نامش محمد عرفان بود. مادرش همچنان منتظر است تا شاید درخانه باز شود و پسرکش با لبخندی به لب وارد خانه شود و سلام کرده و نکرده به دنبال کنارگذاشتن وسایل هیئت برای شب باشد. ولی او دیگر نیامد، یک تصادف ساده پایانبخش حیات دنیوی محمد عرفان ۱۶ ساله شد، اما در واقعیت او زندگی 4 نفر دیگر را با اهدا عضو نجات داد. محمد عرفان جز هزاران هزارنفری بود که هر روز در جادههای دنیا بر اثر تصادف دچار مرگ مغزی میشوند با این تفاوت که خانواده او مطابق با خواسته فرزندشان در برابر مشیت الهی و داستان پر سوزوگداز اهدا عضو تسلیم شدند. تسلیم ارادهای مافوق اراده بشر. برگهای اهدا عضو را پس از کشوقوس و انجام آزمایشهای فراوان امضا میکنند و خواهر کنار نام برادرش مینویسد داداشم قهرمانه. حالا محمد عرفان بابایی یكی از هزاران نامآور اهدای عضوی است كه خاطراتش قابی میشود در زندگی پدر و مادرش. داستان اهدای عضو سرگذشت افرادی است که در مرگشان، زندگی نهفته است و این نفس را بدون هیچ چشمداشتی به کالبد بیماران نیازمند میدمند. اهدا عضو موضوعی است که فرهنگسازی در مورد آن سالهاست شروع شده؛ اما به گفته مسئولان نیاز است تا بیشازپیش نسبت به این امر آگاهیبخشی صورت بگیرد. برای اینکه از صفر تا صد داستان اهدا عضو آگاهی لازم را داشته باشیم گفتگویی با احسان علیبیگی، معاون فرهنگی واحد فراهمآوری اعضا و نسوج پیوندی بیمارستان دکتر مسیح دانشوری انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
چند سال است که در کشور ما اهدا عضو انجام میشود؟
اهدای عضو یک موضوع درمانی، اجتماعی و فرهنگی است که همچون نهالی نوپا نیازمند مراقبت و پرورش بوده که تحقق این امر مهم جز با فرهنگسازی در جامعه قابل تبیین نیست؛ چون که بخش مهم هر جامعهای را فرهنگ آن جامعه تشکیل میدهد و فرهنگ نیز برگرفته از آدابورسوم و مذاهب مختلفی است که هسته آن را تشکیل میدهد. ازآنجاییکه فرهنگ یکی از مهمترین مؤلفههایی است که میتواند در جریان اهدا عضو کمکحال باشد، در این راستا نیاز داریم تمام ابعاد تأثیرگذار آن در امر اهدای عضو را ارزیابی کرده و متناسب با آن و ظرفیتهای حاکم در هرکدام از این ابعاد اقدامات مناسب آموزشی و پژوهشی را بهمنظور بهبود شناخت مرگ مغزی و اهدای عضو در جامعه انجام دهیم. اگر بخواهیم سیر و روند تشکیل واحدهای فراهمآوری اعضا و نسوج پیوندی را توضیح دهیم باید بگویم پایهگذاری شروع فعالیت این واحدها به استفتای دکتر ایرج فاضل از امام خمینی (ره) در 31 اردیبهشتماه 1368 برمیگردد، جایی که امام برداشت عضو از متوفی مرگ مغزی را جایز اعلام کردند.
