صدای فریادش از ته حنجره میآمد. صدای فریاد یک زن را فقط یک زن میشناسد. صدای گنگ و پیچیده که خودش هم نمیداند، از کدام زخم کهنه میآید. فقط میداند آمیختهای از زخمهایی است که بر روحش خورده.... این روح هزار تو که همه جایش ردپایی از همسر، پدر، زنهای دیگر و