«فکر میکنم تقریبا همهچیز را گفتهام، و چه میدانم؟» عباس معروفی داستانِ «بانو، و چشم اسفندیار» را با این جمله تمام میکند. داستانی که مرز میان خاطره و قصه را درهم میشکند و روایت دیگری از خودکشی صادق هدایت به دست میدهد. معروفی با سایهزدایی از «نویسنده»،
مرحوم عباس معروفی نویسنده و شاعر در خاطرهای از آیتالله رئیسی درباره توقیف نشریه و حکم اعدامش میگوید: به دیدار آقای رئیسی رفتم و با حکمیت ایشان از اعدام نجات پیدا کردم. منبع: بیسیمچی مدیا
روزنامه هممیهن نوشت: مدیران خالصساز نه برای رضای خدا کار میکنند، نه برای رضای خلق خدا. آنها فقط و فقط در پی جلب رضایت بالادستیهایی هستند که چیزی جز اطاعت امر از آنها نمیخواهند. در نتیجه هنرمند در این میانه کاملاً حذف میشود.