخی، خاطرهای در دل خود دارند و هر خیابان و هر کوچه منطقه ما پر است از این خانههای تاریخی. خیابانهایی که صدای ورود کالسکه ناصرالدین شاه را به خاطر دارند و زنگ صدای او در گوششان سوت میکشد.
مهجور بودن خانههای تاریخی منطقه بهانهای شد تا یکی یکی سراغ آنها برویم و از ساکنان قدیم و جدید خانهها برایتان بنویسیم. اینجا زمان معنی ندارد و کافی است وارد خانه شوید تا زمان به عقب برگردد و غرق در تاریخ شوید.
نام امیربهادر برخلاف بسیاری از نامهای گذشته تاریخی که از بین رفتهاند یا تغییر کردهاند هنوز به یادگار مانده است. گرچه بیشتر اهالی محله او را نمیشناسند اما نامش را با نام پلی که به او منسوب است یاد میکنند.
«پل امیربهادر»؛ اگرچه امروز از آن پل اثری نمانده اما سرای امیربهادر هنوز پا برجا و سالهاست ساکنان این خانه را افرادی برجسته و فرهنگی تشکیل دادهاند. ساکن امروز این خانه «انجمن آثار و مفاخر فرهنگی» است که سابقه طولانی در امور فرهنگی و تاریخی دارند.
در حیاط ستونها و ایوان عمارت چشم را میگیرد. پس از عبور از حیاط و حوض قدیمی راهرویی هست پر از نقاشی هنرمندان برجسته از مفاخر فرهنگی و نقاشیهایی از چهرههای پروین اعتصامی، کمالالملک، بهزاد و... چشم از دیوارهای تالار نمیتوان برداشت و هنوز حواس پی نقاشی و کاشیکاری راهروی عمارت است که تالار آینه مقابل چشم نمایان میشود.
تالار بزرگ و شگفتانگیزی که چهار ستون دارد و به شیوه آینهکاری اصیل ایرانی ساخته شده است. آینههایی که استعداد دارند هر چه در خود میبینند هزار تکه کنند و هر تکه را به رختان بکشند. کاشیهایی با نقوش اسلامی که از نگارگری دوران هخامنشی یا شاید قدیمتر و از معماری دوران قاجار گرفته شده باشد.
امیر بهادر یا بزن بهادر؟
قدیمیها میگویند: «پلی شمالیـ جنوبی روی حوضچه یخچال بود که این روزها محل تقاطع خیابان شهید «بشیری» و خیابان «شیخ بهایی» کنونی است.» امروز اما اثری از پل نیست و از پل امیربهادر فقط یک نام به یادگار مانده؛ آن هم نام ایستگاه اتوبوسهای تندروست. تنها جایی که اهالی محل اسم امیربهادر به گوششان میخورد.
مرد میانسالی که میگوید بیشتر از ۲۰ سال ساکن منطقه است از امیربهادر و خانهاش که کمی پایینتر از ایستگاه اتوبوس است هیچ خبری ندارد.
او میگوید: «عجیب است که تا امروز اسمش مانده؛ حتماً کسی بوده که از قدیم و ندیم خوب شناخته شده بود.» زن میانسالی که در ایستگاه منتظر آمدن اتوبوس است میگوید: «این امیربهادر از مثل قدیمی گرفته شده که میگویند فلانی بزن بهادر است!»
سیاستمدار فرهنگدوست
«حسین پاشاخان» معروف به «امیربهادر» یکی از رجال معروف عصر قاجار بود. او در دوران مظفرالدین شاه، وزیر دربار بود و در دوران انقلاب مشروطه، مخالف مشروطهخواهان و طرفدار استبداد. اما این تنها خلاصه کوتاهی از نظر شخصیت سیاسی اوست.
شاید دلیل مهمی که نام امیربهادر تا به امروز ماندگار مانده است سبک زندگی او و علاقهاش به فرهنگ و هنر است. تا جایی که علاقهاش به فردوسی و شاهنامه باعث میشود که با هزینه شخصی او و به دستخط «حسین عمادالکتاب» و تصحیح «شیخ عبدالعلی موید بیدگلی»، کتاب شاهنامه فردوسی با چاپ سنگی منتشر شود.
این کتاب تا به امروز به «شاهنامه امیربهادری» معروف مانده است. خانه امیربهادر در ۲ ماه محرم و صفر میزبان عزاداران حسینی بود و تمام مدت در این خانه مراسم عزاداری، روضهخوانی و تعزیه به راه بوده و خانه او به حسینیه امیربهادر در آن زمان نیز معروف بوده است.
محله اعیاننشین امیریه
خانه امیربهادر در محله امیریه واقع شده. این محله که یکی از محلههای قدیم تهران است در گذشته از بزرگترین تفرجگاههای مردم بوده و از آنجا که اکثر اعیان و اشراف تهران در این محل سکونت داشتند دارای ارج و قرب خاصی بود. میگویند تهرانیها کالسکههای مجلل و زیبا را برای نخستین بار در این محله مشاهده کردند.
وجه تسمیه این محله به اسم امیریه به دلیل وجود «کامران میرزا نایبالسلطنه»، پسر ناصرالدین شاه قاجار بوده است و از آنجا که او لقب «امیرجنگ» را داشته و در این زمینها باغ و عمارتهایی بنا میکند این محله به «امیریه» معروف میشود.
امروزه محله امیریه از شمال به منیریه و خیابان ابوسعید، جنوب به خیابان بشیری و قزوین، از شرق به خیابان وحدت اسلامی و از غرب به خیابان کارگر جنوبی محدود است. در محله امیریه آثار، اماکن و خیابانهای قدیمی زیادی وجود دارد که یکی از آنها خانه امیربهادر است.
منبع: همشهری
منبع: faradeed-158881