سه قسمت با روزگار جوانی و یک اتفاق مهم/ وقتی رسول نجفیان داغِ دل بازیگران قدیمی را تازه میکند
در سریال "روزگار جوانی" میبینیم بازیگری قدیمی اسباب و اثاثیهاش را برای فروش گذاشته و دانشجویانِ داستان برای خرید لوازم خانگی به خانه او میروند و حرفهای قابل تأملی میشنویم که ناراحتکننده است.
"روزگار جوانی" بعد از دو دهه نوستالژی، سه شبِ پیش به آنتن رسید. برخلاف انتقاداتی که پیش از پخشِ این مجموعه تلویزیونی اتفاق افتاده بود، شروعِ امیدوارکنندهای داشت. 5 دانشجویی که در ایفای نقش خیلی مستعد نشان دادند و حضورِ عباسآقا (بیوک میرزایی) با شکلی متفاوت و نقشِ قابل تأمل برای رسول نجفیان، اتفاقات جالبی را برای فصل جدید این سریال خاطرانگیز رقم زده است.
سریالی این شبها فصل جدیدش روی آنتن است که اولین بار سالهای 1377 و 1378 پخش شد. زمانی که سریالهایی مثل تولدی دیگر، دوران سرکشی، داستان یک شهر، دختران و ... یکی از موفقترین سریالهای زمان خود شد. اما به دور از پیشداوریهایی که شد اصغر توسلی، سریالی امیدوارکننده با اتفاقات جالب و داستانی جدید، به آنتن آمده و خستهکننده نیست. برخلاف چند سریالِ قبلی شبکه پنج که هیچکدام بیننده خاصی نداشتند!
اتفاقاً رسالت و وظیفه "روزگار جوانی" از همه سریالهای قبلی این شبکه سختتر هم هست؛ چون بازسازی شده یک نوستالژی قدیمی است که هنوز هم طرفدار دارد. از همان دقیقه نخست شاهدِ نمایشِ زندگیهایی بودیم که میتوان باورشان کرد و خیلی کاراکترهایش به سبکِ برخی از سریالهای تلویزیون، در جغرافیا و جزیرهای دیگر سِیر نمیکنند. مثلِ همان 20 سال پیش، کارگردان "روزگار جوانی" به دغدغههای دانشجویان توجه کرده و حتی در دو قسمتِ اخیر با حضورِ رسول نجفیان، تلنگری هم به مسئولان فرهنگی کشور میزند.
نکته قابل توجه، اتفاقات واقعی است که از تغییرات اجتماعی و سبک زندگی این روزها با دورانِ فصل اول "روزگار جوانی" به چشم میخورد. وقتی در آن دوران صمیمیتها، مهربانیها و کنار هم بودنها بیشتر خودش را نشان میداد و این روزها یک بازیگر قدیمی هم از تنهایی و عزلت میگوید. «توسلی» پا را فراتر گذاشته و حتی در این سه قسمت، به تفاوتهای فرهنگی، خانوادگی و اجتماعی آدمها هم توجه کرده است. حداقل امتیازِ این سریال در همین سه قسمت، نمایشِ زندگی واقعی آدمهاست؛ نکتهای که کمتر در سریالهای شبکه پنج و حتی بعضاً شبکههای دیگر به آن پرداخته میشود.
نه قصههایشان شبیه به قصه آدمهای امروزی جامعه است و نه هیچکدام از کاراکترهایش توانستهاند این همذاتپنداری را برای مخاطب رقم بزنند. از این رو بدیهی است هرچه سریالها به دغدغهها و گرفتاریهای مردم بپردازند بیشتر این همذاتپنداری اتفاق خواهد افتاد. نقطه امیدی که "روزگار جوانی" برای جوانان ایجاد کرده هم در نوعِ خودش قابل تحسین است. در بسیاری از سریالهای امروز، جایِ امیدآفرینی همیشه خالی بوده و «اصغر توسلی» و همکارانش نشان دادند میتوان با امیدآفرینی هم مخاطب آفرید و صرفاً درام با تلخکامی مخاطب رقم نمیخورد.
