پیش از فرمان امام خمینی(ره) به شورای انقلاب در دوم اردیبهشتماه سال ۱۳۵۸ مبنی بر شکلگیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شورای فرماندهی در اطلاعیه شانزدهم اردیبهشت همان سال، وظایف کلی سپاه را اعلام کرد که براساس بند هفتم این اطلاعیه، حمایت از نهضتهای رهایی بخش و حقطلبانه مستضعفان جهانی با نظارت رهبری انقلاب یکی از وظایف سپاه پاسداران است.
در سال ۱۳۶۴ با درک ضرورت توسعه سازمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در ۲۶ شهریور این سال، امام(ره) به عنوان فرماندهی معظم کل قوا فرمان تاریخی تشکیل نیروهای سهگانه زمینی، هوایی و دریایی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ابلاغ کرد اما این ضرورت توسعه سازمان با توجه به ظرفیتهای موجود در سپاه به اینجا نیز ختم نشد و در سال ۱۳۶۹ به فرمان حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب، نیروی مقاومت بسیج و نیروی قدس نیز به عنوان دو نیروی دیگر به ساختار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اضافه شد تا این سازمان دربرگیرنده پنج نیرو باشد.
تشکیل نیروی قدس در ابتدای دهه ۷۰ شمسی، نخستین تجربه ایجاد سازمان برون مرزی در سپاه پاسداران محسوب نمیشود؛ در همان زمان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران، واحدی با عنوان نهضتهای آزادیبخش در سپاه ایجاد شد که مسئولیت آن ارتباط گرفتن با گروههای نهضتی و مبارز در کشورهای دیگر با هدف حمایت از مستضعفان عالم بود.
کمی بعد و با آغاز جنگ تحمیلی نیز در کنار فعالیتهای مربوط به اطلاعات و عملیات که به طور طبیعی نیاز به برخی فعالیتهای برونمرزی داشت، از سال ۱۳۶۲ قرارگاه رمضان بعنوان متولی جنگهای نامنظم سپاه برای عملیاتهای برونمرزی به فرماندهی سردار «مرتضی رضایی» در منطقه غرب و شمالغرب تشکیل میشود که وظیفه آن ایجاد سازوکار تیپهای رزمی از نیروهای مبارز عراقی و انجام فعالیتهای اطلاعاتی و عملیاتی در مناطق کردنشین عراق تعریف میشود.
در جبهه جنوب نیز یک تیپ به فرماندهی شهید «اسماعیل دقایقی» با نام «بدر» تشکیل میشود که عناصر اصلی و رزمندگان آن همگی مجاهدان عراقی هستند.
شکلگیری و سازماندهی نیروی قدس سپاه در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ شمسی، مصادف با لشکرکشی ایالات متحده آمریکا به منطقه پس از جنگ دوم خلیجفارس بود. تشدید مداخلات آمریکا در منطقه و نفوذ نظامی آنها در خاورمیانه یکی از چالشهای جدی جمهوری اسلامی ایران به حساب میآمد که باعث ایجاد نگرانیهای در داخل و در نتیجه گسیل چندین لشگر از ارتش و سپاه به سمت مرزهای جنوب غربی بود که این روند نزدیک به یک سال ادامه داشت.
در چنین شرایطی حضرت آیتالله خامنهای با برآورد دقیق و درست از وضعیت منطقه و همچنین دامنه و عمق تهدیدی که حضور آمریکاییها در منطقه میتواند متوجه ایران و دیگر کشورها کند، دستور تسریع در تشکیل و سازماندهی دو نیروی مقاومت و قدس را صادر کردند که در حقیقت نیروی مقاومت نیرویی با فلش داخلی و نیروی قدس نیرویی با فلش خارجی بودند که در نوع خود ابتکار عمل خاصی برای مواجهه با شرایط نبرد نامتقارن محسوب میشدند.
فرماندهان
شکلگیری نیروی قدس در چنین شرایطی مستلزم آن بود که خبرهترین فرماندهان سپاه پاسداران، فرماندهی این نیروی حساس و حیاتی برای کشور، منطقه و جهان را برعهده گیرند؛ لذا در بدو تأسیس، فرماندهی نیروی قدس سپاه به «احمد وحیدی» که در آن برهه یکی از باتجربهترین فرماندهان سپاه در حوزه اطلاعات بود سپرده شود.
