گفتگو با اسماء کیانینژاد، تسهیلگر و مروج کتاب کودک و نوجوان
کتابهای نخریدنی
اسماء کیانینژاد متولد استهبان فارس و مادر زینب (نهساله) و محمدحسین (هفتساله) و محمدحسن (دوساله) و فرزند شهید محمدرضا کیانینژاد است. وی دانشآموخته كارشناسی ارشد ریاضی محض گرایش جبر جابهجایی از دانشگاه الزهرا تهران و دانشجوی دكتری رشته عرفان و تصوف از دانشگاه ادیان و مذاهب قم است. اداره كانال كتاب كودك به اسم «کتابهایی كه خواندهایم» در پیامرسان «بله» با محوریت بررسی و نقد كتاب كودك و نوجوان و اشاره به فعالیتهای مرتبط با كتاب، برگزاری سه دوره كارگاه كتاب كودك؛ با سرفصلهایی چون «معیار انتخاب كتاب كودك»، «چگونگی خواندن كتاب»، و «چگونه از کتابها فعالیت تعریف كنیم؟» از جمله فعالیتهای وی محسوب میشود. با هم پاسخهای کیانینژاد را میخوانیم:
اسماء کیانینژاد را چقدر میشناسید؟ اگر قرار باشد او را در یک جمله معرفی کنید، آن جمله کدام است؟
جملهای که چند مدتی است برایم پررنگتر از بقیه مسائل است این است که ما «باید» در زندگیمان مدام به سمت بهترشدن پیش برویم و هیچ بهانهای برای دستکشیدن از تلاش و رشد نداریم و ان لیس للانسان الا ما سعی (نجم-39)
چه شد که به کتاب علاقهمند شدید؟ دوران کودکی و نوجوانی شما چقدر با کتاب همراه بود؟ در این دوره چه بازیهایی میکردید؟ بین کتاب و بازی کدام در ساخت شخصیت مؤثرتر بودهاند؟
از وقتی که یادم میآید کتاب داشتم. شاید نسبت به کتابخانههای شخصی کودکان امروز، تعداد کتابهای من خیلی زیاد نبودند، شاید با معیارهای امروزی، کتابهای قوی و خوبی نبودند، ولی از متوسط زمان کودکی ما خیلی بالاتر بود. آن روزها، ما با مادربزرگها و عمه و عمو و خاله زندگی میکردیم. مادرم و بقیه خانواده اهل خرید و مطالعه کتاب بودند و همیشه دوروبر ما کتاب بود. ولی چه چیزی باعث انس بیشتر من با کتاب شد، نمیدانم؟ چون بچههای دیگری هم در همان فضا بودند؛ ولی لزوما همه به یک اندازه کتابخوان نشدند. شاید اینجا باید ویژگیهای ذاتی و شخصیتی را دخیل بدانیم. در مورد بازی، بازیهای ما با تعداد زیاد عموزاده و عمهزاده و بچههای خاله و همسایه خیلی متنوع بود. به سبک بازیهای سنتی، بازیهایی داشتیم که وسیله زیادی لازم نداشت. مثل گرگمبههوا، وسطی و...البته اسباببازی هم زیاد داشتیم. مدادرنگی و ماژیک دم دستمان بود و دوچرخه و توپ و انواع لگوهای ساده از اسباببازیهایی بود که بیشتر بازی میکردیم. بازی در باغچه و ساختن رؤیاهای گلی هم خیلی شیرین بود یا گنج پیداکردن در اتاقهای تو در توی خانه مادربزرگها که معماریهای خاص سنتی داشتند. نمیدانم کتاب یا بازی کدام بیشتر در شخصیتم مؤثر بودند؛ ولی این را یادم هست که هر وقت قرار بود هدیهای بگیرم و انتخابش را به خودم میسپردند، انتخاب اولم کتاب بود.