(وقتی دانشجویانِ "روزگار جوانی" به دنبال منزلی استیجاریاند و در میانِ این همه گرانی و تورم، شخصی به نام «عباس آقا» پیدا میشود که خانهاش را با قیمتی پایین در اختیارشان قرار میدهد، این خودش نقطه امیدی است که البته در دنیای واقعی هم برای خیلیها به وجود میآید اما دریغ از توجهِ سازندگان امروز که فقط به دنبال تلخیها و یا شادیهای کاذباند.)
فصل اول روزگار جوانی
در داستانِ فصل اول هم داستانِ پنج جوان بیست و خردهای ساله بعد از آشنایی در دوران خدمت سربازی روایت شد که هر کدام در یکی از دانشگاههای تهران قبول شده بودند و تصمیم بر این گرفتند تا خانهای را به صورت مشترک اجاره کنند. اصل قصه این بود، اما در ادامه مخاطب شاهد اتفاقهایی میشد که برای زندگی شخصی و اجتماعی هرکدام از این افراد میافتاد و گاهی درگیریهای این افراد با یکدیگر قصههایی پر چالش را به تصویر میکشید.
توسلی آنجا هم از بازیگرانی استفاده کرد که هنوز محبوب و مشهور نبودند و افرادی مثل مهدی صبائی، کیهان ملکی و بهزاد خداویسی با این سریال بیشتر شناخته شدند. «نصراله رادش» که قبل از روزگار جوانی در ساعت خوش به محبوبیت خوبی رسیده بود، بعد از 4 سال با حضور در نقش «حمیدرضا» پسری اهل آبادان که در رشته مدیریت تحصیل میکرد، شهرت خود را تکرار کرد.
شاید بتوان روزگار جوانی را اولین کار جدّی «امین حیایی» نامید. او در این سریال و با ایفای نقش افشین که اتفاقاً اهل تهران بود به شهرت رسید. «افشین» به دلیل اختلافی که با خانواده خود داشت، با دوستانش در یک خانه اجارهای زندگی میکرد. «بهزاد خداویسی» دو سال قبل از روزگار جوانی در نقش مصطفی دستیار پلیسی به نام امیرحسین اوصیا در سریال «سرنخ» بازی کرده بود؛ «کیهان ملکی» که قبلتر در سریال نوروز 73، جنگ 39، پهلوانان نمیمیرند و ... به ایفای نقش پرداخت. مهدی صبائی دیگر بازیگر این سریال برای اولین بار در یک سریال ظاهر شد و نقش شهریار اهل کرمانشاه را در رشته کشاورزی بازی کرد.
یکی دیگر از ریزهکاریهایی که در تهیه و تولید این سریال درنظر گرفته شده بود، نصب عکس کاریکاتوری هر کدام از بازیگران اصلی روی در اتاق آنها بود که در فصلِ جدید، بیشتر فضای مدرنیته به تناسبِ ایام و زمانه، بر سریال حاکم است. به نظر میرسد 20 سال از آن زمان میگذرد و داستانها و اتفاقات، باید حال و هوای امروزی داشته باشند و نمیتوان به اصغر توسلی (کارگردان سریال) خرده گرفت که چرا از آن پیرنگهای فصل نخست استفاده نمیکند.
نقطه انتقادی که میتوان به "روزگار جوانی" ایراد وارد کرد، نمایشِ سبک زندگی مجرّدی است که اواخر دهه 1370 آن سرخوشیهای جوانانه توجیه داشت اما اگر دغدغه جوانان متأهل و نمایش مثبت از زندگی متأهلی در تلویزیون دیده نشود، در سالهای آینده افت رشد جمعیت از این نیز بالاتر خواهد رفت. البته مثلِ آن دوران که «احد» متأهل بود و افشین هم نامزد داشت، اینجا هم یکی از دانشجویان نامزدی داشته که به دلایلی نتوانسته با او ادامه بدهد.
به بهانه این سه قسمت و حضورِ رسول نجفیان و بازتابهای کاراکترها و دغدغههای شخصیتِ او در سریال "روزگار جوانی" با او لحظاتی به گفتوگو نشستیم.