فرماندهی سردار وحیدی بر نیروی قدس تا سال ۱۳۷۶ ادامه یافت که در آن مدت، مهمترین رویدادی که نیروی قدس سپاه در آن حضور پیدا میکند، نقشآفرینی موثر در جنگ بوسنی است تا اینکه فرماندهی این نیرو به یکی از سلحشورترین فرماندهان سپاه یعنی سردار «قاسم سلیمانی» فرمانده وقت لشکر ۴۱ ثارالله کرمان سپرده شد، اما چرا قاسم سلیمانی؟
دفاع مقدس عرصه نمایش توانمندی و مدیریت سردار سلیمانی در فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله بود و به واسطه همین فرماندهی موفق، مفتخر به دریافت ۳ نشان فتح از رهبر معظم انقلاب پس از پایان جنگ شد. در سالهای ابتدایی دهه ۷۰ شمسی که مرزهای شرق و جنوب شرق کشور عرصه جولان اشرار و گروهکهای معاند مسلح میشود، مسئولیت قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه به قاسم سلیمانی واگذار میشود و او در مدت کوتاهی با برنامهریزی دقیق موفق به برچیدن بساط ناامنی در شرق و جنوبشرق کشور میشود.
دوران فرماندهی حاج قاسم سلیمانی در نیروی قدس سپاه یکی از طولانیترین دورانهای فرماندهی در نیروهای مسلح است که از سال ۱۳۷۶ تا سال ۱۳۹۸ که این فرمانده سلحشور و دلاور به دستور دونالد ترامپ رئیسجمهوری وقت ایالات متحده در فرودگاه بغداد ترور و به شهادت میرسد، ادامه پیدا میکند.دوران فرماندهی حاج قاسم سلیمانی در نیروی قدس سپاه یکی از طولانیترین دورانهای فرماندهی در نیروهای مسلح است که از سال ۱۳۷۶ تا سال ۱۳۹۸ که این فرمانده سلحشور و دلاور به دستور دونالد ترامپ رئیسجمهوری وقت ایالات متحده در فرودگاه بغداد ترور و به شهادت میرسد، ادامه پیدا میکند.
از این نظر، زمان طولانی فرماندهی شهید سلیمانی بر نیروی قدس دورانی است که این نیرو در عرصههای مهمی چون عملیات آزادسازی جنوب لبنان، جنگهای ۳۳ روزه، ۲۲ روزه، ۸ روزه و ۵۱ روزه، مبارزه با داعش و تأثیرگذاری در یمن، بحرین و ... حضور پیدا میکند.
سردار اسماعیل قاآنی فرمانده فعلی نیروی قدس از ابتدای تشکیل این نیرو در سطوح مختلف فرماندهی حضور داشته و سالهای متمادی جانشین شهید سلیمانی در نیروی قدس بوده. او بلافاصله در همان روز شهادت شهید سلیمانی، از سوی فرمانده معظم کل قوا بعنوان فرمانده نیروی قدس سپاه منصوب شد.
ساختار و تشکیلات
نیروی قدس همانند سایر نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از معاونتها و فرماندهیهای مختلفی تشکیل شده است که هرکدام از آنها وظایف و مسئولیتهای خاص خود را برعهده دارند. با اینحال به دلیل حساسیت حوزه فعالیتی و ماموریتی این نیرو که دامنه اثرگذاری آن را منطقه و جهان قرار داده، همواره خبرهترین فرماندهان و نیروهای تشکیلات در این نیرو سازماندهی شدهاند.
استراتژی سازمان نیروی قدس، غلبه کیفیت نیروها در یک حوزه مأموریتی بر کمیت آنهاست که باعث میشود سازمان به جای در اختیار داشتن تشکیلات گسترده نیروی انسانی، با تعدادی محدود اما خبره، کارآمد و ماهر ماموریت محوله را انجام دهند.
این چابکی ساختار، قابلیت هایی را برای نیروی قدس به وجود آورده که صهیونیستها اذعان دارند در حالیکه ائتلاف بیش از ۴۰ کشور با وجود برخورداری از منابع و امکانات عظیم نتوانست حرکت داعش را مهار کند، مبارزات نیروی قدس و فرماندهی آن نه تنها منجر به تحمیل شکستهای گوناگون بر داعش شده بلکه منطقه و جهان نیز به نقش برتر و موثر جمهوری اسلامی ایران پی برده است.
