فکر میکنید مدیریت داخلی چرا نتوانسته انتظارات و خواستههای حداقلی مردم را برآورده کند؟
باقدری حوصله و توجه به یک بحر طویل تاریخی، به راه حلهایی میرسیم که متناسب با استعداد کشور باشد. در سال 1270 شمسی یک دلار یک ریال بوده، در 1285 با اتفاقاتی که رخ داد یک دلار یک و نیم ریال شد، رضاخان که روی کار آمد یک دلار با نرخ سه ریال محاسبه میشد و هنگامی که رفت یک دلار 15 ریال میشود. در زمان حمله متفقین به ایران دلار 20 ریال میشود، زاهدی که روی کار آمد و من خودم شخصا آن را به یاد دارم اعلام کرد که هر دلار آمریکا 35 ریال محاسبه میشود. وقتی منصور و دار و دسته وی روی کار آمد اعلام کردند که هر دلار 68 ریال، وقتی انقلاب پیروز شد و آقای بنیصدر وزیر دارایی و رئیسجمهور بود دلار 300 ریال شد. در دولت دهه 60 هر دلار 1500 ریال محاسبه شد. دوره آقای هاشمی 4500 ریال و دوره آقای اصلاحات 9000 ریال شد. زمان آقای احمدینژاد هم نرخ دلار به 30 هزارریال رسید و درحال حاضر هم که قیمت چند ده هزار ریالی برای دلار متناوب است و دولت هم که برای خودش دلار را 42 هزار ریال محاسبه میکند. این بلایی که سرملت ایران توسط دولتها آمده در هیچ کشوری اتفاق نیفتاده! یعنی دائم دولتها آمدند بار ملت را سنگین کردند و بعد نتیجه این شده که تولید درکشور از بین رفته، تورم حاکم بر امور دولت و ملت شده، واردات به شدت توسعه پیدا کرده، صادرات از بین رفته یا متوقف شده و کار ارزش پیدا نکرده و درعوض بوروکراسی و روابط اداری و اختیارات بانک مرکزی و امتیازات بانکی توسعه پیدا کرده و حال به اینجا رسیدهایم. اگر به یاد داشته باشید، من در سال 1392 اعلام کردم که باتورم نمیشود کشور را اداره کرد و حتما گرفتاری درست میکند و قاعده جامعه را علیه ستاد جامعه تجهیز میکند. قاعده جامعه جان به لب میشود و ستاد جامعه فکر میکند با نشراسکناس بیپشتوانه میتوان با سیاستهای جابهجایی و عوض کردن چپ به جای راست و راست به جای چپ، کشور را اداره کرد! انقلاب بر سرجای خود باقی است، ملت و کشور هم ماندگارند و به لطف خدا دشمنان ما از اینکه بخواهند تعرض فیزیکی و نظامی بکنند مایوس هستند. اما به این جریانات معارض داخلی دل بستهاند. دولتها توان استفاده از ظرفیت مردم را ندارند و میخواهند عقل گروهی و حزبی را جانشین عقل اجتماعی بکنند ولی عقل اجتماعی قویتر از عقل سیاسی است. مردم خیلی حواسشان جمعتر از دولت و مجلس و قوه قضائیه و مصوباتشان است. امروز مردم به طور کامل در اداره کشور نسبت به قوایی که مامورند بی اعتنا شدهاند. شما ملاحظه کنید در مجلس چه صحبتها و کلامهایی ادا میشود، رئیس مجلس میگوید خدا به داد مردم برسد وصبرشان بدهد! آیا این حرف است؟! از آن طرف دولتیها هم درمورد اتفاقاتی که افتاده ساکتند و سکوت میکنند و یک کلمه نمیگویند که ما وقتی روی کار آمدیم نقدینگی 460 هزار میلیارد تومان و الان چهار برابر شده است. این موقعیتی است که مردم با آن مواجهند و عکس العملشان هم طبیعی است. آنهایی که میخواهند با تظاهرات و درگیری خیابانی مسأله را حل کنند، موفق نمیشوند. مطمئن باشید که مردم دیگر سرباز گروهها و احزاب برای درگیری نمیشوند. حواس مردم جمع است که به خاطر این و آن کشته ندهند، بلکه پشت میکنند به آنها. این اتفاقات اخیر هم که تحریک داخلی و خارجی دارد، موجش بسیار کوتاه است. اما باید قدرت سیاسی برای اظهار وجود اقدام به نفع مردم بکند، نه اقدام به نفع خود و یا علیه رقیب خود.
شما معتقدید که این موج اعتراضات کوتاه خواهد بود، اما به نظر میرسد عمق نگرانی و نارضایتی مردم بیش از این است؟
بله مردم خیلی ناراضی هستند اما دولت و قدرتهای سیاسی به مراتب بیشتر از مردم گرفتار شدهاند و اعتبارشان از بین رفته است. شاید خدای ناکرده برخی از این گروهها بدشان نیاید که در داخل کشور یک شورشی و شلوغی شود، و این مسأله را به گردن یکدیگر بیندازند تا دو روز بیشتر امضاکنند و قدرت را در دست داشته باشند. اما آنچه که من میبینم این است که دولتمردان و مجلس و قوه قضائیه به مراتب بیش از مردم تحت فشارند، برای اینکه توانایی انجام امورشان را ندارند. اختیار دلار در دست دولت است، وقتی دلار نزدیک ده هزارتومان میشود فقرا و ضعفا له میشوند و دیگر نان هم نمیتوانند بخورند. بعد توقع داریم که آنها مشارکت داشته و با قدرت سیاسی کشور همراه باشند؟
اینکه فرمودید قوا توانایی ندارند، ما پتانسیلها و توان اجرایی و مدیریتی قوی در بدنه و ساختار نظام داشته و داریم. تجارب بسیاری در دوران جنگ و سازندگی برای مدیریت کشور داشتهایم. چرا نتوانستهایم از تجارب گذشته استفاده کنیم و آینده را بسازیم؟
قدرت سیاسی به تدریج از مردم فاصله گرفته است. احزاب و گروهها در دهه 60 مورد اعتماد مردم بودند و به تدریج این اعتبار را در دهههای 60 به بعد از دست دادند، فاصله بین احزاب و گروهها و قدرت سیاسی با مردم به شدت افزایش یافته. شما نگاه کنید یک نماینده مجلس در یک جایی که 70 هزار رأی هست با 6 هزار رأی وارد مجلس میشود!
گفتید چپها قادر به اداره دولت نیستند و راستها ناتوان از نگه داشتن ملت، علت این عدم ناتوانی جناحها در اداره و حفظ اعتماد ملت در چیست؟
امتیازطلبی اصلیترین عامل است. این گروهها همه امتیاز طلب هستند، همه برای خود و دوستان امتیاز توزیع میکنند. وقتی هرگروه سرکار میآید گروه دیگر را از کار برکنار میکند و دائم امکانات دولتی را به جای صرف اجتماع، مصرف گروهها و احزاب میکنند. این دولتها که عوض شدند، بلافاصله گروهها واشخاص وابسته امتیازها را گرفتند و مدیریتها را بین خود تقسیم کردند. این درجامعه مشهود است. تجار کاغذی و لابیگران و رانتخواران و اتفاقاتی که در بانکها رخ میدهد و به کسی پول دو درصد میدهند و به مردم وام 30 درصد میدهند. ملت ایران از دو چیز متنفرند و نمیتوانند تحمل کنند: یکی ثروت حرام و یکی هم ظلم و زور.