hamburger menu
search

redvid esle

redvid esle

رویداد ایران > رویداد > برای «خائن» خطاب‌کردن باید سند ارائه داد

برای «خائن» خطاب‌کردن باید سند ارائه داد

 خاطرات دهه ۶۰ تا امروز تلخ و شیرین است به‌ویژه از سوی شخصی بازخوانی شود که دارای مسئولیت‌های اثرگذار در نهادهایی مانند وزارت ارشاد بوده باشد. فیض ا... عرب سرخی از جمله این مردان است که گذر زمان سبب نشده جزئیات اتفاقات آن روزهای حساس در کشور را فراموش کند.
 خاطرات دهه ۶۰ تا امروز تلخ و شیرین است به‌ویژه از سوی شخصی بازخوانی شود که دارای مسئولیت‌های اثرگذار در نهادهایی مانند وزارت ارشاد بوده باشد. فیض ا... عرب سرخی از جمله این مردان است که گذر زمان سبب نشده جزئیات اتفاقات آن روزهای حساس در کشور را فراموش کند. عرب سرخی از ورودش به عرصه سیاست و آشنا شدنش با سیاسیونی مانند بهزاد نبوی، ورودش به دولت و شایعاتی که درباره عملکرد این وزارتخانه مطرح می‌شود سخن گفت. این گفت‌و‌گو شامل مروری بر بخشی از خاطرات و دوران حضور عرب سرخی در سپاه پاسداران، حراست وزارت ارشاد و داستان ۱۴۰ کامیون فیلم خارجی فاقد سند! و ۸۰ انبار کشف شده توسط حراست وزارت ارشاد و ماجرای اتهامات حسین فرحبخش تهیه‌کننده معروف سینما به عرب سرخی مبنی بر شلاق زدن او به عبدا...علیخانی در حیاط وزارت ارشاد است. در ادامه متن گفت‌وگوی «آرمان» با فیض ا... عرب سرخی را می‌خوانید.                                                                          

از چه سالی وارد مبارزات سیاسی پیش از انقلاب شدید و با چه طیفی از مبارزان و فعالان سیاسی همکاری داشتید؟

من از کودکی در مسجد محله‌مان(مسجد الصادق معروف به حاج عبدا... ) در خیابان 17شهریور (شهباز جنوبی سابق) در کلاس‌های درس عربی شرکت می‌کردم. گذشت تا رسیدیم به دوره حرکت مسلحانه سازمان مجاهدین و سن من هم به حدی رسیده بود که اوضاع کشور برایم مهم باشد و اتفاقات و افکار و جریان‌ها را پیگیری کنم؛ حدود سال‌های 50 و 51 بود که برخی نزدیکان و آشنایان و دوستان ما در مسجد که عضو سازمان بودند، دستگیر شدند. از طرفی اعلامیه‌های سازمان هم به مسجد ما می‌آمد. ما هم با مطالعه و پخش این اعلامیه‌ها در سطح شهر، درگیر فعالیت‌های سیاسی شدیم، از سوی دیگر چون والدین من مقلد امام(ره) بودند و رساله ایشان را داشتیم و من رساله را مطالعه می‌کردم. اینها زمینه‌ای شد برای فعالیت‌های سیاسی آینده‌ام.

از بچه محل‌های شما کسانی هستند که بعدها به پست و مسئولیت رسیده باشند یا از چهره‌های شاخص سیاسی شوند؟

خیلی از مقامات نیستند، اما داریم دوستانی که به هر حال شاخص هستند که شاید خیلی راضی نباشند نامشان ذکر شود. اما مثلا آقای «قنادها» از دوستان ما بودند و بچه محل بودیم و پیش از انقلاب هم زندان رفتند. یا خانواده‌ آقای «شایانفر»(برادران شایانفر علی و حسن)از دوستان من بودند و در ایام مبارزه با هم بودیم؛ هر چند که بعدها گرایشات مختلف سیاسی پیدا کردند. یکی از برادران شایانفر(علی) به سمت مجاهدین خلق رفت و پس از انقلاب اعدام شد، بعد از انقلاب هم یکی دیگرشان(حسن؛ نویسنده ستون نیمه پنهان کیهان و دوست صمیمی حسین شریعتمداری) به سمت جریان‌های رادیکال و تند رفت.

با اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و طیف آقای بهزاد نبوی چگونه آشنا شدید؟

در همان مسجد محله‌مان چند نفر دوستان ما بودند که دستگیر شدند و زندان رفتند و در زندان با جمع آقای نبوی آشنا شدند و ارتباط برقرار کردند، این ارتباط بعد از آزادی هم ادامه داشت و من از طریق این دوستان با جمع آقای نبوی آشنا شدم و به آنها پیوستم.

بعد از انقلاب و آشنایی تان با سازمان مجاهدین انقلاب چه می‌کردید، یعنی وقتی که انقلاب شکل گرفت و اوضاع تغییر کرد.

قبل پیروزی انقلاب من در کمیته استقبال امام(ره) فعال بودم و بعد هم در کمیته برای حدود سه ماه فعال بودم و بعد هم به سپاه پاسداران ملحق شدم. در سپاه ماندم تا زمانی که امام پیامی دادند که افراد و نیروها باید بین عضویت در نیروهای مسلح؛ از جمله سپاه و فعالیت‌های سیاسی یکی را انتخاب کنند که من بر اساس این فرمان از سپاه استعفا دادم و به فعالیت سیاسی در سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پرداختم.

در ایامی که سپاه بودید به کدام طیف نزدیک بودید. 

من در واحد اطلاعات سپاه بودم. در پشتیبانی و گزینش سپاه مسئولیت داشتم. البته در اطلاعات سپاه، گزینش نیرو، بخشی از پشتیبانی محسوب می‌شد؛ یعنی آماد، پشتیبانی، تدارکات و تجهیزات و گزینش و... همه در یک «واحد» جمع بود.

کمی جلوتر بیاییم، به زمان ریاست‌جمهوری بنی صدر، آن موقع هم سپاه بودید؟

بنده تا خرداد سال 61 در سپاه بودم، یعنی یک سال پس از رفتن بنی صدر از کشور.

به‌دلیل مسئولیت‌تان در اطلاعات سپاه تحلیل‌تان از زمان آقای بنی‌صدر و رابطه او با بچه‌های سپاه چیست؟ همچنین جو سپاه در ارتباط با دولت موقت به چه شکل بود؟

سپاه خیلی نزدیک به جامعه و در واقع برآمده از مردم است. البته فضای هم دور از مردم و احساسات جامعه نبود. البته دوره نخست‌وزیری مرحوم بازرگان و دولت موقت کوتاه بود، اما سپاه هم مثل مردم و جامعه یک موضع انتقادی به دولت موقت داشت. اما دوره بنی صدر کمی طولانی‌تر بود. جوی که در زمان ریاست‌جمهوری ایشان در جامعه وجود داشت در سپاه هم حاکم بود؛ یعنی بخشی از نیروهای سپاه منتقد بنی‌صدر بودند و بخشی هم موافق او بودند. این موافقت هم به این شکل نبود که همه حوزه حامی بودند، خیر! نظرشان این بود که چون امام از او پشتیبانی کرده و حکمش را تنفیذ کرده، ما وظیفه داریم از او حمایت کنیم و اگر انتقادی هم از او یا عملکردهایش داریم، نباید به یک جریان سیاسی تبدیل شود.