(بر فرض مذکور <مرگ مغزی غیرقابلبرگشت> چنانچه حیات انسان دیگری متوقف بر این باشد، با اجازه از صاحب قلب یا کبد و امثال آن جایز است. امام خمینی (ره))
در سال 1370 فتوای مقام معظم رهبری در مورد پیوند اعضا از افراد مرگ مغزی صادر شد و سال 1372 لایحه پیوند اعضا از افراد فوت شده به مجلس شورای اسلامی ارائه و طی بررسیهای انجام شده در سال 1379 این قانون در مجلس تصویب شد و آییننامه اجرایی آن دو سال بعد و در سال 1381 تصویب شد تا آییننامه اجرایی قانون مربوط به پیوند اعضا در هیئت دولت اتفاق افتاد و همان سال طبق دستورالعمل وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی وقت ابلاغ شود. بر اساس همین ابلاغ سال 1382 واحدهای فراهمآوری اعضا و نسوج پیوندی از موارد مرگ مغزی در کشور ما شکل گرفت و تشکیل شد تا شروعی باشد برای پیشگیری از مرگ بیمارانی که بهخاطر نارسایی عضو در لیست انتظار قرار گرفتهاند. در دنیا به سبب اتفاقات مختلفی که بهنوعی ضربه شدید به سر با هر مکانیسمی (تصادفات رانندگی - سقوط از ارتفاع - ضربه حین نزاع)، غرقشدگی، مسمومیتها، حوادث عروقی مغز (سکته مغزی خونریزی دهنده - لخته عروقی مغز - پارگی آنوریسم)، تومورهای مغزی، ایست قلبی - تنفسی و غیره یا تمامی وقایعی که اکسیژنرسانی و گردش خون در مغز را متوقف کند، میتواند منجر به تخریب همه سلولهای مغز و ساقه مغز به طور کامل شده و در ادامه منجر به مرگ مغزی شود و اگر اهدای عضو صورت نگیرد، اعضا به خاک سپرده میشوند این در صورتی است که اعضای این افراد منابع و گنجهای حیاتبخشی بودهاند که ناخواسته و نادانسته به زیر خاک میروند. در حال حاضر نیز واحد فراهمآوری اعضا و نسوج پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با جمعیت تحت پوشش 6 میلیوننفری و شناسایی مستقیم موارد مرگ مغزی از 60 بیمارستان تابعه دانشگاه بهعنوان یکی از واحدهای شناسایی و فراهمآوری اعضای پیوندی در کشور از سال 1383 در حال فعالیت است.
تیمی که تأییدکننده مرگ مغزی فرد حادثهدیده است را بیشتر در موردش توضیح میدهید؟ منظورم تخصص پزشکان تیم است.
ابتدا باید بدانیم موارد مشکوک به مرگ مغزی به چه نحوی شناسایی، انتقال و تأیید میشوند؛ برخی مواقع بهخصوص در رسانههای جمعی طوری نشان داده میشود که موارد مرگ مغزی تنها در یک بیمارستان شناسایی، تشخیص و مورد تأیید واقع میشود که این موضوع واقعیت ندارد، مسئولیت شناسایی، تشخیص و تأیید مرگ مغزی تنها بر عهده واحدهای فراهمآوری اعضا و نسوج پیوندی دانشگاههای علوم پزشکی در کشور بوده و تمام فرایندهای مربوطه توسط تیمهای تخصصی و آموزشدیده انجام میشود. در ابتدا موضوع شناسایی افراد مشکوک به مرگ مغزی را باید شفاف مطرح کنیم، اینکه در نظر داشته باشیم اطلاق بعضی کلمات در روند معرفی و شناسایی موارد مشکوک به مرگ مغزی تأثیرگذار بوده و بسیار حائز اهمیت است، چرا که کلیدواژههایی که در جامعه بیان میشود هرکدام بار معنایی مختص خود را دارد. یکی از موضوعاتی درک آن کمک شایانی به موافقت با اهدای عضو میکند این است که بدانیم دو نوع مرگ داریم مرگ مغزی و مرگ قلبی که مواجه با هریک از اینها یعنی مواجه با تابلوی مرگ قطعی. موارد مرگ مغزی پس از تأیید نهایی توسط تیمی که در ادامه توضیح خواهم داد بهعنوان موارد فوتی بهحساب میآید و اطلاق کلماتی چون بیمار، مورد کمایی، زندگی نباتی به این موارد اشتباه است و مواردی که در شناساییهای واحد فراهمآوری با آن مواجه هستیم بهعنوان موارد مشکوک به مرگ مغزی مورد ارزیابی اولیه قرار میگیرند و این تازه آغاز فرایند تشخیص اولیه و تأیید نهایی مرگ مغزی است.