فضای مجازی چه فرصتها و تهدیدهایی برای معرفی و شناخت کتابها دارد؟ شما تجربه کار در این فضا را دارید؟
فضای مجازی خیلی خوب میتواند به ما کتاب معرفی کند و ما را در معرض آشنایی با کتابهای ارزشمند قدیمی یا کتابهای تازه منتشر شده قرار دهد. هیچ رسانه دیگری تا این اندازه در آشنایی ما با کتابهای مختلف مؤثر نیست. ولی تشخیص این که این کتاب برای ما مناسب است یا نه را واقعا نمیتوان به فضای مجازی سپرد. تجربه شخصی من این است که در سالهای اخیر، مخصوصا دوران کرونا، کتابهای زیادی را بهصورت مجازی خریدم، همه آنها را از معرفی افراد معتبر و قابل اعتمادم انتخاب کرده بودم و سعی کرده بودم چکیده کتاب و خلاصه و...را بررسی کنم ولی شاید اگر قرار به خرید حضوری و تورق کتابها قبل از خرید آنها بود، حدود سی درصد آنها را نمیخریدم. به همین علت، هر وقت در این فضا کتابی معرفی میکنم یا برای تهیه کتاب به دوستی مشاوره میدهم تأکید میکنم تا جایی که امکان دارد، قبل از تهیه کتاب را ببینند و به راهنمایی من اکتفا نکنند.
تسهیلگر کودک و نوجوان در حوزه کتابخوانی چهکارهایی انجام میدهد؟
مهمترین رسالت تسهیلگر، جامه عمل پوشاندن به همان لفظی است که عنوان کاری اوست، یعنی کتابخوانی و ارتباط با کتاب را برای مخاطب کودک و نوجوان راحت و آسان کند. کمک کند مخاطب با کتاب ارتباط گرفته و بیشترین بهره خودش را از کتاب ببرد. حالا این کمک میتواند در حوزه معرفی کتاب مناسب باشد، یا در خواندن کتاب و یا تعریف و انجام فعالیتهایی که بعد از مطالعه بتواند مفاهیم مهم کتاب را در جان مخاطب ماندگار کند. یک کارشناس کتاب کودک باید بتواند هم جایگاه متخصص و نگاه از بالا به کتاب داشته باشد و نسبت به زیروبم مطالب مسلط باشد و هم از جایگاه کودک و از زاویه دید او به کتاب نگاه کند.
یک کارشناس کتاب کودک دارای چه ویژگیهایی است؟
مهم است با دنیای کودکان آشنا باشد و علاوه بر آشنایی، مهم این است که بتواند با کودک ارتباط گرفته و همراه کودک در کتابها جستجو و کشف داشته باشد. در این حالت است که با آشنایی با اصول فرهنگ و آدابورسوم، میتواند خیر و شر بودن محتوا یا قالب کتاب برای کودک تشخیص دهد و از توانایی مخاطب کوچک در فهمیدن مفهوم اصلی کتاب و ارتباطگیری با آن ارزیابی خوبی داشته باشد.
کتاب از چه سنی میتواند وارد دنیای یک فرد میشود؟ برای همه ردههای سنی، کتاب خوب وجود دارد؟
کتاب از هر رده سنی میتواند وارد زندگی ما شود. از نوزادی که وقتی چشم میگرداند کتابهای پدر و مادرش را دوروبرش میبیند تا سالمندی که در دوران بازنشستگی به کتاب رو میآورد، امکان استفاده از کتاب و شروع کتابخوانی را دارند. اگر معنی کتاب خوب به معنای کتاب تناسب با سن رشدی فرد باشد، بله، برای هر رده سنی کتاب خوب داریم.
برای انتخاب یک کتاب جهت معرفی به کودکان و نوجوانان به چه عواملی توجه میکنید؟
معمولا معرفیهای من موضوعی است. یعنی موضوع را مدنظر قرار داده و بعد در آن زمینه کتابی را که در متن، تصویر، محتوا و قالب، خصوصیات مورد قبول و معیار را دارد انتخاب میکنم. سعی میکنم در معرفیها از کتابهایی استفاده کنم که قبلا با کودکانم خواندهام و بازخورد آنها را دیدهام. گاهی هم کتابی را با کودکانم میخوانم و نکته خاصی در آن پیدا میکنم که دوست دارم با دیگران در میان بگذارم. پس کتاب را معرفی کرده و نکته موردنظرم را مطرح میکنم.
