نعیمه نظام دوست: آثار کمدی کم داریم چون ظرفیتمان پایین است
نعیمه نظامدوست، معتقد است در حال حاضر جای سریالهای کمدی مخصوصا سریالهای رضا عطاران و مهران مدیری در تلویزیون بسیار خالی است و این اتفاق افتاده چون ظرفیت و جنبه شوخی نداریم.
نعیمه نظام دوست این روزها در سریال تلویزیونی «زن زندگی، مرد زندگی» با کارگردانی غلامرضا رمضانی و مسعود شامحمدی ایفای نقش میکند. این سریال سعی دارد تا مسائل و مشکلات زندگی روزمره را به تصویر بکشد اما این موضوعات را در ژانر کمدی روایت نمیکند و دغدغهاش پرداختن به مسائل زندگی است.نظامدوست نقش عروس خانواده را ایفا میکند و حس حسادت او چالشهای زیادی را در زندگیشان ایجاد میکند.
به بهانه شخصیت خاص او در سریال به گفتوگو با این هنرمند پرداختیم که در ادامه میخوانید.
به نظر میرسد سریال تلویزیونی«زن زندگی، مرد زندگی» تلاش دارد مخاطب را بخنداند اما خیلی موفق نیست. چرا نتوانسته موفق باشد؟
سریال «زن زندگی، مرد زندگی» کمدی نیست و نمیخواهد مخاطب را بخنداند، بلکه یک فضای رئال را ایجاد کرده که ممکن است گاهی موقعیتهایی را ایجاد کند که لبخند روی لب مخاطب بیاورد. گاهی اوقات رگههایی از کمدی وارد کار شده است اما در بقیه موارد با یک کار کاملا جدی مواجه هستیم.
بازی شما در این سریال شباهت زیادی به «ساختمان پزشکان» دارد، چرا این شباهت به وجود آمده است؟
ماجرا این است که من دوست دارم کار متفاوت انجام دهم ولی پیشنهادهایی که به من میشود مشابه کارهایی است که پیشتر هم انجام دادم. اما زمانی که یک بازیگر در فضایی بین مردم جا میافتد، نقشهایی که به او پیشنهاد میشود، تقریبا به هم شباهت دارند. من دوست دارم که در فضاهای جدی هم ایفای نقش کنم، اما معمولا کارگردانها نمیخواهند این ریسک را انجام دهند و این موقعیت به من داده نمیشود تا بتوانم بازی جدیدی را از خودم بروز دهم. وقتی بازی جدیدی نباشد یک سباهتهایی به وجود میآید.
پیشنهادها مشابه هم است چون به نظر میآید یک تیپ شخصیتی برای خودتان طراحی کردید و همانگونه وارد همه نقشها میشوید.
تیپ شخصیتی خاصی را نساختهام بلکه کارها به هم شباهت دارد مگر چه قدر نقشهای متفاوت پیشنهاد میشود که برای ایفای آن دست باز داشته باشیم. اگر یک کار متفاوت مثل مامان نیاز در برنامه عموپورنگ به من پیشنهاد شود، میتوانم با خلاقیت، نقش متفاوتی را به نمایش بگذارم. اما همه نقشها به هم شباهت دارد به طور مثال من در سال گذشته حدود هفت کار را بخاطر شباهت زیاد به نقشهای قبلی رد کردم.
موضوعی که در تلویزیون خیلی به چشم میآید، این است که اکثر سریالها به صورت آپارتمانی ساخته میشوند، کیفیت پایینی دارند و مشابه هم هستند. این وضعیت در کاهش کیفیت مخاطب تاثیری دارد؟
بله متاسفانه، در برخی موارد فضا و نوع نگاه نویسنده در سریالهای تلویزیون مشابه یکدیگر است. حتی به من گفته شده که برخی از موقعیتها، فضاسازیها و نوع پرداخت به قصه در «زن زندگی، مرد زندگی» شباهت زیادی به «خانه سبز» و «همسران» بیژن بیرنگ دارد.
