«یادم آمد، شوق روزگار کودکی، مستی بهار کودکی، یادم آمد، آن همه صفای دل که بود، خفته در کنار کودکی، رنگ گل جمال دیگر در چمن داشت، آسمان جلال دیگر پیش من داشت .. به چشم من همه رنگی فریبا بود، دل دور از حسد من شکیبا بود، نه مرا سوز سینه بود، نه دلم جای کینه