پاسخهایش را با بسمالله الرحمن الرحیم آغاز میکند و در میان حرفهایش با صراحت میگوید: «من بهشدت معتقد به امید هستم». مهدی کرد فیروزجایی متولد 1358 فیروزجاه سیار بابل و طلبه سطح 2 حوزه علمیه قم است. «هم رسیدن در میانسی»، «گرگهای تیمور قلعه»، «افعی کشی»، «ملداش»، «دارم میرسم جان جان»، «سیاحت سیل» و «امام آمد» عنوانهای کتاب اوست. وی برگزیده جشنواره داستان انقلاب، برگزیده جشنواره اشراق و برگزیده جشنواره طلوع خرداد و نیز جشنواره شهید حبیب غی پور است. با هم پاسخهای کرد فیروزجایی را میخوانیم:
چه شد که وارد حوزه نوشتن شدید؟ نخستین کار جدی شما چه بود؟
علاقه به نوشتن از آن چیزهایی بود که از دوره نوجوانی در من بود؛ اما فرصت اهمیت به آن وجود نداشت تا این که در تابستان سال هشتاد و سه تصمیم گرفتم در کلاسهای نویسندگی شرکت کنم و سال هشتاد و شش خیلی جدی و بهصورت تماموقت پی گیرش شدم. اولین کار منتشر شده من داستان کوتاه نوجوان «ناخنگیر» است که در مجله کیهان بچهها منتشر شد.
رابطه شما با فضای مجازی چطور است؟ نویسندگی برای این فضا را چقدر تجربه کردهاید؟
من هم مثل اکثر آدمها مبتلا به فضای مجازی هستم. جز تسهیل در برقراری ارتباط چندان کمکی از آن ندیدم.
داستاننویسی آیا آموزش دادنی هست؟ استادان شما در داستاننویسی چه کسانی بودهاند؟ آن را به کسی هم آموزش دادهاید؟
بله حتما در داستان آموزش اهمیت دارد، علت لازمه است؛ اما کافی نیست، در فرایند نویسنده شدن بیست درصد آموزش تأثیر دارد بقیه به تلاش خود فرد بستگی دارد، آموزش یک عامل محرک اولیه است. من داستان را با استاد علیاصغر عزتی پاک شروع کردم که بسیار مبارک بود. از دیگر توفیقاتم در این عرصه آشنایی با استاد رحمتالله امیدوار بود که در کارگاههای پرورش خلاقیت نویسندگی ایشان شرکت کردم. از سال هشتاد و هشت هم با استاد محمدرضا سرشار و کلاسهایش در حوزه هنری تهران مرکز آشنا شدم به نظرم آقای سرشار در نقد، تدریس و بیان ریزهکاریهای داستان جزو افراد کمنظیر کشورمان هستند و اگر کلاسهای ایشان نبود فرایند یادگیریام ناتمام میماند.
اولویت من در داستان هیچوقت تدریس نیست، نوشتن را بسیار مهمتر از تدریس میدانم؛ ولی گاهی مرتکب تدریس میشوم.
اگر قرار باشد تنها یک پاراگراف از داستانهایتان را انتخاب کنید، آن پاراگراف کدام است و از کدام کتاب؟
سؤال سختی است، یک نویسنده خوب همه پاراگرافهای اثرش انتخاب شده هستند.
داستان و بهخصوص رمان چه جایگاهی در حوزه و در میان طلاب دارد؟
هرچند این سالها طلبهها رمانهای خوبی نوشتند و یکی از اقشار تأثیرگذار در تولید رمان بودند، اما جایگاه رمان در میان طلاب بهعنوان مخاطب چندان جایگاهی بهتر از میان عموم مردم نیست.
برای بیان مفاهیم بلند دینی، ابزار هنرهای کلامی چون شعر و داستان چقدر میتوانند مفید واقع شوند؟ ما تا چه اندازه از این ابزارها استفاده کردهایم؟
مطمئنان مفید هستند، رمان و روایت میتواند ابزار تذکر باشد به انسان تا به فطرت خودش اهمیت دهد جدی نگرفتیمش.