پس از شناسایی موارد مشکوک به مرگ مغزی در بیمارستان مبدأ، پزشک هماهنگکننده واحد فراهمآوری اعضای پیوندی دراسرعوقت به آن بیمارستان مراجعه کرده و معاینات اولیه جهت تشخیص یا رد اولیه مرگ مغزی را انجام میدهد که این معاینات از دقت تشخیصی و جامعیت بسیار بالایی برخوردار هستند. در صورت تشخیص اولیه مرگ مغزی، از بستگان درجه یك یا اولیای دم «رضایت انتقال» گرفته میشود و مورد مشکوک به مرگ مغزی از بیمارستان مبدأ ترخیص میشود تا برای آزمایشهای تخصصی و تأیید قطعی مرگ مغزی با یك آمبولانس مجهز به همراه متخصص بیهوشی به واحد فراهمآوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی منتقل شود.
در این مرحله، مورد مشکوک به مرگ مغزی از مراقبت پزشکی ویژه در ICU واحد فراهمآوری اعضا برخوردار میشود و گروهی متشكل از چهار پزشك متخصص و معتمد از طرف وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی (یك متخصص اعصاب، یك متخصص جراحی مغز و اعصاب، یك متخصص داخلی و یك متخصص بیهوشی) او را بهصورت جداگانه و مستقل بررسی کرده و پس از انجام معاینات و تستهای لازم، مرگ مغزی وی را تایید یا رد میکنند. درنهایت یک متخصص پزشکی قانونی که در اصل نمایندهی قوهی قضائیه است کل این روند شامل تشخیص اولیه، رضایت انتقال اولیای دم و تأیید متخصصان را بهدقت بررسی میکند.
همزمان با این اقدامات، وضعیت اعضای بدن بهدقت بررسی میشود تا اعضای قابل پیوند شناسایی شوند. پس از اطلاع به مسئولان تخصیص عضو پیوندی در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و بررسی فهرست لیستهای انتظار بیماران نیازمند هر عضو، بیمارستانهای دریافتکننده اعضای پیوندی جهت انتقال اعضا نیز مشخص میشوند. پس از به پایان رسیدن مسیر قانونی و تخصصی تایید مرگ مغزی، جلسهای با حضور بستگان درجه یک مورد مرگ مغزی، روانشناس، پزشک هماهنگكننده و مددكار واحد فراهم آوری اعضای پیوندی برگزار میشود و با کسب رضایت و ثبت امضای اولیای دم در برگههای مخصوص، اجازهی برداشت اعضا و بافتها صادر و اقدامات بعدی برای برداشت اعضا انجام میشود. نکته مهم این است که همه این متخصصان از تیم وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی هستند و ارتباطی با تیم پیوند ندارند.
هر فرد مرگ مغزی میتواند نجاتگر چند فرد باشد؟
امروزه با ارتقا علم به كمك داروها و دستگاههای پیشرفته تنفس مصنوعی میتوان پس از وقوع مرگ مغزی، فعالیت قلب را تا مدتی کوتاه حفظ کرد تا به اعضای دیگر بدن اکسیژنرسانی کند. پس از سرآمدن این مدت کوتاه، قلب دیگر حتی با کمک داروها و دستگاههای مصنوعی هم قادر به ادامه فعالیت نیست و این تپشهای خودبهخودی و مصنوعی قلب نیز از كار خواهد افتاد.
