رویداد ایران-امیر اکبری: وجود متقاضیان انبوه در برابر ظرفیت کم پذیرش، سبب شده بود تمامی رشتههای موجود دانشگاهها متقاضیانی داشته باشند و حتی بسیاری خانوادهها و دانشجویان رنج و هزینه اقامت در استان دیگر و ثبتنام در دانشگاه آزاد را به جان خریده و تحصیل در مقطع کاردانی یک رشته بدون آینده را انتخاب میکردند. بسیاری پسران هم با ماندن در پشت کنکور بهاجبار راهی سربازی و پس از آن بازار کار میشدند و دیگر هیچگاه رنگ دانشگاه و تحصیل را نمیدیدند. دختران هم با مشکلات کمتر ولی زیر فشار نگاه اطرافیان دوباره کتاب و دفترها را برای سال آینده مرور میکردند.
هرم جمعیتی دهه شصت سبب شده بود که میزان متقاضیان هرسال بالاتر برود و توسعه دانشگاه آزاد هم نتوانست مشکل را بهصورت اساسی ساماندهی کند. صفهای طولانی دفاتر پست برای دریافت دفترچه کنکور، تکمیل و ارسال مدارک، کیوسکهای پررونق مطبوعات در هنگام اعلام نتایج کنکور و چهرههای خندان و غمزده در قاب روزنامه از تصویرهای باقیمانده از آن روزهای پررنج و عذاب است.
پس از آن سالبهسال با گسترش ظرفیت دانشگاههای دولتی و آزاد و افزوده شدن دانشگاههای پیامنور، علمی - کاربردی، غیرانتفاعی و سایر مراکز آموزش عالی و همزمان تغییر هرم جمعیتی و کاهش تعداد متقاضیان، روند دگرگون شد و به جایی رسید که قبولی در کنکور برای بیشتر متقاضیان امکانپذیر است. در این شرایط به طور معمول کسی از ورود به دانشگاه جا نمیماند و حتی تعدادی از دانشگاهها با مشکل صندلیهای خالی و در برخی اوقات تعطیلی اجباری مواجه شدند.
اما در همین شرایط هم رقابت برای قبولی در رشته و دانشگاههای خاص و تلاش برای حضور در جمع برترینها، کابوس دوره ۱۲ساله تحصیل از دبستان تا دبیرستان شده است. کنکور، تست، قبولی آزمون و تبعات آن در استرس دانشآموزان، کاهش زمانهای تفریح، هزینههای کلان کمکآموزشی و از همه مهمتر تاکید شیوههای آموزش به نگاه آزمون محور سبب شده دوره تحصیل بهجای لذت، به «اجباری» شبیه باشد. از سوی دیگر عمق آموزشهای این دوره و تلاش برای پرورش دانشآموز برای ورود موفق به جامعه شرایط مطلوبی ندارد. وابسته بودن آینده و موفقیت یک انسان به حضور چند ساعتی در یک جلسه و احتمالهای پیشبینی نشده در هنگام برگزاری، ضد عدالت و مشکلساز است.
تلاش برای تغییر کنکور، تغییر نقش فرایند تحصیلی در قبولی نهایی، بالابردن سهم مصاحبه و بررسیهای علمی از جمله پیشنهادها و برنامههای اجرا شده برای تغییر این روند بوده است.
به نظر میرسد سیاستهای کلان آموزش کشور به انقلاب جدی نیاز دارد. باید دوره مدرسه، نوجوانی و جوانی، زیباترین و بهیادماندنیترین خاطرات هر انسان باشد و در کنار آن پلهپله برای «زندگی» و «موفقیت» آماده شود. روان و تن سالم، توجه به شادی و ایجاد زمینه یافتن علاقه واقعی هر انسان جزو بزرگترین خدمات خانواده و سیستم آموزشی خواهد بود. در این چرخه دانشآموز به دنبال مسیر درست زندگی خود رفته و بیش از موانع به تلاش و افزایش توان و مهارت توجه خواهد کرد. خروجی جامعهای که از سایه سنگین چند دههای کنکور سنتی رها شود، جوانانی شاد، خلاق، موفق و روبهرشد خواهد بود.