این نیرو برای ارتباط با حوزههای ماموریتی برون مرزی، دارای بدنه کارشناسی کارکشته و ماهری است که به طور عمده بهدلیل تمرکز و ارتباط مستمر با حوزه ماموریتی خود، تسلط مثالزدنی بر آن منطقه داشته و در جریان کامل جزئیات مناطق تحت تسلط خود قرار دارند که خروجی بررسیها و کار کارشناسی این افراد به طرحهای عملیاتی تبدیل شده و ردههای مربوطه زیر نظر مستقیم فرماندهی وارد عمل میشوند.
حزبالله لبنان را میتوان بهترین نمونه یک گروه جهادی و مکتبی برشمرد که با حمایتهای جمهوری اسلامی ایران با محوریت نیروی قدس سپاه در مقابله با اشغالگری رژیم صهیونیستی سازمان و پرورش یافته است.البته این اقدامات فقط در عملیات نظامی و میدانی مستقیم خلاصه نمیشود، بلکه شامل آموزش، سازماندهی، توجیه، انتقال تجربه و پشتیبانی از گروههای بومی همسو و ... در مناطق مختلف می شود.
حزبالله لبنان را میتوان بهترین نمونه یک گروه جهادی و مکتبی برشمرد که با حمایتهای جمهوری اسلامی ایران با محوریت نیروی قدس سپاه در مقابله با اشغالگری رژیم صهیونیستی سازمان و پرورش یافته است.
انصارالله یمن، حشدالشعبی در عراق، حماس و دیگر گروههای مقاومت فلسطینی، حیدریون، فاطمیون، زینبیون و ... همه از جمله گروههای مقاومت مردمی در منطقه هستند که جمهوری اسلامی ایران با محوریت نیروی قدس سپاه به منظور حمایت از مستضعفان جهان که امری مصرح در مکتب اسلامی و قانون اساسی کشورمان است از آنها حمایت کرده و امروز به وزنههای اثرگذار و تعیینکنندهای در منطقه تبدیل شدهاند.
نیروی قدس در مواجهه با بزرگترین بحران منطقه
آغاز بحران سوریه از اوایل سال ۲۰۱۱ میلادی، این کشور را در سال ۲۰۱۲ وارد بحرانی خطرناک به نام جنگ داخلی میکند و با آغاز اغتشاشها در شهرهای حمص و حماه، حملات نظامی به مراکز دولتی و امنیتی باعث میشود که مسلحین و گروههای تروریستی بهتدریج خود را به شهرهای بزرگی ماننند دمشق و حلب برسانند و اقدامات خطرناک خود علیه نظام مستقر سوریه را برنامهریزی کنند.
شرایط حاکم بر سوریه در آن زمان بهگونهای بود که کمتر کسی به بقای نظام سوریه امید داشت و هجمه سنگین تبلیغاتی رسانههای منطقهای بهویژه شبکههای الجزیره و العربیه و شمارش معکوس برای سرنگونی بشار اسد بهگونهای بود که حتی مسئولان سوری را دچار دستپاچگی کرده بود اما در آن اوضاع بحرانی که هم صحنه میدانی و هم وضعیت روانی کاملا به نفع مخالفان و علیه دولت سوریه رقم خورده بود، جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت با جدیت در کنار سوریه بایستد و مانع سقوط نظام شود.
بر اساس این راهبرد و در شرایطی که سوریه دشوارترین مرحله بحران را سپری میکرد، براساس تصمیم عالیترین مقامهای نظام، نیروی قدس مامور شد با جدیت بیشتری وارد صحنه سوریه شود و ضمن مقابله جدی با تروریستها، مانع سقوط نظام این کشور شود.
نیروی قدس در چارچوب وظایف و ماموریتهای قانونی خود از دیرباز در سوریه کم و بیش حضور داشت؛ البته ارتباط نیروی قدس با سوریه تا پیش از بحران به طور عمده در حیطه پشتیبانی از گروههای مقاومت لبنان و فلسطین بود و تعامل گستردهای با نظام دمشق وجود نداشت. وقوع بحران اما زمینه ارتباطهای بیشتر نیروی قدس را با ساختارهای این کشور از دولت و ارتش گرفته تا بالاترین سطح یعنی ریاست جمهوری فراهم کرد. ابتدا حضور نیروی قدس در سوریه و اقدامات آن در این کشور بُعد رسانهای نداشت اما با تشدید بحران و ضرورت حضور پررنگتر در سوریه به تدریج مقامهای سپاه از این واقعیت پرده برداشتند.