با توجه به این شرایط در نظر داشته باشید در بهترین حالت از هر متوفی مرگ مغزی بهشرط صحت و سلامت تمام اعضا، 8 عضو قابل برداشت است که عبارتاند از قلب، کبد، کلیهها، ریهها، پانکراس (لوزالمعده) و روده کوچک. باید دانست پیوند اعضا آخرین راهکار درمان بسیاری از موارد نارسایی اعضای حیاتی بوده و مهمترین منبع تامین آنها موارد مرگ مغزی هستند. در کنار اهدای این 8 عضو یک سری از نسوج بافتی هم هستند که در راستای رفع نقص و تسهیل زندگی بیماران نیازمند قابلاستفاده است که تا 53 نفر را میتواند از معلولیت نجات بدهد. این درحالی است که بهصورت میانگین در کشور ما از هر متوفی مرگ مغزی 3 عضو اصلی قابل اهدا است و علت این امر در برخی مواقع سپری شدن زمان طلایی و تعلل خانوادهها در اعلام رضایت برای اهدای اعضا است، از سوی دیگر شناسایی دیرهنگام و یا نگهداری نامناسب موارد مشکوک به مرگ مغزی در بیمارستانها نیز تا حدی میتواند فرآیند اهدا عضو را با دشواری مواجه کند.
ایران از لحاظ اهدا عضو در چه جایگاهی قرار دارد؟
در امر پزشکی کشور ما جز کشورهای پیشرفته بهحساب میآید و در مورد اهدا عضو در خاورمیانه جایگاه نخست را داریم، ازآنجاییکه آمار اهدای عضو کشورها بهازای یک میلیون جمعیت (PMP) مورد ارزیابی قرار میگیرد، PMP کشور ما نیز در سالهای مختلف متفاوت بوده است، چرا که شرایط مختلف در این ارزیابی اثرگذار هستند. برای مثال در سال 98 عدد ثبت شده برای PMP کشور 3/14 بود و این در حالی است که سال 99 با اوجگیری همهگیری کووید -19 به 8/7 رسید و در سال 1400 این عدد برای آمار اهدای عضو بهازای یک میلیون جمعیت کشور 1/11 ثبت شد. پس ملاحظه میکنید همهگیری کووید -19 در سالهای اخیر PMP کشور را تا 50 درصد کاهش داد که آثار آن بهصورت مستقیم در کیفیت زندگی بیماران لیست انتظار ظاهر میشود. بهصورت کلی در دنیا کشورهای اسپانیا و آمریکا جایگاههای نخست را در مورد اهدای عضو به خود اختصاص دادهاند، یکی از عمده دلایل این موضوع توجه ویژه به مباحث زیرساختی، آموزشی، پژوهشی و فرهنگی مرتبط با مرگ مغزی و اهدای عضو در این کشورها است؛ اما کشور ما در دنیا رتبه 36 را به خود اختصاص داده است که نسبت به کل دنیا و کشورهای همسایه رتبه خوبی بهحساب میآید؛ ولی باتوجهبه ظرفیت مرگ مغزی که در کشور اتفاق میافتد این رتبه قابل ارتقا است درصورتیکه بتوانیم بهموازات آموزش نیروی انسانی فعال در این حوزه، توسعه زیرساختهای شناسایی و تشخیص موارد مرگ مغزی، به سایر ابعاد همانند فرهنگ اهدای عضو، اهدای زندگی توجه ویژهای داشته باشیم و این فرهنگ همنوع دوستی را در کشور نهادینه کنیم.
