«در اطاقم یک آینه به دیوار است که صورت خودم را در آن میبینم و در زندگی محدود من این آینه مهمتر از دنیای رجالههاست که با من هیچ ربطی ندارند.» صادق هدایت، هشت دهه پیش با خلقِ مفهومِ «رجالگی» دورانی از تاریخ معاصر ما؛ یعنی دورانِ دودمان پهلوی اول و سردمداری
پيكر رضاشاه از زير خاك مثل يكي از وقايع سوررئال داستانها بيرون آمد. مثل ظهور مرشد و غزازيل در مسكوي دهه 30 در رمان «مرشد و مارگاريتا»، يا زندهشدن موميايي فرعون در قاهره اوايل قرن بيستم در داستان «موميايي» اثر «نجيب محفوظ». بايد كسي پيشتر داستاني با اين