رسول نجفیان که روزهای جمعه در رادیو پیام برنامهای به نام "رسم زمونه" را به مدت چند ساعت روی آنتن دارد شاهنامهخوانی و حافظخوانی میکند و دو روز در هفته هم با "محاکات" شبکه دو سیما روی آنتن است، در خصوص حضورش در سریال "روزگار جوانی" به خبرنگار تسنیم گفت: از اصغر توسلی تشکر میکنم که ما را قابل دانستند و یکی دو قسمت برای من با شخصیت و کاراکتر واقعیام نوشتند. آقای توسلی هم از کارگردانان و فعالین عرصه هنریاند که همیشه دغدغهشان توجه به پیشکسوتان این عرصه بوده است.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا خودتان هم مثلِ دیالوگهای گلایهآمیزی که در "روزگار جوانی" نسبت به عدم توجه مسئولین فرهنگی کشور وجود دارد، وضعیت حال و روزِ خودتان هم هست و یا میخواستید فقط تلنگری بزنید برای دیگر همکارانتان که کنار گذاشتهاند، تأکید کرد: من خودم هم همیشه به خاطر بیتوجهیهایی که به بازیگران قدیمی و پیشکسوت شده، گلایه داشتهام. همیشه نسبت به خانه پیشکسوتانی راه بیندازند و فقط یک عده خاص در درون این مؤسسه و خانه باشند، انتقاد داشتم. منظورم این نبوده که چرا این خانه هست و همکارانم هم بعضاً در این جمع حضور دارند، منظورم این بوده که چرا نباید این خانه متعلق به همه هنرمندان باشد؟
نجفیان خاطرنشان کرد: برخی اوقات رفتارهای برخی از دستاندرکاران امر با هنرمندان پیشکسوت توهینآمیز هم میشود؛ وقتی که هنرمند و بازیگر را در این بازیهای اداری قرار میدهند. خودم عضو هیچ مؤسسهای نیستم و همهچیز را خوداظهاری دنبال میکنم؛ من قصدم در "روزگار جوانی" این بود که این مسئولین تلنگر بخورند؛ به داد بقیه برسند که در کسوتِ هنرمند بیکارند. فقط 5 درصد این پیشکسوتان در رأس کار هستند و بقیه به نان شبشان هم محتاجند و نمیتوانند اجاره منازلشان را بپردازند. 95 درصد هنرمندان پیشکسوت ما گرفتاری دارند و خواهش میکنم به دادشان برسید. من قصدم مطرح کردن مشکلاتِ خودم نبود، چون مطلقاً مشکلی ندارم.
وی در پایان افزود: فقط به یک عده پیشکسوت سرشناس توجه نکنید، همه را در کنار هم قرار دهید؛ چه بسیار بچههای تئاتر و سینما و عوامل فنی هستند که در جریانِ کرونا لطمه دیدند؛ به دادِ آنها برسید که درگیرِ مشکلات عدیدهایاند.
سریالی این شبها فصل جدیدش روی آنتن است که اولین بار سالهای 1377 و 1378 پخش شد. زمانی که سریالهایی مثل تولدی دیگر، دوران سرکشی، داستان یک شهر، دختران و ... یکی از موفقترین سریالهای زمان خود شد. اما به دور از پیشداوریهایی که شد اصغر توسلی، سریالی امیدوارکننده با اتفاقات جالب و داستانی جدید، به آنتن آمده و خستهکننده نیست. برخلاف چند سریالِ قبلی شبکه پنج که هیچکدام بیننده خاصی نداشتند!
اتفاقاً رسالت و وظیفه "روزگار جوانی" از همه سریالهای قبلی این شبکه سختتر هم هست؛ چون بازسازی شده یک نوستالژی قدیمی است که هنوز هم طرفدار دارد. از همان دقیقه نخست شاهدِ نمایشِ زندگیهایی بودیم که میتوان باورشان کرد و خیلی کاراکترهایش به سبکِ برخی از سریالهای تلویزیون، در جغرافیا و جزیرهای دیگر سِیر نمیکنند. مثلِ همان 20 سال پیش، کارگردان "روزگار جوانی" به دغدغههای دانشجویان توجه کرده و حتی در دو قسمتِ اخیر با حضورِ رسول نجفیان، تلنگری هم به مسئولان فرهنگی کشور میزند.