طی سالهایی که اهدا عضو در کشور انجام میشود فرهنگپذیرش این موضوع در میان خانوادهها به چه صورت بوده است؛ یعنی راحتتر این موضوع را میپذیرند یا نه؟
واقعیت امر این است که زمان آغاز به فعالیت واحد فراهمآوری در سال 1383 درصد رضایت به اهدای عضو از موارد مرگ مغزی در حدود 5 درصد بود، نکته مهم در عدم مشارکت مردم نوعدوست کشورمان که همواره در صحنههای مختلف کمک به همنوع با مشارکت حداکثری در عرصه حاضر بودند نیاز به بررسی داشت که این موضوع باهدف بررسی دلایل عدم موافقت مردم با یك حركت خداپسندانه و عشق به همنوع در کارگروه فرهنگی واحد مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج بررسیها نشان از این داشت، عدم دریافت مفهوم مرگ مغزی بهعنوان یکی از تابلوهای مرگ و انکار مرگ در مواجه با تابلوی مرگ مغزی مهمترین عامل در پایین بودن آمار موافقت با اهدای عضو در سالهای آغازین فعالیت بود. بهصورت ساده یعنی در کشورمان مرگ مغزی را بهعنوان یکی از تابلوهای مرگ نپذیرفتهایم و انکار مرگ و ممانعت از مواجهه با مرگ عامل تعیینکنندهای در کاهش آمار رضایت نسبت به روحیه بخشندگی بزرگ ملت ایران است. در نتیجه ضرورت دارد فرهنگسازی با محوریت آموزش بهعنوان رکنی اساسی در دستور کار قرار داده شود تا وقتی گفته میشود شخص دچار مرگمغزیشده ابهامی در مورد اینکه شخص فوت شده است و قابلبازگشت نیست و صرفا استفاده از دستگاه و دارو برای نگهداشتن اعضایی است که قابلیت پیوند اعضا را برای بیمار نیازمند در فهرست انتظار فراهم کند وجود نداشته باشد. همان گونه که مردم در زمان بیماری به کادر درمان اعتماد دارند در مواجه با تابلوی مرگ مغزی جهت اتخاذ بهترین تصمیم به متخصصین واحد فراهمآوری اعضا اعتماد کنند تا با کوتاهشدن زمان تشخیص و تأیید مرگ مغزی تعداد اعضای اهدایی از نظر کمی و کیفی ارتقا یابد. تقریبا بعد از گذشت 72 ساعت از مرگ مغزی عملا هیچ عضوی قابل برداشت نخواهد بود و باورهای خرافی برای بازگشت به زندگی مرگ مغزی دیگر سوی ماجرا است که تأثیرگذار بوده است.
اگر فردی کارت عضویت داشته باشد باز هم در صورت تأیید مرگ مغزی فرد باید رضایت والدین باشد؟
موضوعی که در این حیطه خیلی مهم است و برخی مواقع نسبت به آن سو تعبیر میشود، داشتن کارت اهدای عضو است. مطابق قوانین جمهوری اسلامی ایران و بسیاری دیگر از كشورهای جهان، اهدای عضو فرد مرگ مغزی تنها در صورتی انجام میپذیرد که اولیای دم (بستگان درجه یک) رضایت خود را کتبا اعلام کنند، به این معنی که در صورت بروز مرگ مغزی، چه فرد كارت اهدا داشته باشد و چه نداشته باشد اهدای عضو تنها در صورت رضایت کتبی اولیای دم وی قابل انجام است. داشتن كارت اهدای عضو کوششی فرهنگی و فرهنگساز است و نشاندهندهی تمایل قلبی فرد به اهدای اعضای خود در صورت بروز مرگ مغزی میباشد. با وجود کارت یا آگاهی قبلی از رضایت متوفی، تصمیمگیری برای خانواده آسانتر میشود. تجربه نشان داده كه حتی اگر اعضای خانواده با اهدای عضو موافق نباشند اما خود فرد از قبل تمایل خود را به اهدای عضو اعلام كرده باشد خانواده نیز سرانجام به خواستهی عزیز خود احترام گذاشته و به این وصیت او عمل میكنند.
بحث کارت اهدا عضو یکی از بهترین حرکتها در راستای فرهنگسازی این موضوع بوده است تا خانواده متوجه تصمیم فرد با این موضوع باشند تا در زمانی که اگر این اتفاق برای فرد رخ داد به وصیت فرد عمل نمایند.
