hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > فرهنگی > شعرهای پررنگ چایی‌های کم‌رنگ

گفتگو با مریم کرباسی نجف‌آبادی

شعرهای پررنگ چایی‌های کم‌رنگ

مریم کرباسی نجف‌آبادی، دانش‌آموخته کارشناس ارشد ادبیات  و دارای مدرک ممتاز خوشنویسی است.

مریم کرباسی نجف‌آبادی، دانش‌آموخته کارشناس ارشد ادبیات  و دارای مدرک ممتاز خوشنویسی است.  از وی تا کنون 3 مجموعه شعر «چهره‌ات را پیمبری باید» که نامزد جایزه ادبی پروین اعتصامی شد، «خبرهای خوب» و «دعوتنامه» تا کنون منتشر شده است. وی برگزیده بیش از هفتاد کنگره ملی و بین‌المللی از جمله؛ «این‌همه یوسف»، «سمنان»، «شعر یادمان ولایت»، «شعر ققنوس»، «سوختگان وصل»، «شعر يار و يادگار»، «تسليم‌»، «وقف‌»، «هميشه‌های هنوز»، «شعر حج‌»، «شعر کرامت»، «شعر بین‌المللی انقلاب اسلامی» و «شهد شهود» می‌توان یادکرد. او با همسر شاعر و پژوهشگر خود، زیست شاعرانه‌ای را هر روز از نو تجربه می‌کند. هم شعر و هم هنر خوشنویسی او بهانه‌ای بودند تا از او درباره این دو هنر پرسش کنیم. با هم پاسخ‌های کرباسی که با شعرهای خودش آمیخته شده است را می‌خوانیم:

شعر سراغ شما آمد یا شما سراغ او رفتید؟ کدام زودتر ذوق‌زده شدید؟
قطعا شعر سراغ من آمد و مرا به‌شدت ذوق‌زده کرد. «بیشتر با پا که نه با سر سراغم آمده/ گرچه گاهی رفته و کمتر سراغم آمده/ شاید او تنها کسی باشد که من هروقت هم/ بوده‌ام بیمار، در بستر سراغم آمده/ هرچقدر از من بدی دیده است اما باز هم/ مهربان مانند یک مادر سراغم آمده/ ممکن است اصلا سراغش را نگیرم من، ولی/ او خودش هر بار عاشق‌تر سراغم آمده/ گاه‌گاهی قطره‌قطره می‌چکد روی سرم/ گاه چون باران ویرانگر سراغم آمده/ هم من او را دوست دارم تا ابد، هم او مرا/ شاید او هم با همین باور سراغم آمده/ گرچه درهای زیادی را به رویم بسته‌اند/ شعر اما از دری دیگر سراغم آمده»
از کی دلتان هوس کرد که سری هم به دنیای خوشنویسی و خط بزنید؟
از دوران نوجوانی و شاید کلاس اول دبستان، خط خوبی داشتم و هم‌کلاسی‌هایم دفترهایشان را نزد من می‌آوردند تا نامشان را بر روی آن‌ها با خط خوش بنویسم و همیشه مورد تشویق دبیران هنر قرار می‌گرفتم اما پس از ازدواج، علاقه همسرم و تشویق‌ها و همراهی‌های ایشان، در انجمن خوشنویسان ایران ثبت‌نام کردم و موفق به کسب مدرک ممتاز خوشنویسی شدم.
دوست دارید شما را بیش‌تر یک شاعر بشناسند یا خوشنویس؟ چرا؟
عنوان شاعری برایم دوست‌داشتنی‌ و ملموس‌تر است. چرا که: «زندگی‌ کرده‌ایم ما با شعر، زندگی‌ کرده است با ما شعر / خوش به حال من است و زندگی‌ام که دو تا یار و همنشین دارم». هرچند عنوان خوشنویس بودن هم افتخار بزرگی برای من است ولی به دلیل ارتباط گسترده عامه و خاصه جامعه با شعر فارسی، امکان ارتباط با مخاطبان بسیار آسان‌تر است.
اشعار خودتان را هم خوشنویسی کرده‌اید؟ مجموعه اشعار خودتان را با خط خودتان منتشر کرده‌اید؟
این هم از عجایب روزگار است که بنده هیچ شعری از خودم را تاکنون خوشنویسی نکرده‌ام. دلیل خاصی هم برای آن ندارم. این برخلاف پندار دیگران است که فکر می‌کنند دیوار منزلمان پر از خوشنویسی‌های شعر خودم است.
شما در جشنواره‌ها و مسابقات فراوانی شرکت کرده‌اید و برگزیده هم شده‌اید. چه فرصت‌ها و چه تهدیدهایی در این جشنواره‌ها وجود دارد؟ شما با کدام روبرو بودید؟
باتوجه‌به این‌که بنده در بیش از 70 جشنوارة استانی، کشوری و بین‌المللی حائز رتبه‌های برتر و برگزیده بوده‌ام با فرصت‌ها و تهدیدهای آن هم آشنایی کامل دارم. آشنایی و دوستی با شاعران بیشتر شهرهای کشور و همچنین دیدار دوباره با دوستان شاعر و تبادل و شنیدن اشعار آن‌ها از مزیت‌ها محسوب می‌شود. در مقابل جشنواره‌ای شدن شاعران به‌منظور سرودن شعر با مضمون خاص می‌توان تهدیدی در برابر جوشش شعر شاعران باشد و آن‌ها را از آفرینش اشعار ناب بازدارد. در مورد خودم، بهره‌گیری از فرصت‌های جشنواره، بیشتر تأثیرگذار بوده است و سعی کرده‌ام به دام مضامین جشنواره‌ای نیفتم.
شعرهای شما از لحاظ موضوع و مضمون در چه دسته‌هایی طبقه‌بندی می‌شوند؟ از لحاظ تکنیکی و قالبی چطور؟
عاشقانه، اجتماعی، دفاع مقدس، آیینی و آزاد از مضامین عمده اشعار بنده‌اند و این اشعار، بیش‌تر شعر زندگی و خانوادگی در قالب غزل است. در زمینه شعر آئینی هم فعال هستم، مخصوصا علاقه زیادی به شعر رضوی دارم و اشعار بسیاری در مدح امام رضا دارم و برای نمونه می‌توانم به شعر ضامن آهو اشاره کنم. «می‌نویسم در میان بغض و حسرت، نامه را/ باز دلتنگت شدم، بفرست دعوت‌نامه را/ تا کبوترهای گنبد پستچی‌های منند / می‌رسانم آسمانی‌تر به دستت نامه را/ شهر من از مشهدت دور است و نزدیک است دل/ دل خودش می‌آورد گاهی به‌سرعت نامه را/ گاه اشکی، گاه شوقی، گاه شعر تازه‌ای/ می‌نویسم باز هم در چند قسمت نامه را/ کاش وقتی درد دل‌هایم به دستت می‌رسند/ واکنی یک گوشه آرام و خلوت نامه را/ عاقبت این سطرها با خط نستعلیق من/ خواندنی تر می‌کند تا بی‌نهایت نامه را/ غصه‌های کوچکم را هم برایت گفته‌ام/ خاطرم جمع است می‌خوانی به‌دقت نامه را/ خواب دیدم باز هم اردوی مشهد می‌برند/ تا گرفتم از پدر دیشب  رضایت‌نامه را -/ صبح شد، تب داشتم، دیدم کنار بسترم/ مادرم با گریه می‌خواند زیارت‌نامه را»
برای کارهایتان اسم هم انتخاب می‌کنید؟ اسم اشعار چگونه خلق می‌شوند؟ آیا شده تا کنون مخاطبی برای کار شما عنوانی انتخاب کند؟
خیر. اعتقاد و علاقه‌ای به نام‌گذاری شعر ندارم اما بارها پیش‌آمده است که مخاطبان در برنامه یا دورهمی‌های شاعرانه گفته‌اند که فلان شعر را بخوانید و نامی هم برای آن انتخاب کرده‌اند.
قبل از سرودن شعر، از چه منابعی برای غنی‌تر شدن فضای شعری خود استفاده می‌کنید؟ اصولاً چقدر به پژوهش و خواندن توسط شاعر معتقد هستید؟
خوانش اشعار کلاسیک و نوکلاسیک که همواره بخشی از مطالعات روزمره من است و زمانی که شعر، جوشش یابد دیگر سراغ منبعی نمی‌روم چون وجود من، خود، منبع آغاز شعر است. خانه، آشپزخانه و تمام چیزهایی که در اطراف من هستند شعرند. خواندن غزلیات سعدی با همسرم از روزمره‌های شیرین ماست: «این شعرهای سهل و گاهی ممتنع را/ انداختی با خواندن سعدی به جانم/ می‌نشینم در آشپزخانه که بیایی و بعد عصرانه/ هم به فکر من و خودت باشی، هم به اوضاع خانه فکر کنی/ من عاشق صبحم که با خنده بگویی/ مریم بیا امروز هم صبحانه با هم»