چند نکته در باره سریالها و توانایی جذب مخاطبشان وجود داد. سریال «همسران» در آن زمان مورد قبول و استقبال مخاطبان قرار گرفت چون فیلمنامه قوی بود، بازیگران خوبی داشت، تعداد شبکهها محدود بود و مردم سرگرمی دیگری نداشتند و تمام زمانشان را به تماشای سریال اختصاص میدادند اما حالا با وجود رسانههای تصویری متعدد، دسترسی به شبکههای مجازی و دسترسی به شبکههای گوناگون، رخ دادن این اتفاق کمی سخت است چون باید کیفیت کار به قدری بالا باشد که مورد استقبال مخاطب قرار گیرد.
حتی برخی از نویسدههای خوب هم دیگر در تلویزیون نیستند. به طور مثال؛ برادران قاسمخانی، وارد هر کاری که شدند، اثر جذابی را ساختند. یکی از همین آثار سریال «ساختمان پزشکان» با کارگردانی سروش صحت و نویسندگی برادران قاسمخانی است که یکی از متفاوتترین و تاثیرگذارترین سریالهای طنز تلویزیون به شمار میآید که پس از یک دهه هنوز هم مخاطب دارد.
مسئله دیگر این است که اگرهم سریالهای خوبی مانند «پایتخت» ساخته میشوند، مناسبتی است در صورتی که همیشه چنین سریالهایی باید ساخته شود.
شما گفتید که چون تلویزیون هرشب سریال طنز پخش میکرد مخاطب بیشتری داشت. اما غلامرضا رمضانی، کارگردان «زن زندگی، مرد زندگی» معتقد است از زمانی که تلویزیون تصمیم گرفت سریالها را هر شب پخش کند، کیفیت آثار کاهش پیدا کرد.
با تمام احترامی که برای حرف ایشان قائلم اما نظر متفاوتی دارم. من معتقدم که مردم ما به دیدن طنزهای فاخر عادت کرده بودند و هرشب آن را تماشا میکردند. حتی ساخت آثار با کیفیت باعث شده بود تا افراد زیادی مشغول به فعالیت شوند.
جدای از سریالهای کمدی، در ماه محرم و ماه رمضان هم ما سریالهای مناسبتی خوبی مثل «روز حسرت»، «شب دهم»، «حلقه سبز» و دهها سریال دیگر داشتیم.
در تلویزیون با کاهش جدی کیفیت آثار مواجهیم، خط قرمزهایی که سازمان صدا و سیما تعیین کرده و حساسیتهایی که بیش از پیش به خرج میدهد، در کاهش کیفیت آثار تاثیرگذار است؟
من فکر نمیکنم فقط خط قرمزهای تعیین شده در این ماجرا تاثیر گذار باشد، چون یکسری قوانین در همه کشورها وجود دارد که باید رعایت شوند. مسئله ظرفیت است ما باید جنبه خودمان را بالاببریم و با کمدی کمی مهربانتر باشیم و این موضوع را از خودمان آغاز کنیم. در حال حاضر برای شوخی با اصناف مختلف مشکل داریم اگر کارگردانان و نویسندهها با هر صنفی شوخی کنند، آنها ناراحت میشوند و اعتراض میکنند. در نهایت آن موضوع تبدیل به حساسیتی میشود که سازندگان دیگر نمیتوانند به آن بپردازند.
به نظر میرسد همین ظرفیتی که به آن اشاره کردید در شما وجود دارد. چه زمانی که چاق بودید، چه الان که لاغرتر شدید، بارها و بارها با هیکل و تناسب اندام شما شوخی شد. در حال حاضر هم در سریال «زن زندگی، مرد زندگی» این اتفاق رخ داده است این شوخیها از قبل نوشته شده بود یا شما پیشنهاد دادید که به کار اضافه شود؟
مادامی که شوخی منجر به بیادبی و توهین نشود خیلی از آن استقبال میکنم. در سریال هم خودمان تصمیم گرفتیم که این کار انجام شود. چون شخصیت من در این سریال کمی خشن و تلخ است و به همین دلیل تلاش کردیم با شوخی،این شخصیت را لطیفتر کنیم تا مردم از آن دلزده نشوند.