چه حرکتهایی در راستای ارتقا فرهنگ اهدا عضو توسط خانواده فرد مرگمغزیشده در دستور کارتون بوده؟ کار خاص یا حرکت نویی اگر انجام شده بفرمایید.
اقدامات متنوعی در راستای فرهنگسازی انجام شده از آن جمله میتوان به راهاندازی سایت اهدا عضو به نشانی (www.Ehda.ir) اشاره کرد که اطلاعات خوبی از این طریق به مردم منتقل شده و با فراهمکردن ظرفیت ثبتنام اینترنتی در آن تا کنون نزدیک به 5 میلیون نفر از مردم عزیزمان در این سامانه ثبتنام و کارت اهدای عضو دریافت کردهاند. برگزاری رویدادها، جشنوارهها، مراسم و برنامههای ویژه نیز در دستور کار بوده که باعث شناخت بهتر اهدای عضو در جایجای کشورمان شده است؛ اما بیشک ثبت روز ملی اهدای عضو، اهدای زندگی (31 اردیبهشتماه) در تقویم ملی و رسمی کشور یکی از بهترین و تأثیرگذارترین فعالیتهای واحد فراهمآوری اعضا و نسوج پیوندی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی بوده که سبب آشنایی هرچه بیشتر نهادهای مختلف با این موضوع در راستای اقدامات مسئولیت اجتماعی شده، از سوی دیگر برگزاری مراسمی با حضور خانوادههای اهداکننده (بهشت ایثار) اقدامی است که پنجشنبه آخر سال در راستای شنیدن نظرات خانوادهها برگزار میشود. تولید محتوای آموزشی در زمینههای مختلف، حضور فعال در فضای مجازی، چاپ و انتشار مطالب مختلف پژوهشی در نشریات و امضای تفاهمنامههای همکاری مختلف با سازمانهای خصوصی و دولتی اقدامات خوبی است که اجرا شده و طرحهای همکاری جدیدتر نیز در دست اقدام و برنامهریزی است. راهاندازی کمپینهای مختلف جهت مشارکت مردم باهدف افزایش آگاهی و آشنایی با مرگ مغزی و اهدای عضو از جمله یک مساوی 8 (8=1) توانسته است تا حدی نگاه جامعه را به موضوع اهدا عضو تغییر دهد.
در پایان
ما اگر حلقه مرگ و زندگی را بشناسیم بهتر میتوانیم با موضوع اهدا عضو کنار بیایم. در کشور ما به جهت آمار بالای تصادفات و حوادث سالانه حدود 5 تا 8 هزار مورد مرگ مغزی در آن رخ میدهد. باتوجهبه اینکه نیمی از این افراد قابلیت اهدا عضو دارند؛ اما آمار اهدا به طور میانگین 700 تا 1000 مورد است و این موضوع نشان میدهد بخش زیادی از اعضای حیاتبخش متوفیان مرگ مغزی به زیر خاک میرود، از آنجایی طبق مطالعات انجام شده احتمال گیرنده عضو بودن فرد بهمراتب بیشتر از اهداکننده بودن است، کمک به ارتقای فرایند اهدای عضو در واقع کمک به خودمان (خانواده، عزیزان، بستگان، دوستان و مردم عزیز کشورمان) خواهد بود تا بیماران کمتری در لیست انتظار به دلیل نرسیدن عضو پیوندی فوت کند چرا که روزانه بین 7 تا 10 نفر بر اثر نرسیدن عضو اهدایی فوت میکنند و ما برای نجات جان بیماران در کشور نباید از ظرفیت حیاتبخشی موارد مرگ مغزی غافل باشیم، چرا که موافقت با اهدای عضو حداقل دو زندگی را رقم میزند و مخالفت با آن حداقل دو مرگ را.