نرگس برای دومین بار تصمیم به طلاق گرفته است. او میگوید عاشق شوهرش بود اما حالا برای حفظ جان فرزندانش مجبور به این جدایی است. نرگس برای اعتمادآنلاین از زندگیاش میگوید.
*چند سال با همسرت زندگی میکردی؟
ما ۲۵ سال با هم زندگی کردیم اما دیگر فایدهای ندارد.
*ظاهراً این دومین بار است که میخوای طلاق بگیری. دفعه قبل هم از همین مرد جدا شدی؟
بله. من با عباس سالهاست که زندگی میکنم و قبلاً طلاق گرفتم و چند باری هم جدا از هم زندگی کردیم اما طلاق نگرفتیم ولی این بار دیگر میخواهم این مرد را کنار بگذارم.
*چرا در این سالها نتوانستی زندگی باثباتی داشته باشی؟
چون شوهرم خلافکار است!
*وقتی ازدواج کردی، او را میشناختی؟
عباس پسرعموی من است. وقتی زن او شدم ۱۶ ساله بودم. پدرم با ازدواج ما مخالف بود. عباس من را فراری داد. من هم فکر میکردم عاشق شدهام و راهی بجز فرار ندارم اما از همان روز اول بدبخت شدیم.
*چرا پدرت مخالف بود؟
چون میدانست عباس خلافکار است.
*شوهرت چه خلافی میکند؟
او سرقت میکند. اوایل فقط سرقت میکرد اما حالا چند باری سرقت خشن کرده و فعلاً در زندان است. جان بچههایم در خطر است. چارهای ندارم، باید از او جدا شوم.
*چرا جان بچههایت در خطر است؟
چون رفقای خلافکارش با او لج کردهاند و میگویند تو پولها را برداشتی و به ما ندادی. حالا آمدهاند سراغ سه دختر من. میخواهند از طریق بچهها پدرشان را وادار کنند که به آنها پول بدهد. من هم جان خودم و بچههایم را برداشتم و فرار کردم.
*چرا بعد از طلاق دوباره آشتی کردی؟
چون عباس را دوست داشتم. هر بار میگفت دیگر خلاف نمیکنم، من هم حرفش را باور میکردم. بعد از چند ماه دوباره میرفت سمت خلاف و همه چیز از اول شروع میشد.
*دخترانت چه نظری دارند؟
آنها خیلی از پدرشان ناراحت هستند و اصلاً دوست ندارند با او در ارتباط باشند.
منبع: etemadonline-676648