فرادید| باستر کیتون بیشتر به خاطر آثار سینمایی صامتش معروف است که در آنها، کمدی فیزیکی همراه با حالت چهرۀ خویشتندار و بیروح، لقب «چهرۀ سنگی بزرگ» را برای او به ارمغان آورده بود.
به گزار ش فرادید، راجِر ایبِرت منتقد مشهور سینما درباره «دوره خارقالعاده ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۹» کیتون نوشته است که او «بدون وقفه کار میکرد» به قدری که به «بزرگترین بازیگر-کارگردان تاریخ سینما» تبدیل شد.
سال ۱۹۹۶، مجله اینتِرتِینمِنت ویکلی، کیتون را به عنوان هفتمین کارگردان بزرگ سینما معرفی کرد و نوشت: «کیتون بیشتر از چاپلین، فیلمها را درک کرد: او میدانست فیلم از یک قاب چهاروجهی تشکیل شده که در آن، یک واقعیت شکلپذیر وجود دارد که شخصیت او میتواند از آن بیرون بیاید.»
کیتون که در کودکی ستاره برنامه نمایشی وودیل بود، در بزرگسالی بندباز، ورزشکار و اجراکنندۀ نمایش شد. او با نام جوزف فرانک کیتون روز ۴ اکتبر ۱۸۹۵ در پیکوآ، کانزاس متولد شده بود و انگار تقدیرش یک زندگی غرق در سرگرمی بود.
او که در یک خانوادهی وودویلی (وابسته به نمایشهای چندگانه) بزرگ شده بود، در سه سالگی نخستین بازی خود را روی صحنه انجام داد و پس از افتادن از پلهها و جان سالم به در بردن بدون آسیب، هَری هودینی لقب «باستر» را به او داد.
صعود کیتون به شهرت سینمایی در دوران شکوفایی فیلمهای صامت در دهه ۱۹۲۰ شدت گرفت. او با همکاری با راسکو آرباکل «گامبو»، وارد عرصه فیلم شد و به سرعت به دلیل مهارت فیزیکی بینظیر، حالات چهره بیروح و رویکرد مبتکرانه به داستانسرایی کمدی، از دیگران متمایز شد.
او مجموعهای متشکل از ۱۹ کمدی دو حلقهای، از جمله یک هفته (۱۹۲۰)، تماشاخانه (۱۹۲۱)، پلیسها (۱۹۲۲) و خانه الکتریکی (۱۹۲۲) ساخت. از مشهورترین آثار او در این دوره میتوان به «ژنرال» (۱۹۲۶) و «شرلوک جونیور» (۱۹۲۴) اشاره کرد که نشاندهنده مهارت او در ترکیب کمدی فیزیکی با نبوغ فنی بودند.
«ژنرال» را شاهکار او میدانند: اورسون ولز آن را «بزرگترین کمدیای که تاکنون ساخته شده… و شاید بهترین فیلمی که تاکنون ساخته شده» توصیف کرده است.
لِئو مَککری، کارگردان کمدی، با مرور روزهای بیقید و بند ساخت کمدیهای بزن و بکوب (اسلپاستیک)، اعتراف میکند: «همه ما سعی داشتیم لطیفهنویسهای یکدیگر را بدزدیم. اما در مورد کیتون شانس نداشتیم، چون او لطیفهنویس خودش بود و ما نمیتوانستیم چیزی از او بدزدیم!»
ایدههای ماجراجویانهتر، نیازمند بدلکاریهای خطرناکی بودند که کیتون خودش آنها را با ریسک فیزیکی بالایی انجام میداد. در طول صحنه مخزن آب راهآهن در فیلم «شرلوک جونیور»، وقتی سیل آب از مخزن آب روی کیتون سرازیر شد، گردنش شکستگی خفیفی پیدا کرد، اما او سالها بعد متوجه این موضوع شد.
در صحنهای از قایق بخار فیلم «بیل جونیور»، کیتون ناچار بود در یک نقطه خاص ثابت بماند که نمای یک ساختمان دو طبقه بالای سرش واژگون شود.
این بدلکاری به دقت خیلی زیادی نیاز داشت، چون خانه حائل دو تن وزن داشت و پنجره تنها چند اینچ از بدن کیتون فاصله داشت. این سکانس یکی از خاطرهانگیزترین تصاویر دوران حرفهای او شد.
کار او از زمان امضاء قرارداد با Metro-Goldwyn-Mayer و از دست دادن استقلال هنریش افول کرد. همسرش از او جدا شد، خانهاش را از دست داد و به الکل روی آورد.
او در دهه ۱۹۴۰ بهبود یافت، دوباره ازدواج کرد و به عنوان یک بازیگر طنز افتخاری تا پایان عمر فعالیت کرد و سال ۱۹۵۹ جایزه افتخاری اسکار را دریافت کرد.
کیتون در اواخر دوران حرفهای خود، در فیلم «سانست بلوار» به کارگردانی و نویسندگی بیلی وایلدر، «روشنیهای صحنه» به کارگردانی چارلی چاپلین، فیلم ساموئل بکت و «روزی روزگاری» (قسمت هفتاد و هشتم مجموعه تلویزیونی منطقه گرگ و میش)، نقشآفرینی کرد.
کیتون را معمولاً فردی جلوتر از زمانهاش توصیف کردهاند. آنتونی لِین درباره او نوشته است: «او بیش از حد خوب بود، از بسیاری جهات … هیچ فیلم اکشن و مهیجی در یک دهه گذشته با خشونت پایان فیلم کشتی بخار بیل جونیور با بازی کیتون، برابری نکرده است.»
کیتون روز ۱ فوریه ۱۹۶۶ در سن ۷۰ سالگی بر اثر سرطان ریه در وودلَند هیلز لسآنجلس درگذشت. با این که در ژانویه ۱۹۶۶ سرطان او تشخیص داده شد، اما به خود او هرگز نگفتند به بیمار لاعلاجی مبتلا شده است.
کیتون فکر میکرد در حال بهبود یافتن از بیماری شدید برونشیت است. کیتون در آخرین روزهای زندگی خود در بیمارستان، بیقرار بود و بیوقفه در اتاق قدم میزد و میخواست به خانه بازگردد.
مترجم: زهرا ذوالقدر
منبع: faradeed-168612