بر اساس این راهبرد و در شرایطی که سوریه دشوارترین مرحله بحران را سپری میکرد، براساس تصمیم عالیترین مقامهای نظام، نیروی قدس مامور شد با جدیت بیشتری وارد صحنه سوریه شود و ضمن مقابله جدی با تروریستها، مانع سقوط نظام این کشور شود.نخستین حضور و اقدام نیروی قدس در سوریه حالت توجیهی، مستشاری و آموزشی داشت. با هماهنگی مسئولان نیروی قدس، کارشناسانی از نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران به توجیه و آموزش پلیس سوریه در برخورد با شورشهای خیابانی پرداختند. کمبود تجهیزات پلیس سوریه از جمله مشکلاتی بود که کار آنان را در مدیریت بحران دشوار ساخته بود و به همین دلیل در مقاطع اولیه برخی تجهیزات به آنان ارائه شد.
هرچند ورود سریع بحران به فاز مسلحانه و جنگ، فرصت چندانی برای اقدام انتظامی باقی نگذاشت اما این کمکها در دورههای بعدی کم و بیش تداوم یافت.
اعزام تعدادی از افسران امنیتی سوریه به ایران به منظور آموزش مدیریت بحران و کار اطلاعاتی_امنیتی در شرایط بحران از دیگر اقدامات مستشاری نیروی قدس در آن برهه به سوریها بود. جمعبندی کارشناسان ایرانی این بود که برخورد اولیه نظام با معترضان، فاقد پشتوانه کافی اطلاعاتی بوده و برآورد درستی از بحران و ریشههای آن وجود نداشت، در نتیجه به جای برخورد انتظامی برخورد نظامی صورت گرفت و این موضوع به نوبه خود به وخامت اوضاع افزود.
تشکیل نیروهای مردمی
یکی از نقاط ضعف حکومت سوریه، فقدان تجربه در استفاده از نیروهای مردمی در بحران بود؛ به همین دلیل مستشاران ایرانی به مقامهای سوری توصیه کردند از ظرفیتهای مردمی در مقابله با بحران جاری بهره برداری کند.
بر این اساس گام دیگر جمهوری اسلامی کمک به سوریه در جهت تشکیل و سازماندهی نیروهای مردمی بر اساس الگوی بسیج بود و به این منظور، سردار شهید «حسین همدانی» که در امر بسیج مردمی تجارب زیادی داشت در سال ۱۳۹۱ عازم سوریه شد و با هماهنگی مقامهای سوریه به عنوان فرمانده سپاه در دمشق مستقر شد. نیروهای دفاع ملی( قوات الدفاع الوطنی) به تدریج در همین چهارچوب شکل گرفت که اعضای این سازمان متشکل از داوطلبان عمدتاً علوی بود و آماده دفاع از کشور و نظام در برابر موج تروریسم بودند.
این نیروها در ابتدا در قالب گروههای ۵۰ تا ۱۰۰ نفره برای آموزش نظامی به ایران اعزام میشدند اما پس از مدتی با اعزام مربیان نظامی به سوریه، کار آموزش و سازماندهی در پادگان های ارتش سوریه در نقاط مختلف این کشور دنبال شد.
سازماندهی فاطمیون و زینبیون
لشکر فاطمیون متشکل از افغانستانیهای داوطلبی است که توسط نیروی قدس سازماندهی شده و برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) راهی سوریه شدهاند. هسته اولیه شکل گیری لشکر فاطمیون، تعدادی از نیروهای افغانستانی بودند که به آنها سپاه محمد(ص) میگفتند. این گروه که در دهه ۸۰ میلادی در افغانستان علیه شوروی میجنگیدند پس از پیروزی انقلاب اسلامی به امام خمینی(ره) و جمهوری اسلامی ایران گرایش یافتند. هر چند برخی از آنان در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شرکت کرده و بعدها در صفوف جنگ با طالبان نیز حضور داشتند.
فاطمیون در سال ۱۳۹۰ با استعداد یک گروهان اعلام موجودیت کرد و ابتدا در سوریه در کنار حزبالله لبنان و گروههای عراقی مانند گردانهای سیدالشهداء(ع) فعالیت میکرد اما به تدریج تبدیل به تیپ و در نهایت لشکر شد و در حال حاضر تعداد نیروهای این لشکر به بیش از ۲۰ هزار نفر می رسد.
فرماندهی فاطمیون را شهید «علیرضا توسلی» (ابوحامد) برعهده داشت که فرماندهی شجاع و باتجربه در جنگ با ارتش شوروی و همچنین در جنگ هشت ساله ایران و عراق بود. او از افراد مورد اعتماد سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران بود. ابوحامد در ۹ اسفند ۱۳۹۳ در نبرد با جبهةالنصره به همراه «رضا بخشی» جانشین لشکر فاطمیون در حومه درعا در جنوب سوریه به شهادت رسید.
