14 دلیل برای کاهش اعتماد سیاسی مردم/ واقعیتی که برای نظام آسیب بهشمار میآید
اعتماد نوشت:رییسجمهور در نخستین مصاحبه تلویزیونی خود پس از شروع به کار دولت جدید یکی از اهداف دولت خود را اعاده اعتماد سیاسی بیان کرده است.
اما سوال اصلی اینجاست که علت کاهش اعتماد سیاسی در ایران طی سالهای اخیر چه بوده است.
ریشههای این آسیب اجتماعی را می توان در عوامل ذیل جستوجو کرد:
1- ناتوانی ساختار سیاسی در روزآمدسازی خود همگام با تغییرات اجتماعی صورت گرفته در جامعه بر اثر تغییرات جمعیتی، رشد طبقه متوسط جدید و افزایش آگاهی سیاسی مردم ناشی از جهانی شدن
2-سیاست حذفی نخبگان سیاسی و جناحهای سیاسی فعال در ایران درقبال یکدیگر و تنظیم روابط خود براساس بازی با حاصل جمع صفر
3- عدم اجماع نخبگان سیاسی درخصوص مسائل اساسی جامعه در حوزه اقتصاد، فرهنگ، اجتماع، سیاست خارجی و مهمتر از همه درخصوص تعریف منافع ملی و راهکارهای نیل به آن
4- ناتوانی دولتها صرفنظر از وابستگی آنها به هر یک از جناحهای سیاسی در حل مشکلات جامعه در داخل از نظر اقتصادی و از نظر بینالمللی چالشهای فراروی سیاست خارجی ایران
5-وخامت اوضاع اقتصادی و نرخ بالای تورم بهویژه پس از خروج امریکا از برجام همراه با پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گسترش کرونا با مدنظر قرار دادن اصل مهم رابطه میان رضایتمندی اقتصادی و اعتماد سیاسی در جامعه
6- افزایش فاصله شدید طبقاتی در سالهای پس از جنگ، ظهور طبقه یقهسفید جدید صاحب سرمایه در دوران پساجنگ و تحریم در جامعه و تضاد آن با آرمانهای اولیه انقلاب
7- دوری از ارزشها و آرمانهای اولیه انقلاب، رواج فرهنگ اشرافیگری و طرح موضوعاتی در جامعه مانند معضل آقازادهها و وجود رانت برای افراد و گروههای خاص
8- سیاسی شدن موضوع مقابله با فساد در جامعه و بزرگنمایی آن به دلیل استفاده ابزاری افراد و جناحهای سیاسی از آن
9- عدم شفافیت و پاسخگو نبودن مسوولان؛ به عنوان مثال عدم پاسخگویی و مشخص نبودن مسوول اصلی تاخیر واکسیناسیون
10- عدم رعایت اصل شایستهسالاری در انتصابات و ملاک بودن روابط حزبی، جناحی، فامیلی، قومی و محلی در بسیاری از انتصابات
11- حاکم بودن فضای سیاستزدگی بر نظام تصمیمگیری کشور و سیاسی و جناحی کردن هر موضوع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و سیاست خارجی. نمونه بارز آن تبدیل موضوع واکسیناسیون به واکسیاسیون در جامعه
12- دسترسی آزاد مردم به اطلاعات و مقایسه میان جامعه خود با کشورهای همسایه؛ به عنوان مثال مقایسه رشد ایران با ترکیه
13- تبلیغات غرب و رسانههای معاند در بزرگنمایی مشکلات جامعه ایران و عدم پاسخگویی مسوولان و شفافسازی دلایل مشکلات موجود در سطح جامعه از سوی آنان به دلیل شرایط تحریمی و فضای امنیتی ناشی از آن
14- فرهنگ سیاسی ایرانیان و حاکم بودن روحیه فردگرایی، خودمحوری، اقتدارگرایی و عدم مشارکت در میان آنها همراه با شکلگیری نوعی بیاعتمادی از نظر فرهنگی در جامعه میان افراد نسبت به همدیگر و در سطح کلان میان افراد و مسوولان نظام.
کاهش اعتماد سیاسی به عنوان یک واقعیت برای نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران آسیب بهشمار میآید و مسوولان نظام باید با اتخاذ راهکارهای مختلف در حوزههای سیاست، فرهنگ، اجتماع و بینالملل درصدد مقابله با آن برآیند.
به نظر میرسد در شرایط کنونی از ضروریترین راهکارها برای مقابله با این آسیب تلاش برای بهبود وضع اقتصادی مردم، تغییر رفتار سیاسی نخبگان حاکم در قبال یکدیگر، در اولویت قرار گرفتن منافع ملی، شفافیت و پاسخگو بودن مسوولان، ملاک قرار گرفتن شایستهسالاری در انتصابات، پرهیز از سیاستزدگی و بزرگنمایی مشکلات، تعقلگرایی در تصمیماتگیریهای خرد و کلان کشور، پاسخ به نیازهای شکلگرفته در جامعه بر اثر تحولات داخلی و بینالمللی و مهمتر از همه تلاش برای تغییر فرهنگ سیاسی مردم از حالت احساسی به وضعیت عقلانی براثر افزایش آموزش سیاسی میباشد.