شما خودتان آن موقع تحلیل سیاسی از شخصیت و رفتارهای بنی صدر داشتید؟

آن ایام تمام اتفاقاتی که حول شخص بنی‌صدر روی می‌داد، بحث برانگیز و پرمناقشه بود. شاید اولین رویارویی پر تنش صریح با ایشان هم در سخنرانی میدان 17شهریور و در سالگرد شهدای 17شهریور رخ داد؛ سال 59 این سخنرانی انجام شد و اتفاقا نزدیک محله ما هم بود. آن روز از تریبون شعارهای خاصی داده می‌شد و افراد نزدیک به تریبون هم همراهی می‌کردند. فضا عمدتا دست نیروهای سازمان مجاهدین خلق بود و مراسم و شعارها را آنها مدیریت می‌کردند. خوب این جو قابل قبول نبود و به‌نظرم شکاف‌ها با بنی صدر و اطرافیان ایشان، از همین مراسم و سخنرانی آغاز شد. بعد هم اتفاقات 14 اسفند سال 59 در دانشگاه تهران. تا اینکه این شکاف جدی‌تر شد و نهایتا طیف حامی ایشان یعنی مجاهدین خلق به فاز مسلحانه وارد شدند (تابستان سال 60) که کلا اوضاع دگرگون شد. وقتی می‌خواهیم کسی را «خائن» خطاب کنیم و بگوییم که خیانت کرده است، باید حرفمان مستند باشد و سند ارائه بدهیم. ممکن است شخصی اشتباهاتی را انجام دهد که نتایج آن تصمیمات و اشتباهات، عین «خیانت» باشد. خیانت وقتی روی می‌دهد که فردی عامدانه و آگاهانه تصمیم می‌گیرد که عمل خائنانه‌ای انجام دهد. اما گاهی فردی کارهایی می‌کند که ممکن است در شرایط خاص خود به زیان جامعه و مردم تمام شود.

کارها و تصمیماتی که آقای احمدی‌نژاد در دوره ریاست‌جمهوری خود گرفت؟ چطور؟ 

کارهایی که آقای احمدی‌نژاد انجام داد قطعا آثارش خسارت‌زا بود. اما اگر کسی بخواهد بگوید که احمدی‌نژاد دانسته و آگاهانه و به قصد ضربه زدن چنین کرده و تصمیماتی گرفته، باید پرونده تشکیل و به دستگاه قضائی ارجاع دهد تا رسیدگی شود. دلیل محکم و مستندی می‌خواهد. ببینید به هر حال عنصر معنوی جرم در کنار عنصر مادی، دو جزء مکمل هم هستنند و در کنار هم تشکیل یک «جرم» را می‌دهند. با وجود یکی از این دو عنصر نمی‌توان مطمئن گفت جرمی رخ داده است. باید انگیره و عمل توأمان حمایت از «خیانت» داشته باشند.

شما سابقه ایثارگری و جبهه را هم در کارنامه خود دارید. در 3 سالی که در اطلاعات سپاه بودید عازم جبهه شدید یا پس از خروج از آن؟

هم زمانی که سپاه بودم و هم پس از آن.

با برادران شهیدتان جبهه بودید؟

خیر آن موقع از طرف سپاه در جبهه بودم. آنها بسیجی بودند و نسبت به من هم مدت طولانی‌تری در جبهه بودند. زمان پیام امام من در منطقه دشت عباس بودم. بعد هم از سپاه که بیرون آمدم، چند باری به‌عنوان بسیجی عازم جبهه شدم. من در واحد اطلاعات و عملیات حضور داشتم. با آقایان محسن آرمین و هاشم آقاجری هم دوره بودیم. آقای هاشم آقاجری در سال61 و در عملیات والفجر مقدماتی جانباز شدند و در میدان مین یک پای خود را از دست دادند. با دوستان دیگر سازمان که یک جمع تشکیلاتی بودیم جبهه رفتیم. مرحوم منتظر قائم هم بودند. در مرحله آخری که رفتیم با آقایان آرمین و آقاجری در واحد اطلاعات عملیات فعال بودیم.

به چه شکلی وارد دولت شدید؟

از جبهه که بازگشتم، با معرفی آقای خسرو تهرانی و از طریق نخست‌وزیری به استخدام دولت درآمدم. از اسفند 61هم به وزارت ارشاد مأمور شدم و تا پایان وزارت رئیس دولت اصلاحات، یعنی نزدیک 10 سال در این وزارتخانه ماندم. 4سال مدیرکل حراست بودم. سپس معاون بین‌الملل وزارت ارشاد شدم. رایزن فرهنگی ایران در ترکیه بودم و بعد هم معاون فرهنگی شدم.

