آقای ضرغامی! روی معدن طلا، هویج نمیکارند
سخن آقای ضرغامی که مردم حاشیه پاسارگاد مشکل چاه آب دارند، مانند این است که کسی روی معدن طلا بایستد و به مردمی که آنجا زندگی میکنند بگوید برای رهایی از فقر، اینجا هویج بکارید!
چند روز قبل، آقای سید عزت الله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی و گردشگری ایران جملهای گفت که با واکنشهای شدیدی میان مردم مواجه شد. او گفته بود: «امروز مردم پاسارگاد بهدلیل مقبره کوروش نمیتوانند کشاورزی کنند، چاه بزنند، باید این مشکلات برطرف شود و قوانین حریمها مقداری انقباض پیدا کند.»
در کنار پاسخهایی که دلسوزان ایران به ایشان داشتهاند چند نکته زیر نیز قابل تامل است:
۱۱- وقتی جناب رئیس جمهور کسی را که در عمرش نه کار گردشگری کرده و حتی یک تورلیدر ساده هم نبوده، نه در عرصه میراث فرهنگی صبغه و سابقهای دارد و نه حتی در حد یک ترم، تحصیلات مرتبط ندارد، به عنوان وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی منصوب میکند، معلوم است که باید شاهد چنین بیانات شاهکاری باشیم و خدا به داد برسد از اقدامات!
به تحصیلات و سوابق آقای ضرغامی نگاه کنید: کارشناسی مهندسی عمران از دانشگاه صنعتی امیرکبیر و کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی از دانشگاه آزاد اسلامی، عضو سپاه، معان وزیر دفاع، معاون وزیر فرهنگ، معاون پارلمانی صدا و سیما، رئیس صدا و سیما.
قطعا از او که اتفاقا نسبت به مدیران دیگر دولت، معقولتر و بروزتر است، میشد در سمتهای دیگری بهره برد، ولی عجیب که رئیس جمهور او را به نامربوطترین سمت منصوب کرده و عجیبتر که او هم پذیرفته است.
این در حالی است که در مجموعه میراث و گردشگری و صنایع دستی، مدیرانی با دانش و تجربه فراوان وجود دارند و هر کدامشان میتوانند منشا خیر و تحول در این عرصه باشند؛ اما دریغ که سیاسی کاری نه به دولت روحانی منحصر است و نه به دولت رئیسی، که هر دو افرادی غیر متخصص را بر صدر میراث و گردشگری و صنایع دستی گماردند!
یاد آقای محمد علی آبادی افتادم که وقتی بدون هیچ تخصصی در دولت آقای احمدی نژاد رئیس شیلات شد، خبرنگاران این حوزه در جلسات خبریشان با او، اسامی تخصصی ماهیها را میگفتند و از او در این باره میپرسیدند و در واقع سر به سرش میگذاشتند که بدون هیچ دانشی چنین پستی را پذیرفته است!
۲ - اینک که آقای ضرغامی در جایی که نباید باشد هست، بد نیست درباره گردشگری و میراث و صنایع دستی به ایشان یادآور شویم که گذشته از مبانی تاریخی، هوینی و فرهنگی این حوزه که اساساً قابل ارزشگذاری مالی نیست، عرصهای که ایشان مدیریت میکنند، بسیار درآمدزاتر از کشاورزی است.
اگر اسلاف آقای ضرغامی مدیریت درستی در این عرصه داشتند، مردمان حوالی پاسارگاد و سایر نقاط توریستی، اساساً دغدغه چاه کشاورزی و تامین آب برای چندرغاز درآمد نداشتند، بلکه درآمدهای سرشار و بیپایان گردشگری، آنها را بسیار غنی و ثروتمند کرده بود.
در سرزمین کم آبی مثل ایران و در مجاورت بناهای تاریخی و توریست پذیر، به جای هدر دادن منابع آب - که نتیجهاش میشود فجایعی مانند فرونشستهای مکرر زمین - باید از گردشگری و صنایع مرتبط درآمدزایی کرد. اگر حوالی پاسارگارد و تخت جمشید و… را مانند بناهای تاریخی دیگر جهان، امکانات توریستی ایجاد میکردند، نه تنها استان فارس از هر بودجه دیگری بینیاز بود که بقیه کشور هم از منافع آن بهرهمند میشد.