نکته قابل توجه، اتفاقات واقعی است که از تغییرات اجتماعی و سبک زندگی این روزها با دورانِ فصل اول "روزگار جوانی" به چشم میخورد. وقتی در آن دوران صمیمیتها، مهربانیها و کنار هم بودنها بیشتر خودش را نشان میداد و این روزها یک بازیگر قدیمی هم از تنهایی و عزلت میگوید. «توسلی» پا را فراتر گذاشته و حتی در این سه قسمت، به تفاوتهای فرهنگی، خانوادگی و اجتماعی آدمها هم توجه کرده است. حداقل امتیازِ این سریال در همین سه قسمت، نمایشِ زندگی واقعی آدمهاست؛ نکتهای که کمتر در سریالهای شبکه پنج و حتی بعضاً شبکههای دیگر به آن پرداخته میشود.
نه قصههایشان شبیه به قصه آدمهای امروزی جامعه است و نه هیچکدام از کاراکترهایش توانستهاند این همذاتپنداری را برای مخاطب رقم بزنند. از این رو بدیهی است هرچه سریالها به دغدغهها و گرفتاریهای مردم بپردازند بیشتر این همذاتپنداری اتفاق خواهد افتاد. نقطه امیدی که "روزگار جوانی" برای جوانان ایجاد کرده هم در نوعِ خودش قابل تحسین است. در بسیاری از سریالهای امروز، جایِ امیدآفرینی همیشه خالی بوده و «اصغر توسلی» و همکارانش نشان دادند میتوان با امیدآفرینی هم مخاطب آفرید و صرفاً درام با تلخکامی مخاطب رقم نمیخورد.
(وقتی دانشجویانِ "روزگار جوانی" به دنبال منزلی استیجاریاند و در میانِ این همه گرانی و تورم، شخصی به نام «عباس آقا» پیدا میشود که خانهاش را با قیمتی پایین در اختیارشان قرار میدهد، این خودش نقطه امیدی است که البته در دنیای واقعی هم برای خیلیها به وجود میآید اما دریغ از توجهِ سازندگان امروز که فقط به دنبال تلخیها و یا شادیهای کاذباند.)
فصل اول روزگار جوانی
در داستانِ فصل اول هم داستانِ پنج جوان بیست و خردهای ساله بعد از آشنایی در دوران خدمت سربازی روایت شد که هر کدام در یکی از دانشگاههای تهران قبول شده بودند و تصمیم بر این گرفتند تا خانهای را به صورت مشترک اجاره کنند. اصل قصه این بود، اما در ادامه مخاطب شاهد اتفاقهایی میشد که برای زندگی شخصی و اجتماعی هرکدام از این افراد میافتاد و گاهی درگیریهای این افراد با یکدیگر قصههایی پر چالش را به تصویر میکشید.
توسلی آنجا هم از بازیگرانی استفاده کرد که هنوز محبوب و مشهور نبودند و افرادی مثل مهدی صبائی، کیهان ملکی و بهزاد خداویسی با این سریال بیشتر شناخته شدند. «نصراله رادش» که قبل از روزگار جوانی در ساعت خوش به محبوبیت خوبی رسیده بود، بعد از 4 سال با حضور در نقش «حمیدرضا» پسری اهل آبادان که در رشته مدیریت تحصیل میکرد، شهرت خود را تکرار کرد.
شاید بتوان روزگار جوانی را اولین کار جدّی «امین حیایی» نامید. او در این سریال و با ایفای نقش افشین که اتفاقاً اهل تهران بود به شهرت رسید. «افشین» به دلیل اختلافی که با خانواده خود داشت، با دوستانش در یک خانه اجارهای زندگی میکرد. «بهزاد خداویسی» دو سال قبل از روزگار جوانی در نقش مصطفی دستیار پلیسی به نام امیرحسین اوصیا در سریال «سرنخ» بازی کرده بود؛ «کیهان ملکی» که قبلتر در سریال نوروز 73، جنگ 39، پهلوانان نمیمیرند و ... به ایفای نقش پرداخت. مهدی صبائی دیگر بازیگر این سریال برای اولین بار در یک سریال ظاهر شد و نقش شهریار اهل کرمانشاه را در رشته کشاورزی بازی کرد.