از آن دوره وزارت ارشاد و سیاست‌های اعمالی مدیران ارشاد دهه 60انتقادات زیادی می‌شود. بعضی تنگ‌نظری‌ها، حذف‌ها، سانسورها و... که برخی پایه گذاری و ریشه‌ تندروی‌های فرهنگی نیروهایی مثل انصارحزب‌ا... در دهه 70 را همان دوره ارشاد دهه 60 می‌دانند. در آن سال‌ها هنرمندانی هم ممنوع‌التصویر و افرادی حذف شدند. چرا به آن دوره تا این حد انتقاد می‌شود؟ واقعا تندروی‌های فرهنگی ریشه در وزارت ارشاد دهه 60 دارد؟

ما اگر بخواهیم برای سینمای ایران یک دوره قانونگذاری قائل شویم، همان دوره است. دهه 60 و سال‌های وزارت رئیس دوران اصلاحات، آغاز بنیانگذاری سینمای امروز کشور است. فیلم خارجی را در همین تهران کشف کردیم و پلمب شد.

این فیلم‌ها برای افراد خاصی بود؟ مافیایی داشت؟

بیشتر برای افرادی بود که در کمپانی‌های خارجی که قبل از انقلاب در ایران یا تهران دفتر داشتند. اینها فیلم‌هایی بودند که باید پس از کپی رایت به قول سینمایی‌ها «تبری» و نابود می‌شد که نشده بود. حالا برای این حجم از فیلم، سند جعل می‌کردند تا نمایش بدهند. در این انبارها تعداد زیادی دستگاه تایپ، پلی کپی، فرم خام اسناد، مهرهای دست‌ساز و جعلی و... به دست آمد. 200 پرونده برای اینها تشکیل شد. در حراست وزارت ارشاد یک بازپرس مخصوص مستقر شده بود و حراست هم در واقع ابراز اجرای این داستان بود که فلانی و فلانی را با حکم دادستانی بگیرند.

همین پرونده‌ها و داستان انبارها باعث بیان اتهامات آقای حسین فرحبخش علیه شما شد؟

بله؛ آقای فرحبخش راجع به آقای علیخانی این حرف‌ها را زدند. اما نگفتند ماجرا چه بود، اصلا سر قضیه همین فیلم‌ها بود. اول گفتند سر آقای جمشید هاشم‌پور بود و بعد این حرف ها.. یکی از انبارهای کشف شده مربوط به آقای علیخانی بود، ایشان به اتهام نگهداری این فیلم‌ها دستگیر شد. تنها او نبود، 200پرونده دیگر هم تشکیل شد. وقتی این فیلم‌ها جمع شد و همه‌شان دست وزارت ارشاد افتاد، به دادستانی نامه نوشتیم که قصد ما جمع‌آوری این فیلم‌ها و تحت نظارت درآمدن آنها بود و قصد برخورد و محکوم شدن این افراد و صاحبان فیلم‌ها را نداریم. با نظر وزارت ارشاد و دادستانی تهران آقای میرعمادی این پرونده‌ها مختومه شد.

یعنی ادعای آقای فرحبخش مبنی بر شلاق زدن علیخانی کذب بود؟ اصلا حراست مگر می‌تواند سر خود به کسی شلاق بزند؟!