هم اکنون در دنیا، پیرامون اماکن گردشگری و با حفظ حریم ها، بناهایی مانند هتل، رستوران، پارک، مراکز خرید، اماکن تفریحی و… میسازند و با برگزاری برنامههایی مانند جشنوارهها و موسیقی زنده و نورافشانی و نظایر این ها، درآمد پیرامونی مکان تاریخی مربوطه را به هزاران برابر بیشتر از فروش بلیت ورودی به آن مکان خاص افزایش میدهند. حال بماند در آمدهای صنعت حمل و نقل و رشته درآمدهای غیرمستقیم.
اگر چنین وضعیتی پیرامون اماکن تاریخی و توریستی کشورمان وجود داشت، آیا اساساً در جغرافیای پیرامونی این قبیل جاها، فقر و نداری بدان حد بود که مردم لنگ یک چاه آب باشند که مثلاً گوجه و خیار بکارند و بدهند دست دلالان تا درآمدی بخور و نمیر داشته باشند؟
سخن آقای ضرغامی که مردم حاشیه پاسارگاد مشکل چاه آب دارند، مانند این است که کسی روی معدن طلا بایستد و به مردمی که آنجا زندگی میکنند بگوید برای رهایی از فقر، اینجا هویج بکارید!
۳ - در شرایطی که وزیر گردشگری ایران که باید حتی ورود یک توریست هم برایش دغدغه باشد، به فکر چاه کشاورزی است، همسایگان ایران در صدد فتح قلههای گردشگریاند و همین کشور همسایهمان ترکیه، بیش از نفت ایران از گردشگری درآمد دارد.
به این خبر از خبرگزاری آناتولی ترکیه توجه کنید: «طبق دادههای وزارت فرهنگ و گردشگری و سازمان آمار ترکیه (TÜİK) درآمد توریسم کشور سال گذشته ۲۹.۵ میلیارد دلار بود و در سال ۲۰۲۳ به ۶۵ میلیارد دلار خواهد رسید. همچنین پیشبینی میشود شمار گردشگران نیز به ۷۵ میلیون برسد. از دیگر سو یک بندر کشتی کروز در استانبول تاسیس خواهد شد که مرکز گردشگری کشتیهای کروز میشود.»
و این خبر را هم از قطر بخوانید که دارند هتل شناور گردان خورشیدی لوکس میسازند تا گردشگران ثروتمند را جذب خود کنند و اطرافمان پر است از این خبرها و رقابتی که برای توسعه گردشگریشان دارند و ما، برغم آن که جزو برترین کشورهای جهان در زمینه جاذبههای گردشگری هستیم، هنوز اندر خم یک کوچهایم و مانند کسی هستیم که همیانی از طلای ناب در پر شال خود دارد و تشنه و گرسنه به کسانی که سر سفرههای رنگی نشسته اند، مینگرد و با حسرت هم مینگرد.
در کنار پاسخهایی که دلسوزان ایران به ایشان داشتهاند چند نکته زیر نیز قابل تامل است:
به تحصیلات و سوابق آقای ضرغامی نگاه کنید: کارشناسی مهندسی عمران از دانشگاه صنعتی امیرکبیر و کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی از دانشگاه آزاد اسلامی، عضو سپاه، معان وزیر دفاع، معاون وزیر فرهنگ، معاون پارلمانی صدا و سیما، رئیس صدا و سیما.
قطعا از او که اتفاقا نسبت به مدیران دیگر دولت، معقولتر و بروزتر است، میشد در سمتهای دیگری بهره برد، ولی عجیب که رئیس جمهور او را به نامربوطترین سمت منصوب کرده و عجیبتر که او هم پذیرفته است.
این در حالی است که در مجموعه میراث و گردشگری و صنایع دستی، مدیرانی با دانش و تجربه فراوان وجود دارند و هر کدامشان میتوانند منشا خیر و تحول در این عرصه باشند؛ اما دریغ که سیاسی کاری نه به دولت روحانی منحصر است و نه به دولت رئیسی، که هر دو افرادی غیر متخصص را بر صدر میراث و گردشگری و صنایع دستی گماردند!
یاد آقای محمد علی آبادی افتادم که وقتی بدون هیچ تخصصی در دولت آقای احمدی نژاد رئیس شیلات شد، خبرنگاران این حوزه در جلسات خبریشان با او، اسامی تخصصی ماهیها را میگفتند و از او در این باره میپرسیدند و در واقع سر به سرش میگذاشتند که بدون هیچ دانشی چنین پستی را پذیرفته است!