لشکر زینبیون نیز شامل مدافعان حرمی است که از شیعیان پاکستان تشکیل شده است.
نیروی قدس و رسانهها در سوریه
با توجه به این واقعیت که عملیات رسانهای جبهه ضد سوری به ویژه شبکههای ماهوارهای منطقهای مانند «العربیه»، «الجزیره» و «الحدث» نقش مهمی در آغاز و تشدید بحران در سوریه داشت، نیروی قدس تصمیم گرفت در این عرصه نیز به نظام سوریه کمک کند. رسانههای سوری از نظر کمی و کیفی دارای ضعفهای زیادی بوده و با کار حرفهای رسانهای فاصله زیادی داشتند که در نتیجه قادر به هماوردی با شبکههای رقیب نبوده و در جذب مخاطب ناموفق بودند.
یکی از اقدامات رسانهای نیروی قدس که با اتکا بر اتحادیه رادیو تلویزیونهای اسلامی و حمایتهای فنی سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت، ایجاد شبکههای جدید همانند «الاخباریه» بود. وجود یک شبکه خبری رسمی آنهم در فضای جنگ و بحران ضرورتی بود که با راهاندازی «الاخباریه» و پس از آن شبکه «الدنیا» تا حدی خلع خبری در سوریه را پر کرد این در حالی بود که شبکههای مقاومت مانند العالم ایران، المنار حزبالله لبنان، و المیادین (مستقل اما همسو با مقاومت) نیز وظیفه اطلاعرسانی درست از تحولات سوریه را در سایه رقابت سنگین با شبکههای معاند به انجام میرساندند.
تاسیس شبکه دینی «نورالشام» نیز گام بیسابقه دیگری بود که تلاش داشت با رویکرد معتدل دینی به جذب مخاطب به ویژه در جامعه اهل تسنن بپردازد و در عین حال مانع گرایش سوریها به جریانات تکفیری و افراطی شود.
اقدام دیگری که بخش رسانه نیروی قدس در سوریه انجام داد، آموزشهای تخصصی در ابعاد مختلف عملیات روانی و نیز مسائل فنی بود. رسانهها و اصحاب رسانه در سوریه تجربه ماموریتهای رسانه در شرایط جنگ و بحران را نداشتند؛ با آموزش کادر رسانهای و خبرنگاران میدانی اعم از مطبوعات، خبرگزاری سانا، شبکههای سوری، اداره سیاسی ارتش و نیروهای دفاع وطنی، کار انتقال تجربه با استفاده از مربیان و استادان باتجربه ایرانی انجام شد.
اقدام دیگری که بخش رسانه نیروی قدس در سوریه انجام داد، آموزشهای تخصصی در ابعاد مختلف عملیات روانی و نیز مسائل فنی بود.
مستندسازی و تولید فیلم از دیگر اقداماتی بود که در عرصه کار رسانهای در سوریه انجام شد؛ بخشی از این کار را کارگردانان ایرانی انجام دادند اما بخش عمده آن پس از ارائه آموزشهای لازم برعهده نیروهای مستعد سوریه گذاشته شد تا رخدادهای متعدد و تحولات پیچیده بحران در تاریخ ثبت شود.
گام دیگری که نیروی قدس در حمایت رسانهای در سوریه برداشت، کار در فضای مجازی و سایبری بود؛ به این منظور آموزشهای لازم به سوریها داده شد و با پشتیبانی فنی و نیز استفاده از زیرساخت ارتباطی این کشور که در حد خود قابل قبول بود، شبکهای از صفحههای اجتماعی بهویژه در فیسبوک ایجاد و با استفاده از شیوههای مختلف موافق، مخالف و بیطرف به اطلاعرسانی و نیز عملیات روانی پرداخته شد که در افکار سوریها به ویژه نسل جوانان تاثیرات قابل توجهی برجا گذاشت.
مدیریت کار رسانه در عرصه میدانی شامل توجیه، آموزش و اعزام خبرنگاران، ارائه سیاستها و خطمشی خبری هماهنگی با مراکز ذیربط مانند وزارت اطلاعرسانی، هیات رادیو تلویزیون سوریه و اداره سیاسی ارتش از یک سو و ارتباط با قرارگاههای عملیاتی از سوی دیگر، بخش دیگری از اقدامات و دستاوردهای رسانه ای نیروی قدس در سوریه محسوب میشود.