اشتغالی که به گفته بسیاری از کارشناسان، خود عاملی برای رونق گردشگری است. دستهایشان یا در حال شانه کردن شالیزار است، یا گیسوی فرش را میبافد. شمال کشور را نگاه کنید، کمر بسته در شالیزارند و به جنوب بروی، هنرشان را روی رنگ به رنگ صنایع دستی به رخ میکشند. دستهای حنا بسته و به طرح نشستهشان در جنوب، انگار خود جاذبه گردشگری شده است. بهدست گردشگران حنا میگذارند و رنگ به رنگ هنرهایشان را به رخ میکشند.گردشگری را یکی از پایههای اصلی اقتصاد هر کشور میدانند. یک نمودش در جذب سرمایهگذار است. از سوی دیگر هم اشتغال هر استان را رونق میدهد، اما نقش زنان در این راستا چیست؟ خوب که نگاه کنید، در هر استان زنانی هستند که اشتغال سنتی آن استان را نسل به نسل رشد میدهند و این هنر خود جلوهای میشود، برای جذب گردشگر و بیراهه نرفتهایم، اگر بگوییم که زنان بخش مهمی از این جذب گردشگر را به عهده دارند.
نقش به نقش قالی
اینطور میگویند که زنان پس از فراگیری فن سبدبافی و پارچهبافی، به بافت قالی روی آوردهاند. در زمانهای دور که مردان به شکار میرفتند، شاید این تنها یک سرگرمی برای زنان بود، اما حالا، خود به یک عامل مهم برای رشد گردشگری تبدیل شده است. بخش مهمی از هنر قالیبافی در اختیار عشایر است. انگار که صحرا، زنان عشایری را به سمت قالی کشاند تا تنهایی، کوچ و سختی را یکجا روی قالی بریزند. برای همین هم اولین قالیبافان، از میان زنانی بودند که در کوچ بسر میبردند. گفته میشود که در زمان بیکاری خود، پشمهای چیده شده را ریسیده و پوششهایی را به وجود میآوردند که برای تهیه چادر و فرش مقاوم باشد. همین هم عاملی شد تا زنان عشایر به سمت قالیبافی بروند. بخش مهمی از نقشهای قالی در روزگار قدیم و شاید در عصر حاضر، نقش پرندگان و درختان است که خود گویای تاریخ بافت قالی است. قالیهای قدیم مثل بوم نقاشی، مامن دلتنگیهای زنان عشایر و روستا بودند. هرچند حالا نه فقط تنهایی زنان روستا که سلیقه هنری گردشگران خارجی را هم تامین میکند. نقش به نقش و رنگ به رنگ قالیهای ایرانی، خود یکی از جاذبههایی است که میتواند همچون شمشیر دولبه برای داخل باشد. از یک سو اشتغال زنان روستا و استانهای مختلف را تامین میکند. از سوی دیگر، عاملی برای جذب گردشگر است.
سوزنبه دستان
این طرف نقشه ایران، زنان بلوچ رویا میبینند و طرح میزنند. نقش در ذهن دارند و سوزن میزنند تا سوزندوزی به یکی دیگر از ابزار اشتغالزایی و رونق گردشگری تبدیل شود. گفته میشود که چیزی در حدود هشت هزار سال پیش، مردمی که در غار زندگی میکردند، پشم گوسفند را با سوزنهای شاخکداری میبافتند و این آغازی بود، برای سوزن دوزی مردم ایران. هنری که حالا آن را به نام مردم سیستان و بلوچستان میدانند. سوزنها در دستهایشان سر میخورند و تکه تکه پارچه را به طرحهای رویایی نقش میزنند. زنان ایران انگار که هرچقدر در مناطق خشکتری زندگی کرده باشند، بیشتر به سمت اشتغالهای هنری روی میآورند. هرچند که اشتغال زنان در استانها را نمیتوان تنها به این آثار هنری محدود کرد. خواه ناخواه وقتی صحبت از اشتغال زنان و گردشگری میشود، شاید اولین گزینه هنر باشد و فرش و گلیم و صنایع دستی. هرچند بهطور قطع، نقش زنان خطه شمال در شالیزارها و پا به پای مردان شدن با چکمههای سیاه برای برداشت محصولات، امری انکار نشدنی است. شاید برای گردشگرانی که برای اولین بار به ایران میآیند، دیدن منظره این زنان پیامی باشد که تنها با رفت و آمدهای بسیار قابل بیان باشد، اما شمالِ ایران، تابلویی گویا از زحمت زنانی است که این روزها، چرخ گردشگری به مددشان میچرخد و رونق را به این صنعت هدیه دادهاند. چه سوزندوزی کنند و چه رویاهایشان را طرح بزنند و قالی ببافند؛ زنان روستا و استانها یک بخش مهم از اشتغال سنتی استانها را در اختیار دارند. زنانی که اشتغال استان خود را مانند یک میراث گرانبها نسل به نسل به فرزندان خود منتقل میکنند. شاید روزگاری برسد که رویای زنان عشایر و روستا با رویای امروز تفاوت داشته باشد، اما این تنها به تازه شدن طرح قالی و هنرهای دیگر منجر میشود، چرا که حیات زنِ روستایی به این است که یک دستش به چرخِ کار باشد و یک دست دیگرش کودکانش را تیمار کند. پخت نان، کشاورزی و... تنها بهانهای است تا استانها به برکت وجود زنانِ ایران زمین بخش مهمی از اشتغالشان را تامین کنند. اشتغالی که این روزها مانند اهرمی برای جذب بیشتر گردشگر و رونق این صنعت تبدیل شده است.