تصویر و فرم در کتاب کودک مهمتر است یا متن؟ چقدر فکر میکنید تصویر و متن باید کاملکننده هم باشند؟
نمیتوانم بگویم کدام مهمتر است، این اهمیت به سن مخاطب وابسته است. هر چه درک انتزاعی مخاطب بیشتر شود، متن اهمیت بیشتری پیدا میکند. اما در سنین پایینتر نقش تصویر و فرم کتاب در انتقال مفهوم خیلی بیشتر است. واضح است که تصویر و متن باید در ارتباط با یکدیگر باشند، تصاویر گاهی مکمل متن هستند و گاهی اضافه بر متن اطلاعات جدیدی برای مخاطب دارند. گاهی هم فقط متن را برای کودک کم سن واضحتر میکنند و حرف بیشتری برای گفتن ندارند. همه اینها خوب است؛ ولی مشکل جایی است که تصویر بیربط به متن و بیدقت انتخاب میشود یا اطلاعات غلط به مخاطب میدهد. چون گیرایی ذهن کودک بالاست، کیفیت و صدق تصاویر در ذهن کودک ماندگار است و مخصوصا در ذائقهسازی مخاطب نقش مهمی دارد.
جالبترین خاطره شما در معرفی کتاب را برای مخاطب ما معرفی میکنید؟
خاطره شیرین زیاد دارم؛ ولی یکی از شیرینترینهایش پیامی بود که از دخترکی سیزدهساله ساکن یکی از روستاهای کرمان دریافت کردم که با گوشی پدرش پیام داده بود با این محتوا که من کانال شما را از گوشی پدرم میخوانم و به نویسندگی علاقه دارم و برای پیشرفت نویسندگیاش راهنمایی میخواست. تا مدتها با هم مرتبط بودیم و سعی کردم او را به کلاس¬ها و اساتید نویسندگی که دورههای مجازی و بعضا رایگان داشتند مرتبط کنم.
جوایز کتابخوانی به نظر شما تا چه اندازه درست طراحی شدهاند و میتوانند به کتابخوانی افراد بهخصوص کودکان و نوجوانان کمک کنند؟
من در هیچ زمینهای موافق ایجاد انگیزه خارجی با تشویق این چنینی نیستم. هیچ خصلتی تا از درون ما نجوشد، ماندگار نمیشود.
معرفی کتاب برای والدین و مربیان جهت تهیه آن کتاب برای کودکان، چه با معرفی همان کتاب با کودکان و نوجوانان دارد؟
ارتباط والدین و مربیان با کتاب کودک و نوجوان کاملا متفاوت از مخاطب خود کتاب است. ما وقتی در مقام مخاطب کتاب را میخوانیم، معمولا باشخصیت اصلی داستان مرتبط میشویم و داستان را از زاویه دید او دنبال میکنیم. ولی وقتی در مقام والدین یا مربی، کتاب را باید از زاویه دید نویسنده و تصویرگر و حتی ناشر بررسی کنیم تا با زیروبم کتاب و ارزشها و ضدارزشهایی که به مخاطب منتقل میکند آگاه باشیم. این تفاوت زاویه دید، در معرفی کتاب هم خودش را نشان میدهد.
وضعیت کتاب کودک در ایران بیشتر به نفع کتابهای ترجمه است یا تألیفی؟ شما کدام را بیشتر معرفی میکنید؟
نمیدانم بیشتر به نفع کدام است. ولی پیداکردن کتاب باکیفیت ترجمه از کتاب باکیفیت تألیفی راحتتر است. این مسئله تا حدی طبیعی است، چون مترجم برای انتخاب کتاب، سعی میکند سراغ کتابی میرود که کیفیت خوبی داشته باشد و در حقیقت کتاب ترجمه یک مرحله گزینش را گذرانده است؛ ولی در کتابهای تألیفی، خصوصا در زمینه و تم مذهبی، نویسنده بیشتر به محتوا و گفتن حرف فکر میکند تا قالب و فرم و خصوصیات رشدی و درک مخاطب؛ این است که کیفیت کار پایین میآید. من سعی میکنم کتاب خوب را معرفی کنم، فارغ از ترجمه و تألیف. ولی اگر در زمینهای کتاب تألیفی خوب داشته باشیم برای من به کتاب ترجمه رجحان دارد.
حضور کودکان و نوجوانان در کتابخانههای عمومی چه فرصتهایی را در کنار کتابخوانی و آشنایی با کتاب به همراه دارد؟
بهترین فرصتی که کتابخانهها در اختیار بچهها میگذارند مواجهشدن با تعداد زیاد و تنوع بالای کتاب است. خیلی از کتابها هستند که لازم نیست در کتابخانه شخصی ما باشند، میشود آنها را از کتابخانه امانت گرفت یا در همان کتابخانه خواند. آشنایی با محیط عمومی امن، دوستی با دوستان کتابخوان و شرکت در حلقههای کتابخوانی، آشنایی با امانت و امانتداری و...همه از مزایای بعدی رفتوآمد به کتابخانه است. کتابخانه نقش زیادی در کتابخوان شدن و کتابخوان ماندن کودک ما دارد.