در ابتدا غلامرضا رمضانی کارگردان سریال بود و در میانه کار این مسئولیت به مسعود شامحمدی واگذار شد. این تغییر در کیفیت کار تاثیر گذار بود؟
هر کارگردانی شیوه ساخت و دیگاه متفاوتی برای ساخت سریال دارد. زمانی که کارگردان تغییر میکند، این موضوع خودش را در سریال نشان میدهد و مخاطب هم متوجه این تغییر میشود.
آن احترامی که زمان ما در فضای کارها حاکم بود را بسیار دوست دارم. نسل جدید کمی نگاه متفاوتتری نسبت به این قضایا دارد. من اگر با بزرگتر از خودم همکار باشم، در پشت صحنه هربار به پای او بلند میشوم و احترام ویژهای برایش قائلم اما این موضوع در نسل جوان کمتر است و در خانوادهها هم به همین شکل دیده میشود. حالا اگر سریال این موضوع را نشان دهد بدون اینکه نتیجهگیری و یا آموزشی به همراه داشته باشد تاثیر مثبتی روی مخاطب نخواهد داشت.
فکر میکنم در این سریال هم چون فضای رئالی برای کار در نظر گرفته شده، نویسنده یک نگاه واقعگرایانه را به تصویر میکشد که برگرفته از دل جامعه است.
به بهانه شخصیت خاص او در سریال به گفتوگو با این هنرمند پرداختیم که در ادامه میخوانید.
به نظر میرسد سریال تلویزیونی«زن زندگی، مرد زندگی» تلاش دارد مخاطب را بخنداند اما خیلی موفق نیست. چرا نتوانسته موفق باشد؟
سریال «زن زندگی، مرد زندگی» کمدی نیست و نمیخواهد مخاطب را بخنداند، بلکه یک فضای رئال را ایجاد کرده که ممکن است گاهی موقعیتهایی را ایجاد کند که لبخند روی لب مخاطب بیاورد. گاهی اوقات رگههایی از کمدی وارد کار شده است اما در بقیه موارد با یک کار کاملا جدی مواجه هستیم.
بازی شما در این سریال شباهت زیادی به «ساختمان پزشکان» دارد، چرا این شباهت به وجود آمده است؟
ماجرا این است که من دوست دارم کار متفاوت انجام دهم ولی پیشنهادهایی که به من میشود مشابه کارهایی است که پیشتر هم انجام دادم. اما زمانی که یک بازیگر در فضایی بین مردم جا میافتد، نقشهایی که به او پیشنهاد میشود، تقریبا به هم شباهت دارند. من دوست دارم که در فضاهای جدی هم ایفای نقش کنم، اما معمولا کارگردانها نمیخواهند این ریسک را انجام دهند و این موقعیت به من داده نمیشود تا بتوانم بازی جدیدی را از خودم بروز دهم. وقتی بازی جدیدی نباشد یک سباهتهایی به وجود میآید.
در حال حاضر جای سریالهای کمدی رضا عطاران و مهران مدیری در تلویزیون خالی است و همه سریالها مشابه یکدیگر شدهدر بعضی از موقعیتها بازی من شباهتهایی به «ساختمان پزشکان» دارد اما این شباهت چندان نیست و تفاوتها در بازی به چشم میآید. آن آدمی که در «ساختمان پزشکان» با آن مواجه بودیم، یک طنازیهایی داشت، از همه چیز شاکی بود و دائم جیغ میزد اما این شخصیت جدی است حسادت دارد، طنازی خیلی کمی دارد.
پیشنهادها مشابه هم است چون به نظر میآید یک تیپ شخصیتی برای خودتان طراحی کردید و همانگونه وارد همه نقشها میشوید.
تیپ شخصیتی خاصی را نساختهام بلکه کارها به هم شباهت دارد مگر چه قدر نقشهای متفاوت پیشنهاد میشود که برای ایفای آن دست باز داشته باشیم. اگر یک کار متفاوت مثل مامان نیاز در برنامه عموپورنگ به من پیشنهاد شود، میتوانم با خلاقیت، نقش متفاوتی را به نمایش بگذارم. اما همه نقشها به هم شباهت دارد به طور مثال من در سال گذشته حدود هفت کار را بخاطر شباهت زیاد به نقشهای قبلی رد کردم.