به‌نظر خود شما اصلا من چرا باید در این‌باره نظر بدهم و تکذیب کنم! فقط می‌توانم بگویم این حرف(شلاق زدن عرب سرخی در حراست به علیخانی!) صد در صد کذب است. اما آیا او کتک (شلاق) خورده یا نخورده، من چرا جواب بدهم؟ اصلا اگر کتک خورده حالا بعد از 32 سال یادش آمده؟ بعد از 32 سال دردش گرفته است؟! یا نه فکر کرده می‌شود با آدمی مثل من که به‌خاطر مسائل سیاسی به زندان رفته و در موضع محکمی قرار ندارد، برخورد کرد و در افکار عمومی محکومش کرد؟! نمی‌دانم. اما اگر کسی پس از 32سال چنین ادعایی کند و اول هم شخص دیگری جلو بیفتد(فرحبخش) بعد خود آن فرد پس از یکسال بگوید مرا دستبند زدند، قپانی بستند و از صدای ضربات فهمیدم با لوله مرا می‌زنند و چشمانم بسته است و از صدای طرف فهمیدم عرب سرخی است و شلاق رو بالا برده تا بزند! یعنی آقای علیخانی با چشم بسته هیچ‌چیزی ندیده و فقط شلاق در دست مرا دیده است؟! این حرف‌ها یعنی یک اینکه هدفی پشت چنین اتهاماتی بوده است. من نمی‌دانم... آیا ماموریت از کسی یا جایی برای تخریب دارد؟ من نمی‌دانم، آیا منفعت شخصی یا سیاسی با معادله‌ای برای این ادعا شامل حال ایشان می‌شود؟ باز هم من نمی‌دانم. من فقط درباره خودم می‌توانم قاطع بگویم که دروغ می‌گویند و من به‌عنوان مدیرکل حراست این کار را نکرده‌ام. نه من که هیچ‌مدیرکلی را دیده‌اید که خودش شلاق بردارد و کسی را بزند؟ من نباید تکذیب کنم این سخنان را و قضاوت را می‌گذارم به‌عهده شما و افکار عمومی. قبل از آن زیاد سینمای جدی‌ای نداریم. در دوره‌ای که آقای انوار معاون سینمایی بودند و آقای بهشتی هم مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی بودند، این دوره ساخته شد.

و چقدر به دوره مسئولیت این 2 انتقاد وارد است!

بله به آنها خیلی انتقاد می‌شود، اما باید ببینید در سینمای ایران چه کسانی سازنده تفکر بودند؛ چه تفکر روشنفکرانه و چه انقلابی.

یعنی انوار و بهشتی جریان‌ساز بودند؟

بله در واقع سینمای بعد از انقلاب در دوران مدیریت این دو نفر ساخته شد. اینکه انتقادی هم به آنها می‌شود طبیعی است، خب هر کسی کاری و مسئولیتی داشته باشد افرادی به برخی کارهایشان نقد دارند. آدم‌ها حق دارند انتقاد کنند. حتما آقایان انوار و بهشتی هم در برخی کارهایشان نقص‌هایی وجود داشته و نقدهایی هم وارد است.

آیا سانسورها و اعمال سلیقه و ممنوع الکاری و ممنوع‌التصویری هنرمندان قبل از انقلاب، اعمال سلیقه مدیران بود؟

ببینید از کارهایی که در آن دوره صورت گرفت، اعلام دهه فجر انقلاب اسلامی به‌عنوان آغاز یک سال سینمایی و سیاستگذاری سینمایی در کشور بود. شما اگر بیانیه‌های آن سال‌ها را نگاه کنید، کل سیاست‌های سینمایی که باید طی سال انجام می‌شد در بیانیه‌ها آمده است. بله انتقاد هم در آنهاست و نمره‌شان قطعا 20نیست! افراد می‌توانند انتقاد کنند؛ در این بحثی نیست. اما من می‌گویم بیایید از این زاویه نگاه کنید که مثلا از کارگردان‌های مطرح آن سال‌ها یا از بازیگران جدی و مطرح زن یا مرد سوال کنید که کارنامه مدیریتی انوار و بهشتی در دهه 60 چه بوده و چه نمره‌ای دارند؟ اینکه آیا آنها، کسی را ممنوع‌التصویر و ممنوع الکار کردند؟ چرا کردند! حتما هنرمندانی ممنوع‌التصویر شده‌اند. این به معنای خوب یا بد‌بودن کسی نیست. ممکن است به شخصی حکمی داده‌ شود که غلط هم باشد. خوب طبیعی است احقاق حق و اعاده حیثیت شود. اما می‌خواهم بگویم که اینهمه بازیگر مطرح و چهره داریم. کارگردا‌ن‌های مهم و مطرح داریم که پرورش یافته همین دوره‌اند. ما قبل از انقلاب حاتمی کیا و کمال تبریزی نداشتیم. آن سال‌ها کدامسینماگر و کارگردان مهمی کنار گذاشته شد؟ مثلا آقای امیر نادری فیلم ساخت(دونده سال 63، آب باد خاک 64)، کیمیایی، فرمان‌آرا و... اینها چهره‌های جدی سینما بودند که فیلم ساختند. اگر بنا به حذف بود اینها باید حذف می‌شدند یا کارگردانان سطح پایین تر؟ بازیگران هم همین‌طور؛ اعم از زن و مرد. بله چهره‌هایی بودند که یا لُمپن سینما شناخته می‌شدند یا تصاویر مبتذلی از آنها در سینما بود که به این افراد اجازه کار داده نشد.