۲ - اینک که آقای ضرغامی در جایی که نباید باشد هست، بد نیست درباره گردشگری و میراث و صنایع دستی به ایشان یادآور شویم که گذشته از مبانی تاریخی، هوینی و فرهنگی این حوزه که اساساً قابل ارزشگذاری مالی نیست، عرصهای که ایشان مدیریت میکنند، بسیار درآمدزاتر از کشاورزی است.
اگر اسلاف آقای ضرغامی مدیریت درستی در این عرصه داشتند، مردمان حوالی پاسارگاد و سایر نقاط توریستی، اساساً دغدغه چاه کشاورزی و تامین آب برای چندرغاز درآمد نداشتند، بلکه درآمدهای سرشار و بیپایان گردشگری، آنها را بسیار غنی و ثروتمند کرده بود.
در سرزمین کم آبی مثل ایران و در مجاورت بناهای تاریخی و توریست پذیر، به جای هدر دادن منابع آب - که نتیجهاش میشود فجایعی مانند فرونشستهای مکرر زمین - باید از گردشگری و صنایع مرتبط درآمدزایی کرد. اگر حوالی پاسارگارد و تخت جمشید و… را مانند بناهای تاریخی دیگر جهان، امکانات توریستی ایجاد میکردند، نه تنها استان فارس از هر بودجه دیگری بینیاز بود که بقیه کشور هم از منافع آن بهرهمند میشد.
هم اکنون در دنیا، پیرامون اماکن گردشگری و با حفظ حریم ها، بناهایی مانند هتل، رستوران، پارک، مراکز خرید، اماکن تفریحی و… میسازند و با برگزاری برنامههایی مانند جشنوارهها و موسیقی زنده و نورافشانی و نظایر این ها، درآمد پیرامونی مکان تاریخی مربوطه را به هزاران برابر بیشتر از فروش بلیت ورودی به آن مکان خاص افزایش میدهند. حال بماند در آمدهای صنعت حمل و نقل و رشته درآمدهای غیرمستقیم.
اگر چنین وضعیتی پیرامون اماکن تاریخی و توریستی کشورمان وجود داشت، آیا اساساً در جغرافیای پیرامونی این قبیل جاها، فقر و نداری بدان حد بود که مردم لنگ یک چاه آب باشند که مثلاً گوجه و خیار بکارند و بدهند دست دلالان تا درآمدی بخور و نمیر داشته باشند؟
سخن آقای ضرغامی که مردم حاشیه پاسارگاد مشکل چاه آب دارند، مانند این است که کسی روی معدن طلا بایستد و به مردمی که آنجا زندگی میکنند بگوید برای رهایی از فقر، اینجا هویج بکارید!
۳ - در شرایطی که وزیر گردشگری ایران که باید حتی ورود یک توریست هم برایش دغدغه باشد، به فکر چاه کشاورزی است، همسایگان ایران در صدد فتح قلههای گردشگریاند و همین کشور همسایهمان ترکیه، بیش از نفت ایران از گردشگری درآمد دارد.
به این خبر از خبرگزاری آناتولی ترکیه توجه کنید: «طبق دادههای وزارت فرهنگ و گردشگری و سازمان آمار ترکیه (TÜİK) درآمد توریسم کشور سال گذشته ۲۹.۵ میلیارد دلار بود و در سال ۲۰۲۳ به ۶۵ میلیارد دلار خواهد رسید. همچنین پیشبینی میشود شمار گردشگران نیز به ۷۵ میلیون برسد. از دیگر سو یک بندر کشتی کروز در استانبول تاسیس خواهد شد که مرکز گردشگری کشتیهای کروز میشود.»
و این خبر را هم از قطر بخوانید که دارند هتل شناور گردان خورشیدی لوکس میسازند تا گردشگران ثروتمند را جذب خود کنند و اطرافمان پر است از این خبرها و رقابتی که برای توسعه گردشگریشان دارند و ما، برغم آن که جزو برترین کشورهای جهان در زمینه جاذبههای گردشگری هستیم، هنوز اندر خم یک کوچهایم و مانند کسی هستیم که همیانی از طلای ناب در پر شال خود دارد و تشنه و گرسنه به کسانی که سر سفرههای رنگی نشسته اند، مینگرد و با حسرت هم مینگرد.