موضوعی که در تلویزیون خیلی به چشم میآید، این است که اکثر سریالها به صورت آپارتمانی ساخته میشوند، کیفیت پایینی دارند و مشابه هم هستند. این وضعیت در کاهش کیفیت مخاطب تاثیری دارد؟
بله متاسفانه، در برخی موارد فضا و نوع نگاه نویسنده در سریالهای تلویزیون مشابه یکدیگر است. حتی به من گفته شده که برخی از موقعیتها، فضاسازیها و نوع پرداخت به قصه در «زن زندگی، مرد زندگی» شباهت زیادی به «خانه سبز» و «همسران» بیژن بیرنگ دارد.
چند نکته در باره سریالها و توانایی جذب مخاطبشان وجود داد. سریال «همسران» در آن زمان مورد قبول و استقبال مخاطبان قرار گرفت چون فیلمنامه قوی بود، بازیگران خوبی داشت، تعداد شبکهها محدود بود و مردم سرگرمی دیگری نداشتند و تمام زمانشان را به تماشای سریال اختصاص میدادند اما حالا با وجود رسانههای تصویری متعدد، دسترسی به شبکههای مجازی و دسترسی به شبکههای گوناگون، رخ دادن این اتفاق کمی سخت است چون باید کیفیت کار به قدری بالا باشد که مورد استقبال مخاطب قرار گیرد.
من در سال گذشته هفت کار را رد کردم چون تمام نقشها مشابه بود، کارگردانان ریسک نمیکنند به همین دلیل تمام نقشهای پیشنهادی تکراری استفراهم کردن کیفیت سابق، برای سریالهای تلویزیونی، کمی دشوار است. در حال حاضر جای کمدیهایی که رضا عطاران و مهران مدیری میساختند، در تلویزیون خالی است. رضا عطاران که دیگر در تلویزیون نیست، در نویسندگی، کارگردانی و شناخت کمدی، مهارت بالایی دارد، مهران مدیری هم این مهارتها را دارد و با استفاده از این تواناییها طنزهای بسیار زیبایی را روی آنتن تلویزیون میبردند. حالا هم ما متوجه کمبود کمدی در تلویزیون میشویم چون درگذشته، هر شب یک سریال کمدی خوب میدیدیم. اما ناگهان این کارگردانها از تلویزیون رفتند و ساخت چنین سریالهایی منتفی شد.
حتی برخی از نویسدههای خوب هم دیگر در تلویزیون نیستند. به طور مثال؛ برادران قاسمخانی، وارد هر کاری که شدند، اثر جذابی را ساختند. یکی از همین آثار سریال «ساختمان پزشکان» با کارگردانی سروش صحت و نویسندگی برادران قاسمخانی است که یکی از متفاوتترین و تاثیرگذارترین سریالهای طنز تلویزیون به شمار میآید که پس از یک دهه هنوز هم مخاطب دارد.
مسئله دیگر این است که اگرهم سریالهای خوبی مانند «پایتخت» ساخته میشوند، مناسبتی است در صورتی که همیشه چنین سریالهایی باید ساخته شود.
شما گفتید که چون تلویزیون هرشب سریال طنز پخش میکرد مخاطب بیشتری داشت. اما غلامرضا رمضانی، کارگردان «زن زندگی، مرد زندگی» معتقد است از زمانی که تلویزیون تصمیم گرفت سریالها را هر شب پخش کند، کیفیت آثار کاهش پیدا کرد.
با تمام احترامی که برای حرف ایشان قائلم اما نظر متفاوتی دارم. من معتقدم که مردم ما به دیدن طنزهای فاخر عادت کرده بودند و هرشب آن را تماشا میکردند. حتی ساخت آثار با کیفیت باعث شده بود تا افراد زیادی مشغول به فعالیت شوند.
جدای از سریالهای کمدی، در ماه محرم و ماه رمضان هم ما سریالهای مناسبتی خوبی مثل «روز حسرت»، «شب دهم»، «حلقه سبز» و دهها سریال دیگر داشتیم.
