بازار مفتبرها بازاری بوده است که درباریان و از ما بهتران و حتی خود شاه قاجار هم برای خرید و مفت بردن اجناسش به دکانهایش سر میزد. یکی از پررونقترین بازارهای شهر تهران که دیگر اثر و نامی از آن باقی نمانده است بازاری معروف به بازار «کنار خندق» یا «شترگلو» است. قسمتی از این بازار با تمام داستانهایش در زمان ساختن عمارت شمسالعماره و تعریض و ساخت خیابان ناصرخسرو از میان رفت و قسمت دیگر آن هم به سمت پایین در خیابانکشیهای زمان رضاشاه خراب شد.
//
از آنجایی که این بازار اطراف باروی شهر بود کاروانسرای دوقلوی معروفی در آن وجود داشت به اسم «سقاباشی» که ابتدای همین بازار بود. بانی این کاروانسرا، سقاباشی اندرونی شاه بود که به گفته آن روزها این کاروانسرا تنها مثقالی از خروارها تملک شخصی و دارایی او به حساب میآمد. چنانکه نامهای دیگری هم از بازارچه و خیابان و حمام و... به نام او ثبت است که نشان از ثروت او دارد. نکته قابل توجه درباره کاروانسرای سقاباشی این است که هنگام قحطیهای تهران، خواروبار احتکاری بزرگان درباری و آدمهای منتسب به آن در آنجا مخفی و نگهداری میشد. چنانکه در قحطی سال ۱۳۳۶ ه. ق در زمان آخرین شاه قاجار یعنی «احمد شاه» مردم قحطیزده برای غارت به آن هجوم آوردند که تعداد زیادی از آنها هدف گلوله سربازان قرار گرفتند و در چاههای آن افتادند.
روایت جعفر شهری از قحطی صد سال پیش
جعفر شهری در کتاب خود (تهران قدیم) از قحطی سال ۱۳۳۶ ه. ق (۱۲۹۶ه. ش) که آن زمان ۴، ۵ سال بیشتر نداشته تعریف کرده است که مردم از گرسنگی به خوردن مردار و گوشت الاغ و قاطر و سگ و گربه افتاده بودند تا جایی که پوست خیک، استخوان کوبیده و خیسانده برگ خشک هم خورده میشد. او روایت کرده است: «در همین قحطی نیمی از جمعیت پایتخت از گرسنگی، تلف و اجساد گرسنگان در گوشه و کنار کوچه و بازار هیزموار روی هم انباشته شد؛ کفن و دفن آنها میسّر نمیشد و قیمت گندم از خرواری ۴تومان به ۴۰۰تومان و جو از ۱۰۰ تومان به ۲۰۰ تومان رسید که محتکران آنها حاضر به فروش نمیشدند.»
نان و زورگیری قزاقها
بنا به گزارشهای مطبوعات آن زمان «در کوچهها غیر از گرسنگان و مردم بیصاحب چیزی دیده نمیشود.» دکانهای نانوایی حالتی «رقتبار و وحشتانگیز» به خود گرفته بود. هرچه را نانوا پخت میکرد قزاقها به زور میگرفتند، آنان «زن و بچههای فقیر را با لگد دور ساخته نانها را به یغما» میبردند.
احتکار غلات در کاروانسرای بازار کنار خندق
البته در آن زمان شایع شده بود که غلات موجود را درباریها و همراهان و منتسبان به دربار در همین کاروانسرای سقاباشی احتکار کرده بودند. چون بهار بعد از قحطی مردم شاهد پیدا شدن انبارهای متعدد گندم، جو، عدس و خرما در این کاروانسرا بودند که نشان از واقعیت پشت پرده این قحطی در آن زمان داشت که فقط منجر به مرگ و از بین رفتن بیگناه مردم شده است.
قحطی و دادن غلات به آمریکاییها
به روایتی دیگر سهشنبه ۲۸ جمادیالاولی ۱۳۳۶ خبر رسیده است: «زمانی که مردم از گرسنگی میمردند یک انبار بزرگ سیبزمینی یافت گردیده که به دلیل نگهداری طولانی مدت سبز شدهاند... این انباری دولتی بود که در اختیار شخصی به نام ارباب کیخسرو شاهرخ قرار داشت... این محصول بزرگ در آن قحطی عظیم نگهداری شد و همین که در معرض خراب شدن واقع گردید برای عرضه عمومی به میدان فرستاده شد. سیبزمینی دولتی به جای اینکه به مردم کوچه و بازار داده شود در اختیار امریکاییها و سایر خارجیان قرار میگرفت. اما حالا که ضایع شده و میشود و آذوقه قدری بهتر شده [به مردم داده میشود]عجب بدبخت و پردشمن است مسلمان ایرانی...»
منبع:همشهری آنلاین
منبع: fararu-659690