انسیه شاه حسینی کارگردان آثاری چون دل نمک (۱۳۶۸)، آب را گل نکنید (۱۳۶۸)، اوینار (۱۳۷۰)، مجروح جنگی (۱۳۷۷)، غروب شد بیا (۱۳۸۳)، شب بخیر فرمانده (۱۳۸۴) در پاسخ به این سوال که چرا فیلم نمیسازید، اظهار داشت: زمانی که شروع به کار کردم با خودم گفتم با اندوختهای که دارم حداقل دو سال یک بار می توانم فیلم خوب بسازم. در هشت سال دفاع مقدس بودم و مدتی هم در عراق و سوریه بودم و پربار برگشتم.
وی ادامه داد: فیلمنامهام را هر جا بردم می گفتند، خط قرمز ماست. می گفتند جنگ ویرانگری هایی داشت و این طور که شما می گویید، نعمت نیست. بیبیسی به من پیشنهاد داده بود که شما بیایید درباره زنان و مادران شهید و آسیب هایی که از جنگ دیده اند، مستند بسازید.
شاهحسینی ادامه داد: به من پیشنهاد شد تا ۵۰ اثر هم اگر خواستید، بسازید و ما پول خوبی می دهیم اما با این که ۸ سال کار نکرده بودم، قبول نکردم. دیدم متاسفانه مسئولین فرهنگی خودمان هم همین پیشنهاد را می دهند؛ یعنی آنها هم می گفتند جور دیگری هم می شود به موضوع نگاه کرد. مساله سوریه هم خط قرمزشان بود. من ظاهرا بیکار بودم، اما در اصل مطالعه کردم و فیلم دیدم. هشت سال بیکار بودم ولی راضیام. در این مدت شاید خروجی نداشتهام ولی در اصل به عمق رفتم.
برنده جایزه ملی از سیویکمین جشنواره فیلم فجر برای فیلم زیباتر از زندگی (۱۳۹۱) با اشاره به این که در حال حاضر فیلمنامهای برای تولید دارد، خاطرنشان کرد: فیلمنامه ای دارم که خیلی دوستش دارم. یکی از حامیانش شهید حاج قاسم (فرمانده فقید سپاه قدس) بود که وقتی فیلمنامه را خواند حتی به ابومهدی المهندس ( فرمانده فقید نیروهای حشد شعبی عراق) هم سفارش کرد که حتما خودت نقش خودت را بازی کن.
وی افزود: این قصه روایت شخصیتی به اسم ابومریم است که بچه های اهواز خیلی خوب او می شناسند؛ در حقیقت او از شهدای خیلی مشهور ایرانی در سوریه است.
شاهحسینی تاکید کرد: فیلمنامهای با این عنوان است که به کودکان شلیک نکنید؛ این فیلمنامه را به عراق فرستادیم و آنها گفتند هر همکاریای که لازم باشد را انجام می دهند و به فیلمنامه درجه ممتاز دادند. البته در ایران به هر جایی رجوع کردیم، نشد که کار کنیم چرا که گفتند خط قرمز ماست یا اولویت ما نیست و قصه اینجاست که امروز تولیدکنندگان و سرمایهگذاران دنبال فیلمهایی هستند که بفروشد.
وی افزود: تدارکات و پیش تولید فیلم خودم را شروع کردهام؛ برای تولید هر اثر تحقیقات عمیق دارم. چند سفر به سوریه و لبنان و عراق داشتم. همه گورهای دسته جمعی بعد از صدام و زندان ها را دیدم. در قهوه خانههای بغداد با مردم مصاحبه کردم. هر ماشینی که پارک می کرد میگفتند شاید انتحاری باشد و منفجر شود. در آن شرایط در عراق تحقیق کردم.