به کودکان و نوجوانان توصیه میکنید کتاب را خرید کنند یا از کتابخانه عمومی بگیرند؟
من همیشه در کارگاههایم لیستی از کتابهای نخریدنی معرفی میکنم. کتابهایی که خوب است از کتابخانه یا دوستان امانت گرفته شوند، مثل داستانهایی که فقط یکبار کشش خواندن دارند، یا دایره المعارفهای تخصصی که فقط برای یک مقاله یا پروژه خاص به آن نیاز داریم و.... ولی بعضی کتابها را نیاز داریم که تهیه کنیم تا در مواقع مختلف بتوانیم به آن مراجعه و یا باز مطالعه کنیم.
دلیل کم خواندن کتاب در بین مردم و بهخصوص نوجوانان چیست؟ سهم نویسندگان در این میان چقدر است؟
مسلما دلایل مختلفی در کم خوانی مؤثر است؛ ولی اصل موضوع به نظر من این است که لذت کتابخوانی را نچشیدهایم. نویسندگان حتما با نوشتن کتابهای خوب در این تجربه لذتبخش مؤثرند ولی نقش عوامل دیگری در کتابخوان پررنگتر است.
الگوی مطالعاتی شما چیست؟ چه الگویی را برای کودکان و نوجوانان پیشنهاد میکنید؟
شاید برای دورههای ویژهای یا رسیدن به هدف مشخصی لازم شود الگوی خاصی را پیاده کرد یا سیر مطالعات خاصی را دنبال کرد؛ ولی کتابخوان بودن یعنی کتاب جز روتینهای معمول زندگی ما باشد. خاص کردن مطالعه، یعنی کتابخوانی جز کارهای عادی ما نیست و این با کتابخوان بودن منافات دارد.
قصهگویی مادربزرگها و مادرها چه نقشی در کتابخوانی افراد دارد؟
بیشترین نقش آن این است که لذت قصه و داستان را به کودک میچشاند و باعث میشود کودک برای تجربه دوباره آن، به کتابها مراجعه کند.
فکر میکنید نویسنده کتاب کودک چه دانشهایی در کنار مهارت نوشتن باید داشته باشد؟
مهمترین دانشی که نویسنده کتاب کودک نیاز دارد، آشنایی با دوره رشد و ویژگیهای شخصیتی کودک در هر دوره است. مثلا اگر مخاطب کتاب کودک پنجساله است نویسنده باید بداند که معمولا در این سن کودک به چه اتفاقاتی واکنش مثبت نشان میدهد؟ چه احساسات و عواطفی را تجربه میکند؟ هوش و درک منطقی، احساسی، انتزاعی و...او در چه مرحلهای است؟ و دامنه لغات کودکان در آن سن معمولا در چه حدی است؟ اگر قرار است کتابی برای رفع نیازی از کودک نوشته شود نویسنده باید کاملا به آن نیاز و روش برطرفشدنش آگاهی داشته باشد.
تا کنون کارگاههایی مانند بلندخوانی کتاب برای بچهها داشتهاید؟ کارگاههای دیگر اگر داشتهاید را بفرمایید؟
مخاطب کارگاههای من بیشتر والدین و مربیان کودک و نوجوان هستند. کارگاههایی در مورد اینکه معیارهای ارزشگذاری کتاب کودک چیست و چطور میتوانیم کتاب مناسب را برای کودک تهیه کرده و چطور بخوانیم؟ و چطور مفاهیم پایهای کتاب را در مخاطب کوچکمان نهادینه کنیم؟
و سخن آخر
کتابها، دوستان امنی برای کودکانمان هستند که خیلی از اوقات حرفهای مدنظر ما را به کودک گفته و ما را از سخنرانیهای ملالآور و آموزشهای ناخوشایند معاف میکنند. دقت کنیم با برخوردهای اشتباه در حیطه کتابخوانی، لذت کتابخوانی را در ذائقه کودک از بین نبریم.