یکی دیگر از ریزهکاریهایی که در تهیه و تولید این سریال درنظر گرفته شده بود، نصب عکس کاریکاتوری هر کدام از بازیگران اصلی روی در اتاق آنها بود که در فصلِ جدید، بیشتر فضای مدرنیته به تناسبِ ایام و زمانه، بر سریال حاکم است. به نظر میرسد 20 سال از آن زمان میگذرد و داستانها و اتفاقات، باید حال و هوای امروزی داشته باشند و نمیتوان به اصغر توسلی (کارگردان سریال) خرده گرفت که چرا از آن پیرنگهای فصل نخست استفاده نمیکند.
نقطه انتقادی که میتوان به "روزگار جوانی" ایراد وارد کرد، نمایشِ سبک زندگی مجرّدی است که اواخر دهه 1370 آن سرخوشیهای جوانانه توجیه داشت اما اگر دغدغه جوانان متأهل و نمایش مثبت از زندگی متأهلی در تلویزیون دیده نشود، در سالهای آینده افت رشد جمعیت از این نیز بالاتر خواهد رفت. البته مثلِ آن دوران که «احد» متأهل بود و افشین هم نامزد داشت، اینجا هم یکی از دانشجویان نامزدی داشته که به دلایلی نتوانسته با او ادامه بدهد.
به بهانه این سه قسمت و حضورِ رسول نجفیان و بازتابهای کاراکترها و دغدغههای شخصیتِ او در سریال "روزگار جوانی" با او لحظاتی به گفتوگو نشستیم.
رسول نجفیان که روزهای جمعه در رادیو پیام برنامهای به نام "رسم زمونه" را به مدت چند ساعت روی آنتن دارد شاهنامهخوانی و حافظخوانی میکند و دو روز در هفته هم با "محاکات" شبکه دو سیما روی آنتن است، در خصوص حضورش در سریال "روزگار جوانی" به خبرنگار تسنیم گفت: از اصغر توسلی تشکر میکنم که ما را قابل دانستند و یکی دو قسمت برای من با شخصیت و کاراکتر واقعیام نوشتند. آقای توسلی هم از کارگردانان و فعالین عرصه هنریاند که همیشه دغدغهشان توجه به پیشکسوتان این عرصه بوده است.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا خودتان هم مثلِ دیالوگهای گلایهآمیزی که در "روزگار جوانی" نسبت به عدم توجه مسئولین فرهنگی کشور وجود دارد، وضعیت حال و روزِ خودتان هم هست و یا میخواستید فقط تلنگری بزنید برای دیگر همکارانتان که کنار گذاشتهاند، تأکید کرد: من خودم هم همیشه به خاطر بیتوجهیهایی که به بازیگران قدیمی و پیشکسوت شده، گلایه داشتهام. همیشه نسبت به خانه پیشکسوتانی راه بیندازند و فقط یک عده خاص در درون این مؤسسه و خانه باشند، انتقاد داشتم. منظورم این نبوده که چرا این خانه هست و همکارانم هم بعضاً در این جمع حضور دارند، منظورم این بوده که چرا نباید این خانه متعلق به همه هنرمندان باشد؟
نجفیان خاطرنشان کرد: برخی اوقات رفتارهای برخی از دستاندرکاران امر با هنرمندان پیشکسوت توهینآمیز هم میشود؛ وقتی که هنرمند و بازیگر را در این بازیهای اداری قرار میدهند. خودم عضو هیچ مؤسسهای نیستم و همهچیز را خوداظهاری دنبال میکنم؛ من قصدم در "روزگار جوانی" این بود که این مسئولین تلنگر بخورند؛ به داد بقیه برسند که در کسوتِ هنرمند بیکارند. فقط 5 درصد این پیشکسوتان در رأس کار هستند و بقیه به نان شبشان هم محتاجند و نمیتوانند اجاره منازلشان را بپردازند. 95 درصد هنرمندان پیشکسوت ما گرفتاری دارند و خواهش میکنم به دادشان برسید. من قصدم مطرح کردن مشکلاتِ خودم نبود، چون مطلقاً مشکلی ندارم.
وی در پایان افزود: فقط به یک عده پیشکسوت سرشناس توجه نکنید، همه را در کنار هم قرار دهید؛ چه بسیار بچههای تئاتر و سینما و عوامل فنی هستند که در جریانِ کرونا لطمه دیدند؛ به دادِ آنها برسید که درگیرِ مشکلات عدیدهایاند.