سامان سفالگر:
بیش از سه ماه از آغاز جنگ غزه میگذرد. جنگی که تاکنون موجب به شهادت رسیدن بیش از 22 هزار فلسطینی ساکن در نوار غزه شده و البته که آمارها حاکی از زخمی شدن بیش از 57 هزار فلسطینی دیگر در قالب این جنگ نیز هستند. ارزیابیهای مختلف همچنین به این مسئله اشاره دارند که قریب به 75 درصد از ساختمانهای مناطق شمالی نوار غزه یا بهکل ویرانشدهاند و یا آسیبهای جدی دیدهاند و درعینحال، اغلب زیرساختهای مدنی مهم در نوار غزه نظیر تأسیسات آب و فاضلاب، مراکز درمانی و بیمارستانها، نیروگاههای برق، مسیرهای مواصلاتی و غیره نیز آسیبهای جدی را متحمل شدهاند. در این راستا، برخی ناظران و تحلیلگران بر این باورند که رژیم اشغالگر قدس سعی دارد با بهجا گذاشتن حجم گستردهای از ویرانی در نوار غزه، عملا ساکنان این منطقه را قانع کند که بهتر است هر چه سریعتر از این منطقه کوچ کنند و راهیِ دیگر کشورهای عربی شوند. مسئلهای که بهتازگی نتانیاهو نیز در رابطه با آن صحبت کرده و تأکید کرده است که رژیم اسرائیل در حال رایزنی با برخی کشورها جهت پذیرش ساکنان نوار غزه است. بااینهمه یکی از نکات مهم و قابلتأمل در بحبوحه جنگ غزه که نظر بسیاری از تئوریسینهای حوزه روابط بینالملل را نیز به خود جلب کرده است: ظهور رفتارها و اقدامات متناقض و مبهم از سوی دولت آمریکا در جریان جنگ غزه است. حتی برخی تحلیلگران و کارشناسان مسائل راهبردی معتقدند که جنگ غزه از 2 منظر عمده و محوری، هژمونی جهانی آمریکا را به چالش کشیده و آسیبهای و خسارات جدی را به آن تحمیل کرده است.
اولا دولت آمریکا که بهطور خاص پس از پیروزی در جنگ سرد، مدعی تثبیت و تحکیم هژمونی جهانی خود بوده و هست، در جریان جنگ غزه تصویری جز یک بازیگر منفعل و بدون تدبیر را از خود نشان نداده است. گویی در بسیاری از مسائل، دولت بایدن در عملِ انجامشده قرارگرفته است. همینکه دولت آمریکا قادر به مدیریت شرایط نیست و حتی ابتکارهای ارائهشده از سوی آن در بحبوحه جنگ غزه نظیر ابتکار تشکیل ائتلاف دریایی در دریای سرخ، با عدم استقبال متحدان بینالمللی و مخصوصا غربیاش روبهرو میشود، بهوضوح پالسی عینی را در مورد تضعیف جایگاه آمریکا در نظام بینالملل، مخابره میکند.
دوم اینکه آمریکاییها سالها در حوزه حکمرانی خود سعی داشتهاند کشور و سازوکارهای سیاسی و اجتماعی خودشان را بهمثابه الگوهای عالی مدنیت در جهان معرفی کنند. معادلهای که در نوع خود نقشی مهم و قابلتأمل را در چهارچوب ارتقا موقعیت هژمونیک آمریکا بازی کرده است. بااینحال، در بحبوحه جنگ غزه، عملا پرده از ماهیت حقیقی سیاستها و رفتارهای عینی دولت آمریکا در محیط بینالمللی برداشتهشده و شاهد بودهایم که واشینگتن با وتوی چندباره قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد که خواستار توقف درگیریها در قالب جنگ غزه و پایان بخشی به خونریزیهای ناشی از آن شدهاند، عملا این تصویر را به مردم جهان از خود نشان داده که زمانی که منافع آن اقتضا کند، از نسلکشی و قتل و عام انسانهای بیگناه، دفاع هم میکند.
و درنهایت سوم اینکه، در بحبوحه جنگ غزه، بیش از هر زمان دیگری ضعف و کاستیهای دولت آمریکا بهعنوان دولتی که خود را صاحب موقعیت هژمونیک در جهان میداند، در برابر گروههای مقاومت در منطقه، آشکار شد. وقوع حملات پیاپی از سوی گروههای مقاومت عراقی و سوری به نظامیان آمریکایی در خاک عراق و سوریه و درعینحال، تقابل نیروهای حوثی یمنی با تحرکات دریایی آمریکاییها در دریای سرخ و البته بیتوجهی حزبالله لبنان به هشدارهای مکرر آمریکاییها مبنی بر اینکه آنها نباید به اراضی اشغالی حمله کنند، همه و همه نشان داد که تا چه اندازه واشینگتن به بازیگری بیاعتبار در عرصه بینالمللی تبدیلشده است. مسائلی که همگی یادآور این نقلقول قابلتأمل از سوی «فرانسیس فوکویاما» اندیشمند شناختهشده آمریکایی هستند که تأکید میکرد آمریکای کنونی شبیه به ساختمانی زیبا است که از درون موریانهها آن را خوردهاند و هرلحظه احتمال فروپاشی آن و موقعیت هژمونیک بینالمللیاش میرود.