من مشخصا هنرپیشه‌های مطرح مدنظرم است، آیا شما در بخش حراست اعمال نظری داشتید؟

خیر اصلا ربطی به ما در حراست وزارت نداشت. ما صرفا اگر این بازیگران، همراه فیلمی قصد شرکت در جشنواره و کشوری را داشتند، وارد عمل می‌شدیم. مثلا آن موقع مرسوم بود که «پاس خدمت» به افراد می‌دادند. هر کسی که می‌خواست پاس خدمت بگیرد به حراست مراجعه می‌کرد. برای اینکه این کار هم تسهیل شود آمدیم گفتیم که چه لزومی دارد سینماگری که در جشنواره‌ای قصد شرکت دارد با «پاس خدمت» اعزام شود؟ با پاسپورت عادی بروند. طی حدود دو سال برای این امر هم راهی پیدا کردیم که دیگر در این‌باره هم به حراست مراجعه نشود. باید یک قصه‌ای خیلی جنجالی می‌شد یا مشکل خاصی پیش می‌آمد که حراست مجبور به دخالت شود. مثلا قبلا هم چند بار گفته‌ام که آن زمان گزارشاتی دریافت می‌کردیم که فیلم‌های خارجی‌ای در انبارها وجود دارد که برای آنها اسناد جعلی تهیه می‌شود و مهر «سانسور شد» می‌خورند و بعد برای وزارت ارشاد ارسال می‌شد تا مجوز پخش در سینماها را بگیرند! وزارت ارشاد هم خیلی توجه نمی‌کرد چون سند داشت و مهر و... از ارشاد مجوز می‌گرفتند. با هزینه کمی مثلا 50000 تومان یک فیلم آماده را تدوین می‌کردند تا بدین شکل نمایش دهند، درحالی که آن سال‌ها هزینه ساخت فیلم شاید چند‌میلیون می‌شد و خوب حالا باید یک فیلم چند‌میلیونی با یک فیلم 50هزار تومانی رقابت کند! پیگیری و رصد این جعل کردن‌ها کار سختی بود چون حق کپی رایت را رعایت نمی‌کردند. برای خریدن یک فیلم خارجی و نمایش آن در سینماهای کشور باید هزینه می‌شد و خریداری می‌کردند، اما این فیلم با سندسازی به دست ارشاد می‌رسید. در این‌باره باید ورود و تحقیق می‌کردیم. ما هم در حراست و پس از تحقیقات و بررسی‌ها و با مجوز دادستانی، انبارهای فیلم‌های خارجی را پلمب کردیم. بعد از آن به صاحبان فیلم‌های خارجی گفتیم حالا هر کسی مجوز و سند رسمی دارد بیاید و تحویل دهد برای نمایش. فکر می‌کنم تنها حدود 10 فیلم دارای سند بودند. بقیه فیلم‌ها فاقد سند بود و در انبارها خوابیده بود برای فرصت پخش. با مجوز دادستانی به سراغ انبارها رفتیم و 140کامیون فیلم بیرون آوردیم.

                                             

امتیاز: 0 (از 0 رأی )
نظرشما
کد را وارد کنید: *
عکس خوانده نمی‌شود
نظرهای دیگران
نظری وجود ندارد. شما اولین نفری باشید که نظر می دهد
آخرین اخبار مربوط به بیمه دات کام