آیا در کنار انجمنها و شعرهای آئینی، انجمنها و داستانهای آئینی هم داریم؟ اصلا چیزی به نام داستان آئینی معنا دارد؟
مثل شعر نیست که چنین محافل یا انجمنهایی داشته باشیم اساسا شعر با همین محافل و انجمنها زنده است؛ ولی رمان و داستان نه. ولی داستان دینی و آئینی داریم و افراد در این عرصه جدیتر از قبل دارند کار میکنند.
نقد کتاب و بهویژه نقد ادبیات داستانی را در حوزه و مراکز دینی و مذهبی چگونه میبینید؟
اساسا جایگاهی ندارد بعضا مراکزی که موظف به این کار هستند هر از چند گاهی کارهایی انجام میدهند؛ ولی در مجموع مناسب نیست.
خودتان بهعنوان یک نویسنده از نقدهایی که بر رمانها نوشته شده، چه چیزهایی یاد گرفتهاید؟
طبیعی است اگر نقد درست و حرفهای باشد قابلاستفاده است و من از بیشتر از نقدها قبل از چاپ اثر استفاده میکنم. باید بگویم بسیار استفاده کردم.
روایت شما از جهان حوزه و طلاب با روایتهای دیگری که شده چه تفاوتهایی دارد؟
این را دیگر مخاطب باید بگوید. ولی من سعی میکنم یک روحانی ملموس و مردمی را روایت کنم.
اگر قرار باشد یک جایزه ادبی جدید را شما طراحی کنید دوست دارید این جایزه در حوزه خلق اثر ادبی باشد یا نقد آن و چرا؟
هرکدام در جایگاه خودش ارزش دارد؛ ولی اگر اولویت را بخواهی من خلق اثر ادبی را انتخاب میکنم، چون اثر فاخر آنقدر که باید خلق نشده و نقد هم بعد از خلق اثر ارزشمند معنا پیدا میکند.
شما دلیل کم خواندن کتاب در جامعه را چه میدانید؟ سهم نویسندگان دراینبین چقدر است؟
دلایل متفاوت است، اولا اینکه ما مردمی هستیم که از خطابه و قصه گوشکردن بیشتر لذت میبریم تا خواندن، این یک ویژگی تاریخی است. بعدش هم در دنیای جدید خواستن ما را کتابخوان بار بیاورند گرفتار روش آموزشوپرورش کردند که بهگونهای افراطی آموزش را صرفا با مستقیم گویی پی گرفتند و این روش خستهکننده افراد را از هرآنچه مرتبط با آموزش بود خسته کرده که از جمله آنها متن و کتاب بوده. گرانی کتاب هم یکی از دلایل است. فضای مجازی هم تیر خلاص را زد.
چقدر جای طنز و لحن و بیان طنزگونه را در داستانها خالی میبینید؟ خود شما چقدر به این مقوله پرداختهاید؟
طنز هم تأثیرگذار است و هم پر طرفدار منتها ما طنزپرداز جدی که هم داستان را خوب بلد باشد و هم طنز روایت کند کم داریم، نثر یا شعر طنز اوضاعش بهتر از داستان است. هر رمان فراخور موضوع و ماجراهایش از رگههایی از طنز در قالب ترجیحا موقعیت باید برخوردار باشد و من هم سعی کردم در اکثر کارهایم این را داشته باشم.
کمی درباره درونمایه، شخصیتها و فضاهای داستانهایتان بگویید؟
من بهشدت معتقد به امید هستم، این را رعایت کرده و از این به بعد هم بیشتر رعایت میکنم.
فضاسازیهای شما چه نسبتی با شخصیتپردازی داشته است؟
خوب این دو مکمل هم هستند فضاسازی حاصل حضور و واکنش شخصیت در مکان و صحنه است توصیف دقیق مکان و حرکات شخصیت و واکنشهایش فضا را میسازد.