جعفر گلابی، روزنامه نگار در یادداشتی نوشت:
چند سال پيش يكي از دوستان پيشكسوت كه در جايي به صورت رهگذري مرا ديد، گفت: شما خسته نميشويد اين همه نصيحت ميكنيد، توصيه ميكنيد و حكومت اعتنا نميكند و راه خود را ميرود؟! راستش درجواب سكوت كردم، يعني چيزي براي گفتن نداشتم. اما روي اين موضوع بسيار فكر كردم و هنوز هم هزار بار با خودم اين سوال را مطرح ميكنم و خيلي وقتها خسته شده دست از قلم برميدارم. اما باز فكر ميكنم اگر من و همكارانم كه حرفهمان نوشتن است، ننويسيم و افضل از ما بزرگان و دانشمندان و عاقلان و سياستمداران و عالمان و شاعران و هنرمندان و مشاهير و… نگويند و ننويسند آيا اوضاع بهتر ميشود؟
به هر حال براي خودم يك پاسخ يا بهانه پيدا كردم كه بگذار ما وظيفه خود را انجام دهيم و به قول معروف برايمان تره هم خرد نكنند، اما اگر خداي ناكرده اوضاع به سمتي رفت كه همه از آن ميترسيم فردا فرزندانمان و نسلهاي آينده و تاريخ ما را شماتت نكنند كه آيا اين همه نابساماني و تهديد براي كشور را ديديد و چيزي نگفتيد؟ بگذار از هماكنون پاسخ داده باشيم كه والله هزاران بار، هزاران نفر از دلسوزان و آيندهانديشان و وطندوستان برخي كند و برخي تند، برخي با زبان آمار برخي ديگر صريح و شفاف گفتند و نوشتند و گوش شنوايي پيدا نشد.
با اين مقدمه ميخواهم از زاويهاي نسبتا بديهي كه احتمالا مناقشهاي در آن نيست مشكلات را از زاويه تعدادشان نگاه كنم. ميگويم همه منتقدان در قضاوت نسبت به عملكرد مسوولان اشتباه ميكنند ولي آيا مسائل ما زياد نيستند؟ فرض ميكنيم در همه مشكلات موجود كه مسوولان اصلش را نفي نميكنند، موضع تصميمگيران درست است و هيچ نقصي در ادعاها و عملها وجود ندارد ولي آيا نگاهي به كميت بحرانها انداختهاند؟ ما در چند جبهه بايد بجنگيم و شمشير بزنيم؟ يك كشور، يك ملت توان تحمل چند بحران همزمان را دارد؟
در داخل بحران تغيير اقليم و خشكسالي و آب را كه كسي نفي نميكند و كار دشمن هم نيست و بسياري از كارشناسان معتقدند كه اگر همه امكانات كشور معطوف به حل اين بحران بزرگ شود، سزاوار است و چه بسا همين يك مشكل ما را از پا درآورد. انواع بلاياي طبيعي وكمبود امكانات و دانش و نيروهاي آماده براي پيشگيري و مقابله با آنها – كه زلزله و سيل تنها دو مورد از آنها هستند – را با كدام بودجه پروپيمان ميخواهند تمهيد كنند؟ آيا بلايي چون زلزله خوي كه خيلي هم شديد و پرتلفات نبود ولي حتي صداي معاون اول رييسجمهور در مورد تاخير در كمكرساني را هم درآورد و عتاب خود را متوجه مسوول مربوطه كرد، كافي نيست كه قبول كنيم كشوري كه حتي پايتختش در معرض تهديد زلزله بزرگ هست بايد بخش بزرگي از پول و امكانات و توجهش را صرف آن كند؟ با تورم بالاي 40 درصد چه ميكنيد؟
كدام افق به جز امضای برجام وجود دارد كه اين عدد وحشتناك به زير كشيده شود؟ مگر همين تورم نيست كه غول نحس فقر را بيدار كرده و چون تكاني ميخورد هزار فلاكت به وجود ميآورد و بچه غولهاي اعتياد و طلاق و حاشيه نشيني و كارتنخوابي و قبرخوابي را همراه خود ميكند، خود به تنهايي يك معضل اساسي نيست؟
سيل مهاجرت نخبگان كه بر سر هر مسالهاي عمق پيدا ميكند، افت تحصيلي كه دير زماني است از راه رسيده و آموزش و پرورش ما را به مصاف دعوت ميكند، جادهها كه همه ساله بالاي 15 هزار نفر كشته ميگيرند، مفاسد اقتصادي كه مردم را به ستوه آورده است، استهلاك كارخانهها، ترافيك سرسامآور كه همه روزه ميلياردها ساعت از وقت مردمان را ميگيرد، آلودگي هواي شهرهاي بزرگ، هيولاي ريزگردها كه زندگيها را خاكستري ميكند، هواپيماهاي مسافربري كه اغلب قديمياند و به امان خدا پرواز ميكنند و صدها مشكل كوچكتر مثل كندي اينترنت كه تازه قرار است محدودتر هم شود و…
آيا همه اين بحرانها و مشكلهاي مشقتبار كافي نيست تا فقط تعدادشان ما را به خود آورد؟
در روابط بينالملل بزرگترين قدرت اقتصادي و نظامي جهان دشمن ماست و اروپا را هم با خود همراه كرده است. دومين قدرت بزرگ دنيا هم اخيرا بناي نامهرباني گذاشته است، روسيهاي كه سالها در تحويل سامانه اس 300 تعلل كرد و نيروگاه اتمي بوشهر را به كندي ومعطلي پيش برد حالا در جنگ اوكراين براي خودش شريك ميتراشد و شيخنشينهاي خليجفارس به هر بهانهاي پول و امكانات عظيمشان را عليه ما به كار ميگيرند و معدود كشورهاي دوست هم هر روز به بهانه تحريمها غش در معامله ميكنند و حالا آقاي آذربايجان هم گويي ميخواهد از قافله عقب نماند گاهي گستاخي را به مرز خطرناك ميكشاند!
اسراييل هم كه جلو افتاده تا ريزترين چالشها و دشمنيها را عليه ايران بزرگ كند و ديگر از تهديد كردن مستقيم هم واهمه نشان نميدهد! لعنت بر همه اين دشمنها كه چشم ديدن ما را ندارند ولي چرا مشكلات ما اينقدر زيادند؟ آيا اين خود نميرساند كه عيبي در سياستها وجود دارد؟
آيا نبايد از تعداد دشمنها، تعداد بحرانها، تعداد مشكلها كه بار اصليشان بر دوش مردم است كم كنيم؟ يا حداقل يكي يكي به مصافشان برويم؟ مناقشه در محتواي بحرانها كه بسياري ميتوانستند با درايت و تكيه بر خردجمعي و توجه به نظرات كارشناسي اصلا به وجود نيايند به كنار، كدام كشورخود را همزمان در جبهههاي مختلف درگير ميكند، يا اجازه ميدهد كه عليهاش جبهههاي جديد باز كنند؟
اگر خداي ناكرده رخنهاي ايجاد شود نفس تعداد زياد مشكلها همپوشاني خواهند كرد و كيان كشور در خطر قرار ميگيرد. آهاي آيندگان! ببينيد ما با چشماني خيس گفتنيها را در كمال احترام براي هزارمين بار گفتهايم، اما گوش شنوايي پيدا نميشود!
منبع: ensafnews-395689