گروه تئاتر هنرآنلاین: با مرگ آغاز میشود؛ مرگی فجیع! یک نفر میمیرد اما دیگری نمیمیرد. آنکه میمیرد کیست و آنکه نمیمیرد کیست؟ نمایش «کابوسهای آنکه نمیمیرد» که تا 17 شهریور هم روی صحنه بود، با تمدید مدت اجرا از 25ام الی 28ام ماه جاری بار دیگر روی صحنه خواهد رفت؛ میتوانید به پردیس تئاتر شهرزاد بروید و ببینید آنکه میمیرد کیست (اگرچه با توجه به آنچه در ادامه میآید قابل حدس است) اما آنکه نمیمیرد، کسی نیست جز علیاکبر دهخدا.
نسل جدید شاید او را با فرهنگ لغت مشهورش بشناسد اما نسلهای قبلتر، بیش از وجهه ادبی دهخدا، به وجهه سیاسی این شخصیت توجه دارند. علیالخصوص آنهایی که سنشان قد میدهد و روزنامه «صوراسرافیل» را در دست گرفته باشند و ورق زده باشند، خوب میدانند دهخدا که بوده و چه کرده و چه بر سرش آمده است. اینکه دهخدا که بوده و چه کرده به کنار، اما اینکه چه بر سرش آمده است، دقیقا همان مقطعی از زندگی دهخداست که ما در نمایش «کابوسهای آنکه نمیمیرد» به کارگردانی نادر فلاح به تماشا مینشینیم.
اینکه دهخدا یا همان «دخو»ی نمایش، که بوده و چه کرده البته در گذشته تمام نشده و آنچه در نمایش میبینیم، دنباله همان اتفاقات است. این نمایش به برههای از زندگی این شخصیت فرهیخته میپردازد که او پس از سالها گریز از سیاست و روی آوردن به کار فرهنگی، بار دیگر دستان خود را به سیاست آلوده کرده بود و در جریان ملی شدن صنعت نفت، از مصدق حمایت کرده بود و حالا تبعات این کار، گریبانش را گرفته بود. تبعاتی که بیشتر در شمایل کابوسهایی پرتکرار تصویر شده و دهخدا را در امان نمیگذارد؛ گویا مخاطب نزدیک به 90 دقیقه در ذهن دهخدا باشد؛ با او بمیرد و زنده شود؛ کابوس ببیند؛ دلهره بگیرد؛ عذاب وجدان به سراغش بیاید و همراه با دهخدا، از استیصال درد بکشد.
فلاح فضای نمایشش را اکسپرسیونیستی توصیف کرده و همین فضای اکپرسیونیستی کار، سبب شده تا فضای نمایش که بیشتر فضایی ذهنی است، بتواند از اغراق در جهت انتقال احساسات مضاعف به مخاطب بهره ببرد. احساساتی که بیشتر اوقات با تلخی حقیقت همراه شدهاند و برای تلطیف این تلخی، گاهی نویسنده دست به دامان دیالوگهایی شده که رگههایی از چاشنی طنز در آنها دیده میشود.
اگر پیشفرضهای ذهنیای که از مرحوم علیاکبر دهخدا در ذهن داریم را کنار گذاشته و به مثابه لوحی سفید و خام و آماده برای از نو شناختن دهخدا نمایش «کابوسهای آنکه نمیمیرد» را ببینیم، با «دخو»یی منفعل و بیبخار روبرو میشویم؛ «دخو»یی عافیتطلب و محافظهکار که مدام از سوی اطرافیان به خاطر همین عافیتطلبی مورد سرزنش قرار میگیرد؛ اما آنچه در این نمایش میبینیم، گرچه کل سرگذشت دهخدا نیست لیکن بر اساس اطلاعات تاریخی موجود است و تمرکز داستان، بر فشارهای فکری و روحی است که پس از این عافیتطلبیها، کابوس شب و روز وی بوده است.
کابوسهای دهخدا همه آن چیزی نیست که در نمایش میبینیم؛ بلکه ایستادگی و شهامت دهخدا در مسیر فرهنگ و خردورزی عامه مردم نیز به تصویر کشیده شده است. تغییر اولویتهای دهخدا از زمانی به بعد و اهتمام بیشتر وی به امر فرهنگ که خود زیربنای جامعه است، بزرگترین پیامی بود که نمایش نادر فلاح، در خلال این کابوسها، از زندگی دهخدا به ما آموخت. «کابوسهای آنکه نمیمیرد» کلاس درسی برای دهخداشناسی است و ابعادی از زندگی این فرهیخته فقید را به ما مینمایاند که شاید از دید بسیاری پنهان مانده باشد.
احمدرضا انصاری
منبع: honaronline-184630