کولاک روز جمعه با بارش سنگین برف شروع شد و بعد از آن باد و بوران بود که در خیابانهای تقریبا متروک میتاخت. باد شاخه درختها را میشکست و یخبندان پرندههایی را که گول هوای گرم ماه قبل را خورده بودند و مهاجرت را فراموش کرده بودند، میکُشت. عملیات پاکسازی که شروع شد، کامیون زباله گنجشکهای یخزده را همراه زبالههایی که اینسو و آنسو پراکنده بودند، کنار میزدند. بااینحال ظاهرا طوطیهای دمدراز مرموز قبرستان گرینوود از یخبندان جان سالم بهدر برده بودند، چرا که سه روز بعد داشتند صحیح و سالم بین سنگ قبرها دانه برمیچیدند. این جملاتی که خواندید ربطی به گزارشهای خبری زمستان امسال و در روزنامههای خودی و غیرخودی ندارد و از پایگاههای بیخبری هم نیست. اصلا بی خیال زمستان امسال و گاز و انرژی و حاشیههای لحافهای کرسی بشوید. داخل پرانتز عرض کنم که واقعا این لحافها و اختراع پدرانمان به نام کرسی، در این روزها کمک بزرگی به جماعت ایرانی بود. حالا از این پرانتز یک جهش خوانشی بکنید و بیایید بیرون و ببینید که این جملات از کتاب «دل زمستان» اثر داستانسرای تحسینشده و یکی از پر خوانندهترین نویسندههای اسپانیاییزبان، «ایزابل آلنده» با ترجمه «گلشن محجوب» انتخاب شده است که اولین بار سال ۲۰۱۷ منتشر شد. حالا هی نگویند پس ما که این نویسنده را نمی شناسیم! برایتان بگویم که وی، روزنامهنگار و نویسنده آمریکای لاتین و یکی از پرطرفدارترین نویسندگان اسپانیایی زبان است و همچنان برای تقویت جایگاه زنان میجنگد. کتاب خانه ارواح، اولین و معروفترین اثر اوست که در سال ۱۹۸۲ منتشر شده است. نویسنده در میانه زمستان روایتی تخیلی درباره سه انسان بسیار متفاوت را روایت میکند. این یک رمان سفر در زمان است که بین مکانها و دورههای بسیار خاص به این سو و آن سو میلغزد و داستانی جذاب از بروکلین امروزی به گواتمالا و شیلی و برزیل در دهه ۱۹۷۰ به هم میپیوندد. نویسنده در رمان خود به موضوعاتی مانند سیاست، خانواده، غرور نسلی و تاریخ، حقوق بشر، اشتیاق و عشق پرداخته است. در این کتاب میتوانید همراه ریچارد بومستر، محقق ۶۰ ساله حقوق بشر شوید. البته بهتر است نشوید چون ایشان در وسط طوفان برفی در جادهای یخزده و لغزنده با ماشین یک مهاجر جوان و بدون مدرک به نام «اویلین اورتگا» از گواتمالا برخورد میکند. در ابتدا این تصادف جزئی به نظر میرسد اما مشخص میشود که ماشین متعلق به کارفرمایش است و او آن را بدون اجازه برداشته است. بعد از این حادثه، اویلین برای کمک خواستن به خانه ریچارد میروند ولی ریچارد نمیداند چهکار باید بکند و از مستاجرش که استاد دانشگاهی ۶۲ ساله و اهل شیلی به نام لوسیا ماراز است، کمک میگیرد. البته این جا استادان دانشگاه خیلی زودتر صاحب خانه می شوند و شما این را می توانید یک معلم ساده در نظر بگیرید. بالاخره آنها متوجه میشوند که اویلین فاقد مدرک است و برگرداندن وسیله نقلیه آسیبدیده به کارفرمایانش وضعیت شهروندی او را فاش میکند. با بدتر شدن طوفان برف در بیرون، لوسیا به آنها پیشنهاد میکند که همه شب را در خانهی ریچارد بگذرانند و صبح روز بعد برنامهای برای کمک به ایولین آماده کنند. در این مدت، هر کدام بهنوبت داستانهایی درباره تاریخچه مهاجران خود تعریف میکنند. همانطور که سه نفرشان در آن روز برفی درباره وضعیت زندگیشان صحبت میکنند، شروع به افشای برخی رازهای تاریک خواهند کرد. این اسرار است که آنها را وادار میکند تا بپذیرند که هر یک از آنها در اثر بیعدالتی سیاسی متحمل ضرر شدهاند و عشق و همچنین ناامیدی شدید درنتیجه تجربیاتشان به آنها واردشده است.آلنده در این سفر شگفتانگیز شما را با خود از بروکلین امروز به گواتمالا، برزیل و شیلیِ دهه هفتاد میبرد. این اثر در زمره پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرار دارد. نویسنده که به عنوان یکی از نویسندگان سبک رئالیسم جادویی شناخته میشود اما برخلاف همیشه در این کتاب به سراغ این سبک نرفته و دست به تجربه جدیدی زده است و با روایتی ساده، اثری متفاوت به شما ارائه میدهد و همین روایت متفاوت و داستان تأثیرگذار به ما این پیام را منتقل میکند که نویسنده در هفتاد و هفت سالگی همچنان حرفی برای گفتن دارد.