از میان شعرای معاصر ایرانی و غیرایرانی، کارهای چه کسانی را بیشتر می‌پسندید و با آن ارتباط برقرار می‌کنید؟ چرا؟
فروغ فرخزاد، قیصر امین‌پور و سعید بیابانکی. به دلیل صداقت در ارائه شعر، سهل و ممتنع بودن اشعار آن‌ها و جریان داشتن اندیشه و روح زندگی در اشعارشان. به اعتقاد بسیاری از مخاطبانم، شعر بنده هم شعر زندگی و خانواده است و زندگی در آن‌ها جریان دارد. «گرچه مبهوت غزل گفتن سعدی هستم/ بهتر آن است که در شعر به قیصر بروم/ فروغ دیده من! سایه سرم! با تو/ به آفتاب، سلامی دوباره خواهم کرد»
یک شاعر تا چه اندازه باید به علوم روز و مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعی زمان خودش بپردازد و تسلط داشته باشد؟
سعی بر آن دارم که از مسائل و علوم و دانش‌هایی که در شعر می‌توانم از آن‌ها برای بیان موضوع بهره‌ ببرم آگاهی نسبی داشته باشم. بدیهی است که شاعری که در روزگار خود به سر می‌برد باید با مسائل روز و مشکلات جامعه آشنا باشد چنانچه شعر شاعر امروز بازتابی از زندگانی شاعر باید باشد. به قول فروغ، جای پای لحظات زندگی شخصی شاعر در اشعارش کم نیست و شاعر امروز، راوی صادق لحظات زندگی خود و جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کند و بدی‌ها، خوبی‌ها، زشتی‌ها و زیبایی‌ها را مثل نقاشی زبردست در اشعار خود به تصویر می‌کشد.
وظیفه منتقد شعر امروز چیست؟
وظیفه منتقد تنها این نیست که به دنبال ضعف و معایب شعر باشد بلکه باید ضمن برشمردن کاستی‌ها به نکات مثبت شعر نیز اشاره داشته باشد. بعضی از منتقدین این‌گونه هستند. منتقد باید به متن شعر بپردازد و از غرض‌ورزی‌ها و حاشیه‌ها دوری کند. «می‌پیچمت میان غزل‌های محکمم/ چون از نگاه منتقدین در امان ‌تری»
شما دلیل کم خواندن کتاب را چه می‌دانید؟ سهم نویسندگان، شعرا  و رویدادهای ادبی دراین‌بین چقدر است؟
بخشی از این مشکلات به کتاب نخواندن خانواده بازمی‌گردد. وقتی خواندن کتاب یک امر روزمره محسوب شود آن‌گاه جامعه به خودآگاهی خواهد رسید و نسبت به مسائل پیرامون خود بی‌تفاوت نخواهد بود. شاعران و نویسندگان تولیدات ادبی خود را انجام می‌دهند ولی این متولیان ادبی و فرهنگی کشور هستند که باید با حمایت‌های خود این آثار را با کم‌ترین هزینه در اختیار جامعه قرار دهند که متأسفانه چنین نیست.
جایگاه شما به‌عنوان یک زن در جامعه شعرا بیشتر پذیرفته شده یا در جامعه خوشنویسان؟
به طور مساوی، هر دو. البته در شعر، حضوری پررنگ‌تر دارم چرا که در ابتدا خوش‌نویس بودم و بعدها شاعر شدم. «در خانه ما شعر دارد نقش پررنگی/ این شعرها مدیون چایی‌های کم‌رنگ است/ عاقبت این سطرها با خط نستعلیق من/ خواندنی‌تر می‌کند تا بی‌نهایت نامه را»
شعر زنان امروز با شعر مردان، چه تفاوت‌هایی دارند؟ ازاین‌بین در شعر شما کدام یک بیشتر دیده می‌شود؟
تفاوت آشکاری دیده نمی‌شود جز آنکه برخی شعر زنانه را با مسائل دیگر اشتباه گرفته‌اند و می‌پندارند که شعر زنان یعنی در مورد مسائل زنان سخن‌گفتن است درصورتی‌که این به زبان و فرم شعر بازمی‌گردد که در آن عواطف زنانه، نقش پررنگی دارد. «مرد بودن که کار سختی نیست، می‌نشینم به‌راحتی جایت/ تو بیا جای من ببین گاهی می‌توانی زنانه فکر کنی؟»
اگر فرصت داشته باشید که تنها یک شعر بخوانید، دوست دارید کدام شعر را بخوانید؟
«خانه پر از عطر من و گل‌های مریم بود/ وقتی نشستم پای سفره، غصه‌ها کمبود/ آن روزها پای تمام سفره‌های عقد/ عهدی که در آئينه می‌بستند، محکم بود/ مردی که در آئينه با من عهد و پیمان بست/ در انتخابش از همان اول مصمّم بود/ او با غزل دل‌برده بود از من نه با سکّه/ مهریه‌ام چندین غزل، پشت‌سرهم بود/ هرگز به فکر ملک و دارایی نبودم، چون/ آن مرد شش دانگ دلش کامل به نامم بود/ محرم شدیم و زندگی با عشق شد آغاز/ عشقی که از زیباترین اسرار عالم بود/ از روز اوّل شعر را مدیون او بودم/ با او تمام گفتگوهایم منظّم بود»
برای سنگ قبرتان فکری کرده‌اید؟
«آنکه همواره دلش پر غم بود/ دلخور از چرخ ادب، مریم بود/ گرچه جز سستی از ایام ندید/ غزلش مثل خودش محکم بود/ دوستان یاد نکردند از او/ او ولی یادِ همه عالَم بود ...». البته شعر بهتری خواهم سرود. فعلاً همین را داشته باشید.

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نویسنده
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی جشوقانی
سعید آقایی، بیش از همه یک "دوست کتاب" به حساب می‌آید.
او کارشناسی ارشد هنر دارد، ۴ مجموعه شعر و ۱ مجموعه داستان و ۲ کتاب نثر ادبی منتشر کرده. ۱۲ نمایشگاه انفرادی نقاشی داشته و نوشتن را در گونه های مختلف تجربه کرده است.

نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد
آخرین اخبار مربوط به بیمه دات کام