در تلویزیون با کاهش جدی کیفیت آثار مواجهیم، خط قرمزهایی که سازمان صدا و سیما تعیین کرده و حساسیتهایی که بیش از پیش به خرج میدهد، در کاهش کیفیت آثار تاثیرگذار است؟
من فکر نمیکنم فقط خط قرمزهای تعیین شده در این ماجرا تاثیر گذار باشد، چون یکسری قوانین در همه کشورها وجود دارد که باید رعایت شوند. مسئله ظرفیت است ما باید جنبه خودمان را بالاببریم و با کمدی کمی مهربانتر باشیم و این موضوع را از خودمان آغاز کنیم. در حال حاضر برای شوخی با اصناف مختلف مشکل داریم اگر کارگردانان و نویسندهها با هر صنفی شوخی کنند، آنها ناراحت میشوند و اعتراض میکنند. در نهایت آن موضوع تبدیل به حساسیتی میشود که سازندگان دیگر نمیتوانند به آن بپردازند.
به نظر میرسد همین ظرفیتی که به آن اشاره کردید در شما وجود دارد. چه زمانی که چاق بودید، چه الان که لاغرتر شدید، بارها و بارها با هیکل و تناسب اندام شما شوخی شد. در حال حاضر هم در سریال «زن زندگی، مرد زندگی» این اتفاق رخ داده است این شوخیها از قبل نوشته شده بود یا شما پیشنهاد دادید که به کار اضافه شود؟
مادامی که شوخی منجر به بیادبی و توهین نشود خیلی از آن استقبال میکنم. در سریال هم خودمان تصمیم گرفتیم که این کار انجام شود. چون شخصیت من در این سریال کمی خشن و تلخ است و به همین دلیل تلاش کردیم با شوخی،این شخصیت را لطیفتر کنیم تا مردم از آن دلزده نشوند.
در ابتدا غلامرضا رمضانی کارگردان سریال بود و در میانه کار این مسئولیت به مسعود شامحمدی واگذار شد. این تغییر در کیفیت کار تاثیر گذار بود؟
هر کارگردانی شیوه ساخت و دیگاه متفاوتی برای ساخت سریال دارد. زمانی که کارگردان تغییر میکند، این موضوع خودش را در سریال نشان میدهد و مخاطب هم متوجه این تغییر میشود.
یکی از دلایلی که نمیتوانیم سریال کمدی خوب تولید کنیم این است که جنبه شوخی نداریم. اگر سازندگان با هر صنفی شوخی کنند آنها دست به اعتراض میزنند و در نهایت ساخت اثار کمدی با کاهش مواجه میشوداگر به کارهایی که در دهههای اخیر ساخته شده است نگاه کنیم، میبینیم که اولویت اصلی سازندگان اثر احترام به بزرگترهاست و همین هدف را دنبال میکنند. اما وقتی به آثاری که در چندسال گذشته ساخته شده نگاه میکنیم، ادب و احترام مخصوصا به بزرگترها حلقه مفقود شده آثار است. فکر میکنید سازندگان سعی دارند تا بخشی از رفتار افراد جامعه را در سریال بازتاب دهند؟ مسئله دیگر اینکه این موضوع چه تاثیری روی آموزش فرزندان نسل آینده دارد؟
آن احترامی که زمان ما در فضای کارها حاکم بود را بسیار دوست دارم. نسل جدید کمی نگاه متفاوتتری نسبت به این قضایا دارد. من اگر با بزرگتر از خودم همکار باشم، در پشت صحنه هربار به پای او بلند میشوم و احترام ویژهای برایش قائلم اما این موضوع در نسل جوان کمتر است و در خانوادهها هم به همین شکل دیده میشود. حالا اگر سریال این موضوع را نشان دهد بدون اینکه نتیجهگیری و یا آموزشی به همراه داشته باشد تاثیر مثبتی روی مخاطب نخواهد داشت.
فکر میکنم در این سریال هم چون فضای رئالی برای کار در نظر گرفته شده، نویسنده یک نگاه واقعگرایانه را به تصویر میکشد که برگرفته از دل جامعه است.