ریشههای این آسیب اجتماعی را می توان در عوامل ذیل جستوجو کرد:
1- ناتوانی ساختار سیاسی در روزآمدسازی خود همگام با تغییرات اجتماعی صورت گرفته در جامعه بر اثر تغییرات جمعیتی، رشد طبقه متوسط جدید و افزایش آگاهی سیاسی مردم ناشی از جهانی شدن
2-سیاست حذفی نخبگان سیاسی و جناحهای سیاسی فعال در ایران درقبال یکدیگر و تنظیم روابط خود براساس بازی با حاصل جمع صفر
3- عدم اجماع نخبگان سیاسی درخصوص مسائل اساسی جامعه در حوزه اقتصاد، فرهنگ، اجتماع، سیاست خارجی و مهمتر از همه درخصوص تعریف منافع ملی و راهکارهای نیل به آن
4- ناتوانی دولتها صرفنظر از وابستگی آنها به هر یک از جناحهای سیاسی در حل مشکلات جامعه در داخل از نظر اقتصادی و از نظر بینالمللی چالشهای فراروی سیاست خارجی ایران
5-وخامت اوضاع اقتصادی و نرخ بالای تورم بهویژه پس از خروج امریکا از برجام همراه با پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی گسترش کرونا با مدنظر قرار دادن اصل مهم رابطه میان رضایتمندی اقتصادی و اعتماد سیاسی در جامعه
6- افزایش فاصله شدید طبقاتی در سالهای پس از جنگ، ظهور طبقه یقهسفید جدید صاحب سرمایه در دوران پساجنگ و تحریم در جامعه و تضاد آن با آرمانهای اولیه انقلاب
7- دوری از ارزشها و آرمانهای اولیه انقلاب، رواج فرهنگ اشرافیگری و طرح موضوعاتی در جامعه مانند معضل آقازادهها و وجود رانت برای افراد و گروههای خاص
8- سیاسی شدن موضوع مقابله با فساد در جامعه و بزرگنمایی آن به دلیل استفاده ابزاری افراد و جناحهای سیاسی از آن
9- عدم شفافیت و پاسخگو نبودن مسوولان؛ به عنوان مثال عدم پاسخگویی و مشخص نبودن مسوول اصلی تاخیر واکسیناسیون
10- عدم رعایت اصل شایستهسالاری در انتصابات و ملاک بودن روابط حزبی، جناحی، فامیلی، قومی و محلی در بسیاری از انتصابات
11- حاکم بودن فضای سیاستزدگی بر نظام تصمیمگیری کشور و سیاسی و جناحی کردن هر موضوع اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و سیاست خارجی. نمونه بارز آن تبدیل موضوع واکسیناسیون به واکسیاسیون در جامعه
12- دسترسی آزاد مردم به اطلاعات و مقایسه میان جامعه خود با کشورهای همسایه؛ به عنوان مثال مقایسه رشد ایران با ترکیه
13- تبلیغات غرب و رسانههای معاند در بزرگنمایی مشکلات جامعه ایران و عدم پاسخگویی مسوولان و شفافسازی دلایل مشکلات موجود در سطح جامعه از سوی آنان به دلیل شرایط تحریمی و فضای امنیتی ناشی از آن
14- فرهنگ سیاسی ایرانیان و حاکم بودن روحیه فردگرایی، خودمحوری، اقتدارگرایی و عدم مشارکت در میان آنها همراه با شکلگیری نوعی بیاعتمادی از نظر فرهنگی در جامعه میان افراد نسبت به همدیگر و در سطح کلان میان افراد و مسوولان نظام.
کاهش اعتماد سیاسی به عنوان یک واقعیت برای نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران آسیب بهشمار میآید و مسوولان نظام باید با اتخاذ راهکارهای مختلف در حوزههای سیاست، فرهنگ، اجتماع و بینالملل درصدد مقابله با آن برآیند.
به نظر میرسد در شرایط کنونی از ضروریترین راهکارها برای مقابله با این آسیب تلاش برای بهبود وضع اقتصادی مردم، تغییر رفتار سیاسی نخبگان حاکم در قبال یکدیگر، در اولویت قرار گرفتن منافع ملی، شفافیت و پاسخگو بودن مسوولان، ملاک قرار گرفتن شایستهسالاری در انتصابات، پرهیز از سیاستزدگی و بزرگنمایی مشکلات، تعقلگرایی در تصمیماتگیریهای خرد و کلان کشور، پاسخ به نیازهای شکلگرفته در جامعه بر اثر تحولات داخلی و بینالمللی و مهمتر از همه تلاش برای تغییر فرهنگ سیاسی مردم از حالت احساسی به وضعیت عقلانی براثر افزایش آموزش سیاسی میباشد.